به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار شعرای قرن 5 و6 / فرید الدین عطار نیشابوری » حدیث عاشقان
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 240 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 مقبره عطار نیشابوری

 

بخش دو از سی فصل عطار

حدیث عاشقان

مر او را در جهان بس عاشقانند

که بر وی هر زمان جانها فشانند

مر او را عاشقان بسیار باشند

سراسر واقف اسرار باشند

همه در عشق او باشند مجنون

بکلن رفته‌اند از خویش بیرون

همه در عشق او باشند فرهاد

که دادند خرمن هستی خود باد

همه در عشق او اندر تک و دو

دو عالم نزد ایشانست یک جو

همیشه با خدا همراز باشند

ز هرچه غیر او بیزار باشند

نمی‌خواهند چیزی جز لقایش

ز خود فانی و باقی در بقایش

سراسر از شراب عشق سرمست

همه در عشق او جان داده از دست

همه را در دل و جان حب حیدر

روند در آتش سوزان چو بوذر

همه در عشق او باشند سلمان

همه را در دل و جان نور ایشان

تو گرخواهی که دانی عاشقان را

طریق رفتن آن سالکان را

به راه حیدر صفدر روان شو

توهم در راه آن چون عاشقان شو

ز عشقش مظهر الله یابی

بسوی او حقیقت راه یابی

ز عشق او شوی مانند منصور

ز عشق او شوی نور علی نور

ز عشق او شوی همچون سلیمان

دهی بر جن و انس و طیر فرمان

ز عشقش زنده جاوید باشی

بمعنی بهتر از خورشید باشی

ز عشق او شوی از خویش فانی

بمانی در بقای جاودانی

زعشقش راه یزدانی بدانی

طریق دین سلمانی بدانی

ز عشق او همه اسرار یابی

درون خویش پر انوار یابی

اگر تو عشق او درجان نداری

بمعنی دانش و ایمان نداری

نباشد عشق او گر در دل تو

زهی بیچارگی حاصل تو

تو در دل دار عشق او چو عطار

که تا باشی بمعنی واقف یار

تو در دل عشق چون منصور میدار

که تا گوئی اناالحق بر سر دار

ز عشق او همه اسرار دیدم

مر او را در دل عطار دیدم

تو در دل دار عشق او چو سلیمان

که تا یابی حقیقت اصل ایمان

رموز عشق او بر دستم از دست

ز عشق او شدم شیدا و سرمست

مرا عشقش ز بود خود برون کرد

به کوی وحدتم او رهنمون کرد

ز عشقش زنده جاوید گشتم

حقیقت بهتر از خورشید گشتم

بجز عشقش دگر چیزی ندارم

بگفتم با تو اسرار نهانم

دگر پرسی طریق فقر درویش

که دارم من دلی از درد او ریش

بخش سه از سی فصل عطار

طریق فقر درویش

طریق فقر دان راه سلامت

در این ره باش ایمن از ملامت

تو گر خواهی حدیث فقر و فخری

تو اندر فقر شاه برو بحری

حقیقت شاه درویشان را هند

که سلطانان عالم را پناهند

تو گر هستی ز سرّ کار آگاه

توان گفتن ترا درویش این راه

ز دنیائی تهی کن دست و دل هم

به معنی همچو ابراهیم ادهم

به هر چه از قضا آید رضاده

دل و جان را به نور او صفا ده

نباشی غافل از وی یک زمانی

مجو از غیر او نام و نشانی

بمعنی او بود درویش آگاه

که بر اسرار حیدر دارد او راه

بود مأمور امر مصطفی را

گزیند او طریق مرتضی را

بدین مصطفی مأمور باشد

به راه مرتضی منصور باشد

بود درویش آن کو راه داند

حقیقت مظهر الله داند

تو آن درویش دان ای مرد آگاه

که بردارد وجود خویش از راه

تو آن درویش دان کابرار داند

طریق حیدر کرار داند

تو آن درویش دان کان راه بین است

حقیقت بر طریق شاه دین است

بود درویش کو دلدار باشد

همیشه مرهم آزار باشد

بود درویش کز خود گشت آزاد

قضای حضرت حق را رضا داد

بود درویش کو دارد توکل

بدین مرتضی دارد توسل

بود درویش کو داند دیانت

نباشد ذرهٔ او را خیانت

بود درویش کو دلشاد باشد

ز غمهای جان آزاد باشد

بود درویش آن کو راست گوید

بغیر از راستی چیزی نجوید

چه دانستی که درویشان کیانند

میان دیدهٔ بینا عیانند

چه دانستی بایشان آشنا باش

چه ایشان بر طریق مرتضی باش

ز درویشان بیابی جمله اسرار

شوی اندر حقیقت واقف یار

همه باشند همچون مه منور

حقیقت یکدگر را چون برادر

حقیقت بین شو و از خود گذر کن

بجز حق از وجود خود بدر کن

چودل خالی کنی از غیر دلدار

نماند در وجودت غیر آن یار

شوی اندر حقیقت واقف حق

چو منصور اندر آئی در اناالحق

شود درویشیت آنگه مسلم

تو باشی پادشاه هر دو عالم

دگر پرسی که منصور از کجا گفت

چرا اسرار پنهان در ملا گفت

بخش چهار از سی فصل عطار

منصور از کجا گفت ؟

چه شد منصور مأمور شریعت

بمعنی دید اسرار حقیقت

مرید جعفر صادق به جان بود

ثنای حضرتش ورد زبان بود

سجود درگه آن شاه کردی

سر خود خاک آن درگاه کردی

ز جعفر دید انوار معانی

بر او شد کشف اسرار نهانی

ز سر وحدت حق گشت آگاه

وجود خویشتن برداشت از راه

به کلی گشت فانی در ره حق

زبانش گشت گویا در اناالحق

حقیقت گشت روئیده ز دریا

چرا افتاد از دریا بدنیا

شناسا شد بنور خویش آنگاه

بسوی بحر وحدت یافت او راه

بدریا باز رفت و همچو او شد

باول بود در آخر هم او شد

در این معنی اناالحق گفت منصور

و یا در جان عطار است مستور

اناالحق گفت او و من نه گفتم

ولی او آشکارا من نهفتم

اگر با جان نباشد یار ملحق

کرا قوت که گوید او اناالحق

چنان دارم ز دانایان روایت

بگویم با تو اکنون این حکایت

که می‌پرسید از منصور یاری

بیا با من بگو این قصه باری

تو ای مست می انوار یزدان

چرا اسرار حق گفتی به خلقان

همیشه از کسان این سر نهفتی

بآخر آشکارا بازگفتی

بیا با من بگو رمزی از این راز

ز روی این سخن ده پردهٔ باز

جوابش داد و گفت ای یار جانی

ز من بشنو بیان این معانی

از آن گفتم رموز این حقایق

که تا خود را بدانند این خلایق

باسرار معانی راه جویند

طریق راه یزدانی بپویند

بیا ای سالک این اسرار بشنو

پی اسرار کان خویش میرو

زمانی در گریبان سر فرو بر

ازین گلهای معنی هم تو بو بر

تفکر کن که آخر از کجائی

درین نیلی قفس بهر چرائی

تو از این عالم فانی بپرداز

بسوی آشیان خویش رو باز

نوای ارجعی را گر شنیدی

چرا در خانهٔ گل آرمیدی

ازین محنت سرای تن گذر کن

بسوی عالم وحدت سفر کن

یقین میدان که تو از بهر اوئی

بسان قطرهٔ اندر سبوئی

بمانده در سبوی قالب تن

بدست خود سبو را بر زمین زن

سبو بشکن که تا یابی تو بهره

روی در بحر وحدت همچو قطره

تو پنداری که این دشوار باشد

حجاب تو همین پندار باشد

خیال دزد تو فکر حجابست

ز فکر تو همه کارت خرابست

خیال و هم خود از راه برگیر

بگیر اندر طریقت دامن پیر

نه هر کس پیر خوانی پیر باشد

در این ره مر ترا دستگیر باشد

بامر حق بود پیر حقیقی

طلب میدار او را گر رفیقی

چو یابی دامنش محکم نگهدار

به سستی دامنش از دست مگذار

ترا راه حقیقت او نماید

در اسرار بر رویت گشاید

بگوید با تو از دین پیمبر

بگوید با تو از اسرار حیدر

بگوید با تو اقوال شریعت

بگوید با تو اسرار حقیقت

بگوید با تو راه دین کدامست

که اندر راه دین حق تمامست

ترا او سوی مظهر ره نماید

در معنی برویت او گشاید

به تعلیمش به مظهر راه یابی

بهر چیزی دل آگاه یابی

چو مظهر یافتی یا بی تو بهره

روی در بحر وحدت همچو قطره

چو مظهر یافتی از خود برون شو

بکوی وحدت حق رهنمون شو

چو مظهر یافتی مرد خدائی

بیابی در حقیقت آشنائی

چو مظهر یافتی خاموش میباش

