حق الناس به روایت حجت الاسلام قرائتی
(بخش اول - قسمت دوم )
4- دقت در محاسبهي حق الناس
دقت، در حق الناس بايد دقت كرد. اسلام دين عجيبي است. ميگويد: اگر سگ تشنه است حق نداري وضو بگيري. بايد آب را بدهي به سگ بخورد، تيمم كن. تا سگ تشنه است، تشنگي سگ در نماز شما اثر دارد. خيلي مهم است. اسلام ميگويد: اگر ناخنت بلند است، شير ندوش. ممكن است ناخن بلند پستان گاو را اذيت كند. اسلام ميگويد: اگر مي روي سوار اسبي، الاغي، چيزي هستي ميخواهي حرف بزني بيا پايين حرف بزن. داري ميروي طوري نيست. اما اگر ميخواهي حرف بزني نشسته حرف نزن. حق حيوان. اسلام ميگويد: اگر همه حاجيها دوشنبه مكه آمدند، يك حاجي يك روز زودتر آمد امضايش را قبول نكنيد. براي اينكه حاجي كه اسبش را در راه مكه دوانده است، معلوم ميشود حاجي بيرحمي است. و حاجي كه بيرحم است حتي در راه مكه اسبش را خسته كند امضايش از اعتبار ميافتد. اسلام ميگويد: اگر ميخواهي نماز جمعه بروي از شب جمعه پياز نخور، ممكن است بي پياز در دهانت باشد و فردا كنار دستي تو اذيت شود. اينها خيلي مهم است. ما چيزي از اسلام بلد نيستيم.
بدون سوء ظن! گاهي وقتها افرادي از اول به يك كسي سوء ظن دارند. قاضي و هركس ديگر نبايد از همان اول پيش داوري داشته باشد. سوء ظن نداشته باشيم. هرچه دليل گفت، هرچه دليل گفت. گاهي وقتها ما يك چيزي ميبينيم، برداشت مردم چيز ديگري است. بايد مراعات مردم را هم بكنيم. صلواتي بفرستيد.(صلوات حضار)
خوب، پيش داوري ممنوع! بد نيست اينها را بنويسم چون يكوقت كسي ميخواهد اينها را بنويسد، حق الناس:
1- بزرگترين آيه قرآن راجع به حقالناس است.
2- وكيل بايد بيطرف و عادل باشد.
3- كتمان حق حرام است.
4- ظاهر سازي ممنوع
يك پولي ميخواهند از بيمه بگيرند. يك گاوبندي ميكنند بين چند نفر. شناسنامه جعلي، تولد جعلي، مرگ جعلي از بيمه چيزش را ميگيرند. خيلي انسان موجود خطرناكي است. يعني هرچه قانون وضع ميكني، هيچ زماني مثل الان اينقدر دكتر حقوق نداشتيم. هيچزماني هم مثل الآن اينقدر حقوق مردم از بين نميرود. پيداست دانشگاه كوتاه است. دانشگاه كوتاه است، نميتواند بدوزد. هر كشوري دكتر حقوقش بيشتر است، كشورش متجاوزتر است. آمريكا خيلي دكتراي حقوق دارد. حقوق كيفري، حقوق فردي، حقوق جزايي، حقوق بينالملل... اوه...
5- كوچك نشمردن حق الناس
دقت «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» (زلزله/7) «مثقال ذره» يعني وزن يك ذره هم اگر هست بايد دقت كنيم. نبايد بگوييم اين چيزي نيست. اگر كسي گناه بكند و بگويد: اين چيزي نيست، خدا اين را نميبخشد. گاهي وقتها خدا گناهان كوچك را نميبخشد. چون ميگوييم كه چيزي نيست. اما گاهي خدا ممكن است گناه بزرگ را ببخشد. ببينيد يك مثال بزنم. اين گچ چقدر وزن دارد؟ زير يك مثقال، من اگر اين گچ سبك را در سر شما بزنم. بعد بگويم: چيزي نيست. اِ... هم ميزند و هم ميگويد: چيزي نيست. اين را شما تا آخر عمرت نميبخشي. اما اگر آمدم بروم پايم را روي پايت گذاشتم. بابا صد كيلو هستم. صد كيلو وزنم را روي پاي شما گذاشتم. پاي شما له شد. ميگويم: معذرت ميخواهم ببخشيد. ميگوييد: طوري نيست برو! يعني فشار صد كيلو را چون عذرخواهي ميكنم، ميبخشي. فشار يك مثقال را چون ميگويم چيزي نيست نميبخشي.
خانم اين دو تا مو كه بيرون است حرام است. برو بابا! مردم كل موهايشان بيرون است. حالا اين دو تا!به دو تا مو گير نده. شايد آن بيحجاب را خدا ببخشد. اين دو تا مو را نبخشد. چون ميگويد: چيزي نيست. كسي گناه كند بگويد: چيزي نيست.
يك كسي نمازش غلط بود. گفتند: آقا نمازت غلط است. گفت: برو! اينقدر خدا تاركالصلاة دارد كه الآن فرشتهها سر همين نماز غلط من دعوايشان ميشود. او ميگويد: به من بده، او ميگويد: به من بده. (خنده حضار) ممكن است خدا آن تاركالصلاة را ببخشد، ولي اينكه ميگويد: چيزي نيست هم ميخواند، هم غلط ميخواند و هم ميگويد: اشكالي ندارد. خود شما اگر سر سفره سبزي ببينيد. بگوييد: آقا اين سبزي را چه كسي پاك كرده است، گل دارد. مثلاً خانم بگويد: بخور بابا گل چيه؟ تا آخر عمرت در ذهنت ميماند. اگر يك ذره گل باشد بگويد: طوري نيست، ناراحت ميشوي، اما اگر پر از گل باشد بلند شود دوباره بشويد، او را ميبخشي. اين مهم است.
هيچوقت به گناه نگوييد اين چيزي نيست. آقا دخترت دارد فاسد ميشود. خواستگارها را رد نكن. پسرت را زودتر زن بده. حالا بگذار جوان هستند خوش باشند. بزرگ شوند توبه خواهند كرد. خوب پدر و مادر بيغيرت يا كمغيرت، يا كمتفاوت، حالا نميشود همه را هم بي غيرت گفت. كمغيرت، بيغيرت، بيتفاوت، بيخيال، اين خيلي مهم است. وقتي ميگويد: گناه است، ميگويد: چيزي نيست. امام صادق فرمود: كسي نماز را سبك بشمارد، ما شفاعتش نميكنيم. صداي اذان بلند ميشود، بيخيال انگار مثلاً مرغ قدقد ميكند. هي مي گويد: «حي علي الصلاة» ولش كن بابا. «حي علي الفلاح»، «حي علي خير العمل»، حالا يك تلفن مدير كل زنگ بزند، بله! سلام! من... هه...هه... معذرت ميخواهم... اِ... چيه... هان... مدير كل كيه؟ از ترس پشه در پشهبند ميرود. شما براي يك آدم عاجز اينطور هن و هن ميكني، شش بار «حي، حي، حي» ميشنوي و بيخيال هستي. بايد مواظب باشيم.
6- آزمودن مدعيان حق الناس
بررسي ادعا، يك كسي ادعا ميكند بايد بررسي كرد. قرآن يك آيه دارد كه بعضي از زنها از مكه به مدينه ميآمدند ميگفتند: ما هم ايمان آورديم، هجرت كرديم. پيغمبر فرمود كه ممكن است اينها عامل نفوذي باشند. ممكن است اينها جاسوس باشند. «فَامْتَحِنُوهُن» (ممتحنه/10) امتحان كن. يعني هركس هر حرفي كه ميزند، حتي يك نفر كه ميگويد: دوست دارم، بايد... پسرها به دخترها ميگويند: دوست دارم. ميگويد: بده ببينيم صد تا سكه! اگر دادي معلوم ميشود راست ميگويي. ولذا به مهريه صداق ميگويند. صداق يعني صداقت داري. وگرنه خوب مفت كه... حديث داريم اگر ميخواهي با يك نفر رفيق شوي، سه بار عصبانياش كن. اگر جوش نياورد، فحش نداد، معلوم ميشود آدم خوبي است. حديث داريم اگر ميخواهي ببيني رفيقت مرد است يا نامرد، ببين اگر پست گرفت خودش را گم ميكند يا نه؟ اگر با كسي رفيق هستي، اين رفق تو رئيس شد، اگر ده درصد علاقهي قبلياش را نگه داشت، باز هم «ليس بصديق السوء» باز هم آدم بدي نيست. يعني پست و رياست صد در صد آدم را عوض ميكند. ما آدمها را ديديم. گاهي ما در مسجد ميرويم پيشنماز ما را ميبيند به عنوان اينكه حالا مهمان مسجدش هستيم، ميگويد: حاج آقا بفرما جلو! ما ميگوييم: نه! امامي كه دائماً پيشنماز است او بايد جلو باشد. امام راتب، امام مرتب، او ميگويد: ببين، مردم هرشب من را ميبينند حالا تو امشب تازه آمدي، من هم يك مثل ميزنم و جلو ميروم. ميگويم: يك كسي كشمش خريد بخورد، در كشمش مورچه بود. مورچه را خورد. گفتند: چرا مورچه ميخوري؟ گفت: اين پا دارد درميرود، كشمشها هست! (خنده حضار)
ما ميرويم جلو و نماز ميخوانيم. به مردم ميگويم: مردم ببينيد ديديد در مسجد من به او ميگفتم: شما بفرماييد جلو، او هم ميگفت: شما بفرماييد جلو. چون نماز جماعت پست و پول در آن نيست به هم تعارف ميكنيم. اما اگر خواسته باشيم رئيس جمهور شويم، در صورت هم چنگ ميزنيم. اگر خواسته باشيم نماينده مجلس شويم، همهي دعواها سر دنيا است. هيچكس را من تا به حال نديدم كه سر آخرت دعوا كند. هيچكس سر آخرت دعوا نميكند. همه سر پول و پست و مقام است. آدم گاهي خودش هم خودش را نميشناسد.
خدا مرحوم مطهري را رحمت كند، ميفرمود: هركس ميخواهد ببيند چه جانوري است، ببيند چه خوابي ميبيند. خيلي از آدمهايي كه روز يواش بيا و يواش برو هست، شب ميبيند اوه... چند نفر را كشت، چه كارهايي كه نكرد. اين همان است. اگر در روز دست از پا خطا نميكند در رودروايسي گير كرده است. راه خودشناسي چيست؟ 1- پست، آدم خوب حقيقتش روشن ميشود. پست حقيقت آدم را روشن مي كند. اين خيلي مهم است. عصبانيت، سه بار... گفتم: سه بار؟ حديث داريم سه بار، سه بار اگر او را عصباني كردي، فحش نداد معلوم مي شود آدم خوبي است. پست گرفت و خودش را گم نكرد آدم خوبي است.
پيغمبر ما خيلي از خديجه تجليل ميكرد. ذكر خيرش زياد بود. پيغمبر ما از خديجه خيلي تعريف ميكرد. يك روز عايشه گفت: يا رسول الله خيلي از او تعريف ميكني. چه خبر است؟ خدا بهترش را به تو داده است. گفت: تو خودت را كنار خديجه ميگذاري؟ زماني خديجه از من حمايت كرد كه در كرهي زمين هيچكس حمايت نميكرد. تمام ثروتش را در راه تبليغ دين اسلام داد. سرمايهداري بود كه حتي يك كفن براي خودش نگذاشت. به من گفت: كفن من عباي شما. خلاص! تو خودت را كنار خديجه ميگذاري؟ «فَامْتَحِنُوهُن» هركس ادعا ميكند بايد امتحانش كرد. به خصوص زمان ما كه حضرت امير به استاندار ميگويد: مواظب باش بعضيها ميآيند با يك قيافهي ظاهرالصلاحي در عمرش مثلاً در اين روستا نرفته است، حالا چون ميخواهد رأي بگيرد ميرود در روستا و صف اول ميايستد، تماس ميگيرد، در خانههاي مردم، يكي يكي با مردم سلام و عليك ميكند. چون ميخواهد رأي بگيرد.
دقت در كشف! زليخا وقتي عاشق يوسف شد و درها را بست و يوسف فرار كرد و زليخا هم عقب او دويد و پيراهن را از عقب كشيد و پيراهن پاره شد، تا در باز شد، زليخا ديد كه مردش آنجاست. گفت: اين به من قصد بد داشته است. يوسف گفت: نخير! يك شاهدي گفت: كه نگاه كنيد پيراهن از كجا پاره شده است. اگر پيراهن از عقب پاره شده، معلوم ميشود يوسف داشته ميدويده و اين از عقب پاره شده است. معلوم ميشود مجرم آن خانم است. اگر پيراهن از جلو پاره شده، معلوم ميشود مجرم يوسف است. نگاه كنيد ببينيد پيراهن از كجا پاره شده است. يعني از شواهد، جرم شناسي!
بعضيها خيال ميكنند مثلاً حقشان است. كسي خدمت امام آمد گفت: آقا، اين خمس، اين سهم امام، اين هم مردم به خودم هديه دادند. امام فرمود: تو اگر در خانهات مينشستي، هديه ميدادند؟ تو چون نمايندهي من بودي به تو دادند.
يكوقت ميخواستند اموالي را مصادره كنند، صاحب اموال گفت: من راضي نيستم. به امام بگوييد: من راضي نيستم. رفتند گفتند: آقا صاحب اموال ميگويد: من راضي نيستم. امام فرمود:
به او بگو از كجا آورده؟ از كجا آورده است؟ ارث پدرش بوده يا كار كرده است؟
نه كار كرده و نه ارث پدرش بوده است. موقعيتي كه داشته از موقعيتش سوء استفاده كرده است.
( ادامه دارد )
منبع : http://gharaati.ir/show.php?page=darsha&id=2072 |