نویسنده : جبران خليل جبران
گرد آوری: پروفسور سهيل بوشروی
ترجمه: مسيحا برزگر
درباره ی : وحدت وجود 1
روحم مرا موعظه کرد و نشانم داد که نه از کوتاهترین آدمها بلندترم و نه ازغول ترين شان کوچک تر. پیش از آنکه روحم مرا موعظه کند ، انسانیت را دوگانه می پنداشتم : یکی ضعيف بود که برايش دل می سوزاندم و ديگری قوی، که يا پیروی اش میکردم يا در برابرش می ايستادم و به مبارزه اش می طلبيدم.اما اکنون دريافته ام که من هر دوی آنهایم و از همان عناصر ساخته شده ام . خاستگاه من، خاستگاه آنهاست، وجدان من، وجدان آنها ، مبارزه من ، مبارزه ی آنهاست و سلوک من، سلوک آنها.اگر آنها گناه کنند، من نيز گناهکارم . اگر آنها توفیق یابند ، من نیز در افتخار آن شريکم . اگر آنها برخيزند، من نيز با آنها به پا می خيزم. اگر آنها دچار رخوت و کاهلی شوند، من نيز در سکون و رخوتشان سهيمم.
My soul preached to me and showed me that I am neither more than pygmy, nor less than the giant. Ere my soul preached to me, I locked upon humanity as two men: one weak, whom I pitied, and the other strong, whom I followed or resisted in defiance. But now I have learned that ?I was as both are and made from the same elements. my origin is their origin, my conscience is their conscience, my contention is their contention, and my pilgrimage is their pilgrimage. If they sin, I am also a sinner. If they do well, I take pride in their well-doing. If they rise, I rise with them. If they stay inert, I share their slothfulness.
منبع : کتاب جاودانه ها Everlasting Reflections |