مکن با جاهلان اسرار حق فاش

چو مظهر یافتی اینک حقیقت

بدانی هم شریعت هم طریقت

چو مظهر یافتی منصور گردی

اناالحق گو تمامی نور گردی

امام مظهر حق مرتضی دان

تو او را مظهر نور خدا دان

امیرالمؤمنین است اسم آن شاه

امیرالمؤمنین از جمله آگاه

امیرالمؤمنین راه طریقت

امیرالمؤمنین شاه حقیقت

امیرالمؤمنین است آدم و نوح

امیرالمؤمنین اندر تنم روح

امیرالمؤمنین موسی عمران

امیرالمؤمنین یعقوب کنعان

امیرالمؤمنین دانم خلیل است

امیرالمؤمنین با جبرئیل است

امیرالمؤمنین عیسی و مریم

امیرالمؤمنین با روح همدم

امیرالمؤمنین با جان منصور

امیرالمؤمنین در پرده مستور

امیرالمؤمنین می‌گفت اناالحق

امیرالمؤمنین سلطان مطلق

مرا از هر دو عالم اوست مقصود

درون دیدهٔ دل اوست موجود

ز عشق او کنون در جوش باشم

چرا در عشق او خاموش باشم

مرا عشقش ز بود خود برون کرد

بکوی وحدت حق رهنمون کرد

نوای عشق او اکنون کنم ساز

برآرم در جنون فریاد و آواز

بگویم سر او را آشکارا

ندارم از هلاک خویش پروا

هزاران جان فدای شاه بادا

سر من خاک آن درگاه بادا

نشسته عشق او بر جان عطار

بگویم سر او را بر سر دار

تو گرخواهی که این اسرار دانی

رموز حیدر کرار دانی

بسوی کلبه عطار میرو

چو او انوار بین اسرار میرو

سخن اندر حقیقت گفت عطار

بمعنی این سخن را یاد میدار

دگر پرسی ز قاضی و زمفتی

جواب این سخن بشنو که گفتی

بخش پنج از سی فصل عطار

ز قاضی و زمفتی

ز حال قاضی و مفتی چه پرسی

چو ایشان نیست اندر عرش و کرسی

بخود بربسته دین مصطفی را

نمی‌داند حقیقت خود خدا را

به ظاهر میروند راه شریعت

شده غافل از اسرار حقیقت

صدف بگزیده و بگذاشته در

نمی‌دانند که دارد گوهر در

شریعت پوست مغز آن حقیقت

میان این و آن باشد طریقت

شریعت چون چراغ راه باشد

طریقت راه آن درگاه باشد

محمد در حقیقت رهنما بود

ولی مقصود این ره مرتضی بود

محمد گفت امت را در این راه

علی سازد ز اصل کار آگاه

محمد هست انوار شریعت

علی مرتضی نور حقیقت

اگر قول نبی امت شنودی

خلافی در ره ملت نبودی

نه بر قول رسول اقرار کردند

سراسر خلق را از راه بردند

شنیدی تو حدیث منزل خم

چرا کردی در آخر راه را گم

نبی گفتا علی باشد امامت

بگوید با تو اسرار قیامت

بخود بربسته دین مصطفی را

نمی‌دانی ره و رسم هدارا

شنیدی تو بیان انما را

چرا منکر شدی قول خدا را

بجو اکنون دلیل و هادی راه

که تا گردی ز سر راه آگاه

تو انّی جاعلٌ فی الارض برخوان

خلیفه بعد پیغمبر علی دان

به قرآن هم اطیعوالله فرمود

ترا زان مصطفی آگاه فرمود

نکردی گوش قول مصطفی را

ندانستی بمعنی مرتضی را

ز قول مصطفی بشنو پیامی

که باشد در جهان آخر امامی

که خلقان جهان را ره نماید

ز اسرار خدا آگه نماید

اگر او در جهان یک دم نباشد

حقیقت عالم و آدم نباشد

ستونست آن حقیقت آسمان را

بود او رهنما خلق جهان را

چو عالم از امامی نیست خالی

کرادانی امام خویش حالی

نبردی گر حقیقت سوی او راه

بمانی مرتد و مردود درگاه

علی را دان امام اندر حقیقت

برو شد ختم اسرار شریعت

علی باشد قسیم جنت و نار

کند بر تو چو بوذر نار گلنار

علی باشد میان خلق قائم

علی را در جهان میدان تو دائم

بجز راه علی راهی نگیری

که نادان خیزی و نادان بمیری

حقیقت اوست قایم در دو عالم

سخن کوتاه شد والله اعلم

دگر پرسی که حق را دیده است او

کدامین قطره شد در بحر لؤلؤ

(ادامه دارد)

منبع : سایت گنجور








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir