به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار شعرای قرن 5 و6 / فرید الدین عطار نیشابوری » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 523 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴

 اگر به مدت جاوید ذره‌های جهان

سخن‌سرای شوندی به صدر هزار زبان

صفات ذات جهان‌آفرین دهندی شرح

ز صد هزار یکی در نیایدی به بیان

سخن عرض بود اندر عرض کجا گنجد

منزهی که برون است از زمان و مکان

خدای پاک قدیم ازل که در ره او

به چشم عقل کم از ذره است هر دو جهان

اگر بود دو جهان و اگر نه ملکت او

به قدر یک سر سوزن نیاورد نقصان

چنان به ذات خود از هر دو کون مستغنی است

که هست هستی خلقش چو نیستی یکسان

اگر شود همه عالم ز کافران تاریک

نگیرد آینهٔ کبریاش گردی از آن

به جنب او دو جهان قطره‌ای است از دریا

چه کم شود چه زیادت ز قطرهٔ باران

بدان که چشمهٔ حیوان نیافت اسکندر

تغیری نپذیرفت چشمهٔ حیوان

زهی کمال خدایی که صد هزار عقول

ز فهم کردن او مانده‌اند سرگردان

مقدری که هزاران هزار خلق عجب

پدید کرد ز آمیزش چهار ارکان

بر آورید ز دودی کبود در شش روز

بکرد چار گهر هفت قبهٔ گردان

ز چوب خشک به صنعت‌گری برون آورد

هزار گونه گل تازه روی در بستان

هزار نقش عجایب نگاشت بر هر برگ

که گشت چهرهٔ هر برگ چون نگارستان

ز روی برگ تماشای خرد برگ کنید

که خرده کاری قدرت همی کند یزدان

نمود قدرت او دشمن سیه‌دل را

میان مغز سر از نیش نیم پشه سنان

حبیب حضرت خود را کشید بر در غار

ز پرده‌ای که تند عنکبوت شادروان

ز کرم پیله که ابروی و چشم از اطلس داشت

هزار اطلس و اکسون ز پرده کرد عیان

به نحل وحی فرستاد تا پدید آورد

شراب مختلف الوان شفای هر انسان

هزار نافه مشکین نمود در یک‌دم

ز خون سوختهٔ آهوان ترکستان

به زیر پرده سیه جامهٔ خلیفه نشاند

که هست مدرک اشکال و مبصر الوان

ز راست و چپ دو صدف راست کرد از پی سمع

که پر جواهر معنی شود ز لحن لسان

به دست قدرت خود نافهٔ مشام گشاد

که تا ز سوی یمن بشنود دم رحمان

ز صنع خود پس سی و دو دانه مروارید

فراخت تیغ زبان در میان درج دهان

حواس را شفعی داد سوی محسوسات

وزین حواس که گفتم رهی گشاد به جان

که تا به واسطهٔ حس ز اهل معنی گشت

به قدر مرتبهٔ خویش جان معنی دان

هزار سال اگر فکر می‌کنی در حس

حقیقتش نشناسی به حجت و برهان

به عقل ریزهٔ خود چون به کنه حس نرسی

به کنه جان نتوانی رسید پس آسان

چو کنه جان نشناسی تو و حقیقت حس

مکن به کنه خداوند دعوی عرفان

اگر تو در ره کنه خدای از سر عقل

به وجه راست تفکر کنی هزار قران

به عاقبت ز سر عاجزی و حیرانی

برآیی از دل و جان و فروشوی حیران

چو زهره نیست تو را گرد ذات او گشتن

ز ذات در گذر و گرد صنع کن جولان

هلاک خویش مجوی و به گرد ذات مگرد

که وادیی است که آن را پدید نیست کران

چگونه عقل تو یارد به گرد ذاتی گشت

که هست نه فلکش حلقهٔ در ایوان

بدان که عقل تو یک قطره است و قطرهٔ آب

چگونه فهم کند کنه بحر بی‌پایان

بسا کسا که ز عالم نشان او گم شد

میان خاک بریخت و ازو نیافت نشان

برو گزاف مگو چون به کنه او نرسی

که هرچه عقل تو اندیشه کرد نیست چنان

ببین که چند هزاران فرشته‌اند مدام

بمانده بر درش انگشت عجز به دندان

فرشتگان چو به کنه خدای می‌نرسند

سرشتگان گل و آب کی رسند بدان

کمال عزت او بین و دم مزن زنهار

که خامشی است درین درد جمله را درمان

مکن قیاس و بیندیش و هوش‌دار و بدانک

عظیم بار خدایی است خالق کیهان

مهیمنا صمدا خاتم‌النبیین گفت

که هست دنیا بر اهل دین من زندان

کسی که در بن زندان هزار بار بسوخت

مکن به آتش دوزخ دگر رهش سوزان

از آن سبب که چنان اقتضا کند در عقل

که هر که جست ز زندان برست جاویدان

مرا چو در بن زندان نکو نداشته‌اند

به بوستان بهشتم به خوش‌دلی برسان

از آن شراب که در جام مخلصان ریزی

به جان پاک محمد که قطره‌ای بچشان

تو میزبان بهشتی و من رسیده ز راه

فرو مبند در خلد کامدم مهمان

ز تف هیبت تو آتش از دلم برخاست

به آب مغفرتت آتش دلم بنشان

بسی ز بی خبری جرم کردم و گفتم

که تو ببخشم ای ناگزیر و بگذر از آن

امید بنده وفا کن به حق احسانت

که کس نماند که نومید ماند از آن احسان

چنان ز بار گنه گردنم گرانبار است

که این سبکدل بیچاره رایگانست گران

اگر چنان است که کاریت راست خواهد شد

به قهر کردن ما جمله حکم توست روان

زیان خلق مخواه و به فضل خویش ببخش

چون نیست ملک تو را از گناه خلق زیان

منم دلی و چه دل نیم قطره خون و آن نیز

چنان که نیست برو اعتماد نیم زمان

چه خیزد از دل پر خون من که هر ساعت

برآورد ز تمنای خود دو صد طوفان

دلی ز دست در افتاده در هزار هوس

اسیر مانده در تخته‌بند صد خذلان

لباس کرده کبود از سفید کاری خویش

سیاه کرده سفیدی او همه دیوان

مذبذبی شده اندر میان خلق مدام

نه در عبادت خود ثابت و نه در عصیان

منبع : http://ganjoor.net/attar/








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir