حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)
به قلم : حجت الاسلام سید حسن خمینی
بیست و چهارمین حق : یصدق اقسامه «حق پذیرش سوگند، دروغ عامل فساد جامعه»
از زمره حقوق مسلمان آن است که جامعه اسلامی قسم های او را تصدیق کرده و بپذیرد و به بیان وسیع تر اگر چیزی گفت او را متهم به دروغ گویی نکند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «از گمان بپرهیزید.» [1] و امام صادق علیه السلام از امیرمؤمنان علیهما السلام نقل می کنند که فرمودند: «تا زمانی که کاری از مسلمان سرنزده که راه توجیه را بر تو ببندد، کار برادرت را به بهترین وجه آن حمل کن.» و «هیچگاه به سخنی که برادرت می گوید، تا وقتی که برای آن توجیه خوبی داری، گمان بد مبر.» [2] و هم ایشان می فرمایند: «خوش بینی از نیکوترین خصلت ها است.» [3]
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هرکس به برادرش گمان بد برد، به خدا گمان بد برده است.» [4] امام صادق به هشام می فرمایند: «ای هشام! حضرت مسیح به حواریون می فرمود: « ای بندگان بدی! آیا به صرف بدگمانی، مردم را سرزنش می کنید ولی خود را سرزنش نمی کنید در حالی که به بدی خودتان یقین دارد.» [5]
پس مؤمن همان طور که نباید ساده و خام باشد، نباید بد بین و آمیخته به سوء ظن باشد. امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: «آدم بد چون همه را مثل خودش می داند، به هیچ کس خوش بین نیست.» [6] پس وقتی مسلمانی قسم خورد، دیگران ـ تا وقتی که دروغ بودن آن آشکار نشده است ـ باید او را تصدیق کرده و سخنش را بپذیرند.
البته در اینجا لازم است به این فرموده امیرمؤمنان علیه السلام توجه کنیم که: «هرگاه درستی و پاکی بر روزگار و مردمش حکمفرما شد، اگر کسی به دیگری بی آن که گناهی از او آشکار شود گمان بد برد، ستم کرده است؛ و هرگاه فساد و نادرستی بر روزگار و مردم آن چیره شد، اگر کسی به دیگری گمان نیک برد و خوش بین باشد، فریب خورده است.» [7]
نکته: «سوگند خوردن» از اموری است که در جامعه بشری رواج دارد و در فرهنگ های مختلف نیز شایع است. در هر جامعه، مردمان به چیزهایی قسم می خورند که برای آن ها ارزش دارد. معنای قسم نیز ظاهراً چنین است که «خدا ـ اگر به خدا سوگند بخورند ـ و یا هر چیز دیگر ـ در صورتی که به آن ها قسم بخورند ـ دشمن من باشند اگر من دروغ بگویم.» و در قسم های عامیانه ـ مثل به جان بچه ام یا ... ـ نیز ظاهراً مراد آن است که «اگر من دروغ گفته باشم، این ها تباه شوند.» البته سوگندی که ارزش شرعی دارد، قسمی است که به خدای سبحان تعلق گرفته باشد و بقیه قسم ها صرفاً نشانگر اهمیت موضوع در پیشگاه کسی است که سوگند یاد کرده است.
در روایات اسلامی از قسم دروغ به شدت نهی شده است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هر که سوگند بخورد و بداند که دروغ می گوید، به جنگ خدا رفته است.» [8] هم ایشان می فرمایند: «اگر کسی که سوگند می خورد راست نگوید، در پیشگاه خدا هیچ ارزشی ندارد.» [9] و بالاتر روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام است که می فرمایند: «چگونه از عذاب خدا در امان می ماند کسی که بی محابا قسم دروغ می خورد؟!»[10] رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «از سوگند دروغ بپرهیزید چراکه خانه ها را از ساکنانش خالی می کند.» [11] و «برکت و آبادانی را از زندگی می برد.» [12]
پس همگان باید از قسم دروغ ـ که متأسفانه در میان ما نیز رواج یافته است ـ بر حذر باشیم. چراکه این کار، دارای آثار بسیار مخرّبی است و بالاتر از همه این که جامعه را از هرگونه «وسیله اعتماد» تهی می سازد. چراکه در جامعه ای که «قسم» دارای ارزش و اعتبار باشد، مردم به «قسم های یکدیگر»، اعتماد می کنند در حالیکه اگر این اعتماد نیز از میان رود جامعه از آن بی بهره می ماند. فراموش نکنیم که مهم ترین عاملی که پیوندهای اجتماعی را تحکیم می کند، اعتماد متقابل است و اگر اعتماد در میان انسان ها با یکدیگر و یا مردم با حکومت ویا نهاد های اجتماعی با یکدیگر، از میان رفت آن جامعه با مشکلات بسیاری مواجه می شود.
