جسارتی در موضوع مهم و حساس حق الناس
بسم الله الرحمن الرحیم
از بین حقوق سه گانه
1- خدا بر بنده (حق الله )
2- بنده بر نفس و وجود خود (حق النفس)
3- دیگران بر بنده (حق الناس )
شاید خداوند دو مورد اولی را مورد عنایت و چشم پوشی قرار دهد، اما هرگز از حق بنده ای به دست بنده دیگر نمی گذرد، مگر اینکه رضایت بنده اش به دست آید.
داستان رو حتماً بخونید !!!!
می گویند روزی شخصی به دیدار دوست خود به خانه دوستش می رود و دوست خود را در حالی می بیند که یکی از دستهای دوستش قطع شده . از او احوالش را می پرسد و وی جواب می دهد:
من در خواب بودم که در عالم خواب دیدم قیامت شده و زمان رسیدگی به حسابها و نوبت من شده در آن لحظه دیدم که شخصی به سمت من آمد و از من پرسد که آیا من را میشناسی جواب دادم خیر شما که هستید گفت: من صاحب همان باغی هستم که دیوار های آن از کاه و گل بود و تو یکی از کاه های آن را برداشتی و با آن دندان خود را تمیز کردی گفتم : خوب حالا باید چکار کنم جواب داد آمده ام تا آن یک عدد کاه را از تو بگیرم گفتم حالا من کاه از کجا گیر بیاورم جواب داد اگر اجازه بدهی من بجای آن یک عدد کاه یک انگشتم را روی شانه تو بگذارم و من هم با خوشحالی جواب دادم اشکال ندارد و آن شخص انگشتش را به روی شانه من گذاشت و من از خواب پریدم و از فردای آن روز درد شدیدی را روی شانه ام احساس کردم و بعد از چند روز همان دست من چرک کرد و مجبور شدم آنرا قطع کنم.
با نوشتن این داستان منظور این بود که بدونید که حق الناس خیلی مهمتر از حق الله است ولی نباید فراموش کنیم که حق الله نیز مهم است و مهم بودن حق الناس به اندازه ای مهم است که حتی روایت داریم که در روز قیامت خداوند شاید از حق خودش بگذرد ولی هرگز از حق دیگران نخواهد گذشت.
حق الناس در منابع و متون اسلامی، چه در قرآن و چه در روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ و کتب فقهی جایگاه خاصی دارد. اقامه قسط و عدل و برقراری عدالت اجتماعی و ادای حقوق الناس یکی از عمدهترین اهداف بعثت پیامبران است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان شناسایی حق از باطل نازل کردم تا مردم قیام به عدالت کنند و احقاق حقوق و بسط عدل و داد به طور خود جوش از درون جامعه بشری آشکار شود. [1] این نشان می دهد که احترام به حقوق دیگران و ادای آن یکی از اساسیترین اهداف ادیان آسمانی است. قرآن کریم در آیات بسیاری مؤمنان را چه در باب مسائل اقتصادی و چه در باب حقوق اجتماعی و... دعوت به احترام به حقوق مردم نموده است.
در اینجا تنها به دو نمونه از این آیات اشاره مینماییم.
«یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید اموال یکدیگر را از طرق نامشروع و غلط و باطل نخورید»؛ [2] یعنی، هرگونه تصرف در مال دیگری که بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی بوده باشد ممنوع شناخته شده است.
قرآن کریم، به هنگام نکوهش از قوم یهود و ذکر اعمال زشت آنان میفرماید: «...وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ...»؛ آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف میکردند. [3] (ناگفته پیداست که مراد از اکل و خوردن، در این آیه کنایه از هرگونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد یا پوشیدن و یا سکونت و یا غیر آن و چنین تعبیری در زبان فارسی نیز رایج است. )
بنابراین، هرگونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، رشوه، خرید و فروش اجناسی که فایده منطقی و عقلانی در آنها نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، در تحت این قانون کلی قرار دارند.
در کتب روایی نیز توجه فراوانی به حق الناس شده است. به طوری که اگر تمام روایات مربوطه جمع بندی شود، چندین جلد کتاب خواهد شد. امّا در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره میشود.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُترکُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی که بخشوده نمیشود ظلمی است که بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر میکنند.» [ 4]
و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهمتر دانسته و میفرماید: «جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله کانَ ذلک مؤدّیاً الی القیامِ بِحقوقِ الله؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و کسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد».[5]
حدود و موارد حق الناس
باید گفت بر اساس آیات و روایات اسلامی، مردم ومؤمنان دارای سه نوع حق و احترام میباشند.
1. احترام به مال مردم
در دیدگاه اسلامی، مال و دارایی مؤمن و گاهی اموال دیگران محترم است ومصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست. بنابراین، اگر کسی از راه ربا، رشوه، فریبکاری، سرقت و بالاخره هرگونه تصرف نامشروع، مالی را از کسی خورده باشد، باید به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن مال اقدام نماید.
