|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
خانۀ دل
خانۀ دل حریم خلوت اوست
جان کامل سریر حضرت اوست
همه آینۀ رخ آدم |
|
|
|
29 خرداد ، سالروز درگذشت زنده یاد دکتر علی شریعتی
انسان
خدایا کفر نمیگویم ،پریشانم ،چه میخواهی تو از جانم ؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی .
خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی ، لباس فقر پوشی ، غرورت را برای تکه نانیبه زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته ،به سوی خانه باز آیی ، زمین و آسمان را کفر میگویی ، نمیگویی؟!
خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان ، تنت بر سایهی دیوار بگشایی ، لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری ، و قدری آن طرفتر ، عمارتهای مرمرین بینی .... |
|
|
|
دريا
در سكون شب
آن هنگام كه آدمي به خواب ...
|
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲
در مدح حضرت رضا علیهالسلام
بهگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا
جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز..... |
|
|
|
قصیدهٔ ۶
ای آفتاب گردون! تاری شو و متاب
کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
بنمود جلوهای و ز دانش ..... |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۲۸
کو بقاگر نفستگشت مکرر پیدا
پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا
صفر اشکال فلک دوری .... |
|
|
|
غزل شمارهٔ ۲۶
ترک چشم تو بیارست صف مژگان را
تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را
فارغم در غم عشق تو ... |
|
|
|
من
من شكوفه ي بهارم
و ميوه ي تابستان
من زردي .... |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳
زهی مقصود اصلی از وجود آدم و حوا
غرض ذات همایون تو از دنیا و مافیها
طفیلت در وجود ارض و سماء عالی ... |
|
|
|
در بیان اینکه خودی از سؤال ضعیف میگردد
ای فراهم کرده از شیران خراج
گشته ئی روبه مزاج از احتیاج
خستگی های تو از .... |
|
|
|
سنگ مزار
این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام
اینکه خاک سیهش بالین است |
|
|
|
مادر دوراندیش
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
کای کودکان خرد، گه کارکردن است |
|
|
|
گنج درویش
دزد عیاری، بفکر دستبرد
گاه ره میزد، گهی ره میسپرد |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی
سالها کرده تباهی و هوسرانی |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱
حاصل عمر تو افسوس شد و حرمان
عیب خود را مکن ایدوست ز خود پنهان |
|
|
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵
ای بی خبر ز منزل و پیش آهنگ
دور از تو همرهان تو صد فرسنگ |
|
|
|
نکوهش بیخبران
همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت
که این گروه، چه بیهمت و تن آسانند
|
|
|
|
گفتار و کردار
به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان
ندیدهام چو تو هیچ آفریده، سرگردان |
|
|
|
روی بندرگاه
آسمان یکریز می بارد
روی بندرگاه.
روی دنده های آویزان یک بام سفالین.... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|