روز عاشورا (24)
سپیده دم امام علیهالسلام با اصحابش نماز صبح را خوانده و دست مباركش را به سوى آسمان برداشت و گفت:
"اللهم انت ثقتى فى كل كرب و رجائى فى كل شده، و انت لى فى كل امر نزل بى ثقه وعده، كم من هم یضعف فیه الفواد و تقلّ فیه الحیله و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدو نزلته بك و شكوته الیك رغبته منى الیك عمن سواك ففرجته و كشفته فانت ولى كل نعمه و صاحب كل حسنه و منتهى كل رغبه؛ خداوندا! تو پناه منى در مشكلها، و امید منى در سختیها، و ملجأ و یاورم هستى در آنچه كه بر من نازل شود؛ پروردگارا! از چه دل زخمهاى رنج آورى كه قلب را شكسته و چاره را گسسته و دوست را به ناروائى داشته و نیش دشمن را به همراه، به تو شكایت مىكنم كه امید به تو بىنیازى از دل دادن با دیگرى است، پس بگشاى درهاى بسته را و بنماى روزنههاى امید را كه تو راست تمام نعمتها و از آن توست همه خوبیها و تویى تنها مقصود آرزوها."
سپس امام علیهالسلام بپا خاست و خطبه خواند و حمد و ثناى الهى نمود و به اصحابش فرمود: خداى عزوجل به شهادت من و شما فرمان داده است، بر شما باد كه صبر و شكیبایى را پیشه خود سازید.(25)
تعداد یاران امام علیهالسلام
تعداد اصحاب امام علیهالسلام در روز عاشورا سى و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است. و از محمد بن ابى طالب نقل شده كه پیادگان هشتاد و دو نفر بودند. و سیدابن طاووس از امام باقر علیهالسلام نقل كرده است كه تعداد یاران چهل و پنج نفر سواره و صد نفر پیاده بودند.(26)
امام حسین علیهالسلام زهیر بن قین را در میمنه سپاه خود قرار داد، و حبیب بن مظاهر را بر میسره سپاه گمارد، و پرچم را به دست برادرش عباس علیهالسلام سپرد، و خیمهها را در پشت سر سپاه قرار داد و امر كرد خندقى را كه در پشت خیمهها حفر كرده بودند از نى و هیزم انباشته و آنها را آتش زدند كه دشمن نتواند از پشت حمله كند.(27)
سپاه عمر بن سعد
عمر بن سعد نیز عبدالله بن زهیر ازدى را بر جمعى از سپاهیان كه اهل مدینه بودند(28)، امیر كرد، و قیس بن اشعث بن قیس را فرماندهى قبیله ربیعه و كنده داد، و عبدالله بن ابى سبره جعفى را بر سپاهیان مذحجى و اسدى، و حر بن یزید ریاحى را به فرماندهى قبیله تمیم و همدان گمارد (و تمامى این گروهها در صحنه جنگ با امام حسین علیهالسلام حضور داشتند به جز حر بن یزید كه توبه كرد و به اردوى امام رفت و به شهادت رسید.)
بعد از این تقسیم مسئولیتها - كه ریشه قومى داشت - عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدى را بر میمنه لشكر، و شمر بن ذى الجوشن را بر میسره، و عروه بن قیس احمسى را بر سواره نظام، و شبث بن ربعى را بر پیاده نظام خود گمارد، و پرچم را به درید، غلامش سپرد.(29)
حركت سپاه دشمن
سپاه عمر بن سعد رو به سوى خیمهها نموده و اطراف خیام امام حسین علیهالسلام را محاصره كردند با خندقى كه به دستور امام علیهالسلام در اطراف خیمهها حفر شده بود و در آن آتش افروخته بودند، برخورد كردند، شمر بن ذى الجوشن (علیه اللعنه) نعره بر آورد كه: اى حسین! پیش از فرا رسیدن قیامت و آتش دوزخ، به استقبال آتش رفتهاى؟!
امام حسین علیهالسلام فرمود: این كیست؟ گویا شمر بن ذى الجوشن است!
گفتند: آرى.
امام با بانگى رسا در پاسخ شمر فرمود: اى پسر زن بز چران! تو به عذاب آتش سزوارترى.
مسلم بن عوسجه تصمیم گرفت كه شمر را هدف تیر قرار دهد، امام حسین علیهالسلام او را از این كار باز داشت!
عرض كرد: بگذارید تا این فاسق را كه از سردمدران ستمكاران است به تیر بزنم كه فرصت خوبى است.
امام علیهالسلام فرمود: او را به تیر مزن زیرا من دوست ندارم كه آغازگر جنگ با این گروه باشم.(30)
پینوشتها:
24- در حدیث مناجات موسى علیهالسلام آمده است كه گفت: خدایا! چرا امت پیامبر خود، محمد را بر دیگر امتها فضیلت دادى؟
خداى تعالى فرمود: آنان را به جهت 10 خصلت فضلیت دادم: نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و نماز جمعه و نماز جماعت و قرآن و علم و عاشورا.
موسى سؤال كرد: عاشورا چیست؟
خداى تعالى فرمود: گریستن بر فرزند محمد صلى الله علیه و آله و سلم و مرثیه و عزادارى بر فرزند پیامبر برگزیده. اى موسى! هر بندهاى از بندگانم در آن زمان كه او بگرید و یا تباكى كند در سوگ فرزند مصطفى او را پاداش بهشت دهم، و هیچ بندهاى از بندگانم از مال و ثروت خود در راه محبت فرزند دختر پیامبر صرف ننماید مگر این كه پاداش هر درهم را هفتاد درهم در دنیا عطا كنم و در بهشت متنعم شود و از گناهان او در گذرم، به عزت و جلالم سوگند هیچ زن یا مردى قطرهاى از اشكش در روز عاشورا و یا غیر آن جارى نگردد مگر این كه او را پاداش صد شهید عطا نمایم. (مجمع البحرین 3/405 - لغة عشر).
25- اثبات الوصیة 126/ مختصر تاریخ ابن عساكر 7/146/ و در اثبات الهداة 2/583 همین مطلب را حلبى از امام صادق علیهالسلام نقل كرده است.
26- بحار الانوار 45/4.
27- ارشاد شیخ مفید 2/95.
28- ممكن است مراد از مدینه در اینجا، كوفه باشد، زیرا بعید به نظر مىرسد كه اهالى مدینه در لشكر عبیدالله شركت كرده باشند؛ و شاید هم گروهى از اهل مدینه كه به كوفه آمده و در آنجا سكنى گزیدند مراد باشد، زیرا كوفه شهرى بود كه سكنه آن را ملیتهاى مختلف تشكیل مىداد.
29- كامل ابن اثیر 4/60.
30- ارشاد شیخ مفید 2/96.
( ادامه دارد )
منبع:كتاب قصّه كربلا- به ضمیمه قصّه انتقام، على نظرى منفرد |