2. احترام جان مردم
جان مسلمان از نظر اسلام حرمت خاصی دارد بنابراین هیچ کس نمیتواند به جان مسلمان، لطمهای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا با دادن غذای فاسد و مسموم و یا اعتیاد به مواد مخدر و یا هر چیز دیگری، سلامتی کسی را به خطر اندازد. بنابراین احترام به جان و بدن و سلامتی افراد، تا آن حدّ مورد اهمیت و مؤاخذه است که حتی خداوند هم از آن صرف نظر نمیکند! امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: خداوند میفرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست بر دست زدنی باشد، یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد».[6] علاوه بر احترام و حرمت جسم و بدن دیگران، انسان نمیتواند با ترساندن و اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه هر گونه ضربه به اعصاب و روان دیگران موجبات ناراحتی آنان را فراهم نماید،درغیر این صورت باید همه ضربهها و خسارتهای وارده را جبران نماید. و اگر چنین نکند، در دنیا و آخرت کیفر کردار ناروای خویش را خواهد دید.
3. حفظ آبروی دیگران و احترام به آن
عرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیت فوق العادهای است و از موارد حق الناس به شمار میآید. بنابراین انسان نمیتواند به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هرگونه رفتار دیگری، به آبرو و حیثیت دیگری ضربه و آسیبی وارد نماید، زیرا در غیر این صورت مرتکب ظلم بزرگی در حق او شده که باید به جبران آن بپردازد. چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «مَن کسَرَ مؤمِناً فَعلَیْه جَبْرُهُ؛ هر کس حیثیت مؤمنی را بشکند، بر او واجب است که آن را جبران نماید». [7 ]
نتیجه گیری:
حاصل آن که حق الناس از نظر اسلام دارای گسترة وسیعی میباشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و میتوان گفت که بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینکه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد. پس باید دانست که جامعه بر عهدة هر یک از اعضای خود حقوقی دارد که همگی به احترام و ادای آن موظفند وعمل به آنچه آدمی، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد، پایینترین درجه آن است. چنان که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره حق مؤمن بر مؤمن سؤال شد، آن حضرت فرمود: «... اَیْسَرُ حَقٍّ مِنها اَنْ تُحبُّ لِنفْسِکَ و تَکْرهُ لهُ ما تَکرَهُ لِنَفْسِکَ...؛ کمترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است که آنچه را برای خودت دوست میداری برای او نیز دوست بداری و آنچه را برای خودت نمیپسندی، برای او نپسندی.» [ 8 ]
یا أیها الّذینَ آمَنوا لا تَاکُلوا أموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید ...» (نساء/29)
حق الناس از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)
امام صادق علیه السلام : «ما عبدَاللهُ بِشَی ءٍ اَفضَل مِن اَداء حَقَّ المومن: هیچ عبادتی برتر از اداء حق مومن نیست.»
چند حکایت
حکایت اول
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه هجرت کرد به علی علیه السلام فرمود : یا علی! ما به سوی مدینه هجرت می کنیم. تو، به مکه برگرد و در روز روشن به صدای رسا اعلام کن که محمد از شهر خارج شده، هر کس امانتی در نزد او دارد یا از وی طلبکار است؛ بیاید و امانت و طلب خود را بگیرد.
حکایت دوم
روزی در نجف اشرف امام خمینی (ره) می خواست برای نماز جماعت وارد اطاق بیرونی شود. جلو اطاق انباشته از کفش نمازگزاران بود به طوری که جای پا گذاشتن نبود. امام وقتی به کفش کن رسید و آن وضع را دید، توقف کرد و از پا گذاشتن بر روی کفش مردم خودداری ورزیده، تا اینکه کفش ها را از سر راه برداشتند و راه را باز کردند. آن گاه امام وارد اطاق شد.
امام در وصیتی به فرزندشان می نویسند: پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار، بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها.
حکایت سوم
در باغ امام صادق علیه السلام عده ای کارگر مشغول کار بودند. همین که کارشان تمام شد، حضرت به معتب (غلامش) فرمود: مزد ایشان را بپردازد، قبل از آنکه عرق بدنشان خشک شود.
حکایت چهارم
موسی ابن عمیر از پدرش نقل می کند که امام حسین علیه السلام به من امر فرمود: در میان لشکریان اعلام نمایم کسی که بدهکار است همراه و همرزم امام حسین علیه السلام نباشد، زیرا کسی که بمیرد در حالی که تصمیم نداشته باشد بدهی اش را بپردازد، داخل آتش جهنم می شود.
دین اسلام، همواره برای حقوق افراد، اهمیت خاصی قائل است و به این نکته اعتقاد دارد که هیچ کس نباید حتی ذره ای از مال و دارایی دیگران را به تصرف خود درآورد.
منبع :طباطبایی، سید محمد هادی، کتابچه شهر قرآنی، شماره12، با اندکی تصرف،
پی نوشتها:
[1] . سوره حدید، آیه 25.
[2] . نساء، 29.
[3] . همان، 161.
[4] . نهج البلاغه، خطبه 175.
[5] . محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 2، ص 480
[6] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 29.
[7] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 351.
[8] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 224.
منبع : http://adinehardakan.ir/index.php/reading/1370-1390-12-03-18-45-32 |