سلو ك باران
[محمدرضا رنجبر]
بزازها را نديده اى اول يك پارچه بنجل و بى ارزش پيش روى تو مى گذارند و كلى تعريف هم مى كنند، اگر برداشتى كه برداشتى اما اگر با بى اعتنايى كنار زده و خواستى از مغازه بيرون بيايى، شما را صدا كرده و مى گويند:
بيا بهتر از اين را دارم و اتفاقاً دارد و مى آورد.
ميوه فروشى ها هم همين طورند، ميوه هاى لك دار را جلو مغازه و در دسترس مى گذارند اما ميوه هاى درشت و آبدار و سالم را ته مغازه و توى پستو و صندوق، وقتى ببينند از ميوه هايى كه پيش روى توست برنمى دارى، از ميوه هاى ته مغازه به شما مى دهد.
حال يادت باشد پارك و خيابان و سينما و هرجاى ديگر هم به مغازه بزازى يا ميوه فروشى مى ماند، پس هر چيزى كه سر راهت قرار گرفت، به سراغش نرو؛ دست عاشقى به سويش دراز نكن چون اين همان ميوه لك دار است، همان پارچه بنجل است.
بلكه روى به آسمان كرده و بگو: خدايا! من از اين دست نمى خواهم و چشمت ببند و برو، و آن وقت ببين خدا با تو چه مى كند. يادت باشد نامش جبار است، يعنى خيلى جبران مى كند.
منبع : http://www.iran-newspaper.com/ |