سيره امام
محمد باقر(ع)
در سيره اخلاقي امام باقر(ع) آمده است:
روزي يك نفر مسيحي به آن حضرت جسارت كرد و گفت : «انت بقر؛ تو گاو هستي.»
امام بدون اينكه خشمگين شود، فرمود: «لا انا باقر؛ نه من باقرم.»
مسيحي گفت: تو پسر آن زن آشپز هستي؟
امام فرمود: آري مادرم يك بانوي آشپز بود.
آن مرد براي اينكه امام را عصباني كند، دوباره گفت: تو پسر زن سياه چرده، زنگي و دشنام گو هستي.
امام پاسخ داد : اگر تو راست مي گويي، خدا مادرم را بيامرزد و اگر دروغ مي گويي، خداوند تو را ببخشد.
وقتي آن مرد مسيحي بردباري و حلم بي پايان امام را مشاهده كرد كه با اين اهانت ها هرگز خشمگين نشد و كاملا بر نفس خود مسلط بود، زبان بر شهادتين جاري كرد و مسلمان شد.( المناقب، محمدبن شهر آشوب ج 4، ص.207) |