و شاید به همین جهت است که در برخی روایات از این که در امور غیر مهم ـ حتی اگر راست و درست باشد ـ قسم یاد کنیم، نهی شده است. رسول خدا به امیرمؤمنان علیهما السلام می فرمایند: «ای علی، جز در موارد ضرورت قسم نخور، چه دروغ باشد و چه راست. و خداوند را وسیله قسم خود قرار نده. چراکه خداوند به کسی که به نام او سوگند دروغ بخورد، رحم نمی کند.» [13] و این نیست مگر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله می خواهد اهمیت قسم شکسته نشود تا اگر جایی و به حکم ضرورت لازم شد، بتواند باعث پدید آمدن اعتماد عمومی شود.
در این جا لازم است به این نکته نیز اشاره کنیم که صداقت، رمز حیات یک جامعه است و دروغ بزرگترین دشمن جامعه انسانی است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «دروغ رو سیاهی می آورد.» [14] و «روزی را کم می کند.» [15] و امیرمؤمنان به امام مجتبی علیهما السلام وصیت می کنند که: «نتیجه دروغ پشیمانی است.» [16] هم ایشان می فرمایند: «دروغ گویی و مروّت با هم در یک جا جمع نمی شوند.» [17] و «دروغ گو سه چیز به دست می آورد: خشم خدا، نگاه تحقیر آمیز مردم، و دشمنی فرشتگان»[18] و در کلامی گهربار می فرمایند: «دروغ گو و مرده یک سان هستند. چراکه ارزش انسان زنده، به آن است که به او اعتماد کنند، و کسی که به او اعتماد نمی کنند حیاتش از بین رفته است.» [19]
مرحوم آیت الله صدر درباره دروغ می نویسد: «دروغگو چنین میپندارد که بی ارزش بودن خود را میتواند به وسیله سخن دروغ جبران کند! دانا احتیاج به دروغگویی ندارد، چون دارای دانش است. شایستگان احتیاج به دروغ ندارند، چون شایستگی دارند. دروغگو، چون فاقد دانش است، میخواهد نقص خود را با ادعای دروغ جبران کند. چون فاقد شایستگی است، به دروغ میخواهد خود را شایسته بنمایاند.» [20] و ادامه می دهد: «من نمیدانم چرا اینقدر دروغ در میان ما متداول است! آیا رواج بازار دروغ برای آن است که کالای ایمان در آن نیست؟ عجب این جاست که گویا دروغ را بعضی قبیح نمیدانند و دروغگو را پلید نمیشمارند. کسی پیش من تصریح کرد که فلان کس دروغ میگوید، ولی در عین حال میبینیم که با همان دروغگو، رفتار صمیمانه دارد، در صورتی که دروغگو با هیچ کس رفتار صمیمانه ندارد.
این نوشته بر دیوار جنوبی کاخ آپادانا به فرمان داریوش کنده شده است: خدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ حفظ نماید. دروغ ایمان را میبرد و کشور را از درون ویران میسازد. ایمان که رفت، هر جرم و جنایتی ارتکابش آسان میشود. کشوری که مردمش از ارتکاب جرم و جنایت بیم نداشته باشد، سرانجامی شوم در پیش خواهد داشت.» [21]
و کلام آخر آن که کسی از نزدیکان امام میگفت ابتدای انقلاب یکی از روزنامهها به شدت علیه دولت مینوشت، در حالی که مطالبش سرشار از دروغ بود و به تحریک قومیتها برای حرکتهای جداییطلبانه میپرداخت. من خدمت امام عرض کردم: «اجازه بدهید به مردم بگوییم که امام این روزنامه را نمیخوانند، همین کافی است که مردم از موضع شما مطلع شوند.» امام فرمودند: «ولی من این روزنامه را میخوانم.» عرض کردم: «شما که نمیگویید، من میگویم امام این روزنامه را نمیخوانند.» امام گفتند: «شما هم دروغ نگویید.» عرض کردم: «این روزنامه دارد جنگ داخلی ایجاد میکند و سرشار از دروغ است.» امام فرمود: «شما که صدا و سیما و روزنامه دارید جواب آنها را بدهید.!» رحمة الله علیهم اجمعین.
پی نوشت :
[1] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج75، ص195.
[2] . امالی، شیخ صدوق، ص250.
[3] . غرر الحکم، ح4824.
[4] . کنز العمال، 7587.
[5] . تحف العقول، ص392.
[6] . غرر الحکم، ح2175.
[7] . نهج البلاغه، حکمت114.
[8] . ثواب الاعمال، ص269
[9] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج104، ص11.
[10] . غرر الحکم، ح6988.
[11] . ثواب الاعمال، ص270.
[12] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج104، ص209.
[13] . همان، ج77، ص67.
[14] . میزان الحکمه، ج11، ص5130.
[15] . همان، ص5132.
[16] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج77، ص211.
[17] . غرر الحکم، ح10582.
[18] . غرر الحکم، ح11039.
[19] . غرر الحکم، ح2104.
[20] . آیت الله صدر، دروغ، ص53.
[21] . آیت الله صدر، دروغ، ص66.
( ادامه دارد )
منبع : http://etedaal.ir/news/11436/default.aspx |