ترک انفاقاز مصادیق حق الناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ *
به نام خداوندبخشنده بخشايشگر
و هر چيز را که انفاق ميکنيد، يا (اموالي را که) نذر کردهايد (در راه خدا انفاق کنيد)، خداوند آنها را ميداند. و ستمگران ياوري ندارند.
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ... يعني آنچه شما از مال خدا و به دعوت او انفاق ميکنيد و يا چيزهائي انفاق ميکنيد که خدا بر شما واجب نکرده بلکه خودتان به وسيله نذر بر خود واجب کردهايد و در راه خدا ميدهيدخدا به آن آگاه است و هر کس را که اطاعتش کند پاداش ميدهد و کسي که ستم کند مؤاخذه ميفرمايد: پس در جمله: فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ ،اشارهاي هم به تهديد هست که جمله: وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ آن را تاکيد ميکند.
و همين جمله به چند نکته دلالت دارد، اول اينکه مراد از ظلم در خصوص اين آيه، ظلم به فقرا و خودداري از انفاق بر آنان و حبس حقوق ايشان است، نه مطلق معصيت، براي اينکه مطلق معصيت انصار دارد، و ميتوان با کفاره آنها را از نامه عمل محو کرد، و يا به وسيله شفيعان که يکي از آنها توبه است و يکي ديگر اجتناب از کبائر است و يکي ديگر شفيعان روز محشر ميباشند، از خطر کيفر آنان رهائي يافت، البته همه اين انصار در ظلمهائي است که تنها جنبه حق الله دارند، نه حق الناس، آيه شريفه: لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا که در آخرش دارد: و انيبوا الي ربکمراجع به يکي از انصار ظالمين است، که همان توبه و انابه باشد، و آيه: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سيئاتکم اجتناب از گناهان کبيره را يکي از انصار معرفي نموده و ميفرمايد: اگر از گناهان کبيره اجتناب کنيد ما اين اجتنابتان را کفاره گناهانتان قرار ميدهيم .
و آيه: و لا يشفعون الا لمن ارتضي سخن از شفيعان قيامت دارد، و از اينجا معلوم ميشود که اگر ياور ستمکاران به خود را به صيغه جمع انصار آورد، براي اين بود که گفتيم: منظور از ظلم مطلق معصيت است، که افرادي گوناگون دارد.
نکته دومي که جمله: و ما للظالمين من انصاربر آن دلالت دارد اين است که ظلم مورد بحث در آيه، يعني ترک انفاق، کفاره نميپذيرد، پس معلوم ميشود ترک انفاق از گناهان کبيره است، چون اگر از گناهان صغيره بود کفاره ميپذيرفت، و نيز توبه هم نميپذيرد، چون حق الناس است، و مؤيد اين معنا رواياتي است که فرموده: توبه درحقوق الناس قبول نيست، مگر آنکه حق را به مستحق برگردانند، و نيز شفاعت در قيامت هم شامل آن نميشود، به دليل اينکه در جاي ديگر فرمود: الا اصحاب اليمين في جنات يتساءلون، عن المجرمين، ما سلککم في سقر؟ قالوا لم نک من المصلين، و لم نک نطعم المسکين... فما تنفعهم شفاعه الشافعين
نکته سوم اينکه: اين ظلم در هر کس يافت شود يعني هر کس نافرماني خدا را بکند و حق فقرا را ندهد چنين کسي مورد رضايت خدا و مصداق الا لمن ارتضينخواهد بود، چون در بحث شفاعت گفتيم کسي که خدا دين او را نپسندد، در قيامت شفاعت نميکند، از اينجا پاسخ اين سؤال که چرا فرمود: ابتغاء مرضاه اللهو نفرمود: ابتغاء وجه اللهروشن ميشود
نکته چهارم اينکه: امتناع ورزيدن از اصل انفاق بر فقرا، در صورتي که فقرائي باشند و احتياج به کمک داشته باشند از گناهان کبيره مهلکتر است، و خداي تعالي بعضي از اقسام اين خودداري را شرک به خدا و کفر به آخرت خوانده است، مانند امتناع از دادن زکات، و فرموده: و ويل للمشرکين، الذين لا يؤتون الزکوه، و هم بالاخره هم کافرون
دليل بر اينکه منظور از اين مشرکين مسلماناني هستند که زکات نميدادند، و يا به عبارت ديگر صدقه نميدادند، اين است که سوره مدثر در مکه نازل شده، و زکات به معناي اسلاميش در مکه و در هنگام نزول اين سوره واجب نشده بود.
منبع :قرآن مجید ، سوره بقره ، آیه 270 ، ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیتاللهعلامه طباطبایى (رحمهالله) |