نامه هاي خط خطی
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
(هفته هجدهم )
شما را به بد ونیک ، چنانکه باید و شاید می آزماییم . انبیاء /35
هر وقت که اتفاقی می افند – یک اتفاق تلخ و ناجور- هر وقت که حسابی توی لک می روم و از ته دل آه می کشم یا از کوره در می روم و داد و بیداد راه می اندازم، مادرم می گوید :
« کم نیاور . جلوی خدا آبروریزی نکن . اینها همه اش امتحان است . »
آن وقت است که واقعاً لجم می گیرد و می گویم :
« مگر اینجا هم مدرسه است؟ مگر خانه ی ما جلسه ی امتحان است ؟ »
خدایا، اصلاً نمی فهمم تو چرا باید سر به سر ما آدمها بگذاری.
چرا نمی گذاری آدم ها زندگی شان را بکنند ؟
اصلاً این همه امتحان به چه درد می خورد ؟
فکرش را که می کنم می بینم زندگی بدون امتحان چه زندگی قشنگ و بی دلهره ای می شد، اما تو دلت نمی خواهد زندگی قشنگ و بی دلهره باشد.
از همه بدتر اینکه من اصلاً نمی دانم چه چیزهایی جزء سوالات امتحانی هست و چه چیزهایی نیست.
نمی دانم وقت امتحانهایت چقدر است ؟
اصلاً منابع سوالات امتحانی تو کجاست ؟
تو از چی امتحان می گیری ؟
وای که چقدر زندگی کردن کار سختی است.
آن هم با این همه امتحان .
اما خدایا! کاشکی می شد تغییری در رفتارت بدهی .
باور کن اگر امتحان را حذف کنی، آدمهایت را خیلی خوشحال کرده ای .
تو هم از امتحان های خدا دلخوری ؟
به نظر تو خدا چرا از آدمها امتحان می گیرد ؟
دنیای بدون امتحان واقعاً چه جور دنیایی است ؟
راستی، تو می دانی از روی چه منابعی سوال طرح می کند ؟
تازه ترین امتحانی که خدا از تو گرفت چه بود ؟
می توانی آن را بنویسی ؟
( ادامه دارد )
منبع : - wWw.98iA.Com |