نمونههایی از سیره اخلاقی امام رضا (علیه السلام(
احترام به کرامت انسان
در نگاه مکتب، انسان شرافت خاص دارد. حرمت نهادن به جایگاه والای انسان در سیره اولیای الهیجایگاه خاص دارد. نمونههایی از سیره حضرت رضا علیه السلام که این جایگاه را نشان میدهد:
مردی از اهالی بلخ میگوید: در سفر امام رضا به خراسان همراهش بودم. روزی سفره غذا طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را بر سر سفره نشاند. گفتم: جانم به فدایت، کاش برای اینان سفرهای جداگانه قرار میدادی! فرمود: دست بردار! خدا یکی است، پدر و مادر همه نیز یکی است، پاداش قیامت هم بسته به اعمال است.(بحارالانوار، ج 49، ص 101.(
شبی کسی مهمان حضرت رضا علیه السلام بود و مشغول صحبت بودند که چراغ، خراب و خاموش شد. آن مرد دست دراز کرد که چراغ را درست کند، حضرت نگذاشت و خودش به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: ما قومی هستیم که از مهمان خود کار نمی کشیم.( همان، ص 102(
روزی در مجلس حضرت رضا علیه السلام که جمع بسیاری بودند و از حلال و حرام و مسائل دیگر میپرسیدند، مردی وارد شد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار داشت که در بازگشت از حج، نفقه و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد. پس از رفتن مردم و خلوت شدن مجلس، حضرت به اندرون رفت و پس از مدتی پشت درآمد و دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید: آن مرد خراسانی کجاست؟ گفت: من همینجایم. حضرت دویست دینار به او داد. پس از رفتن وی، یکی از حاضران پرسید:
ای پسر پیامبر! با آنکه هدیه شما زیاد بود، چرا خود را از او پنهان داشتید؟ فرمود: از ترس اینکه مبادا خفّت و خواری سؤال را در چهرهاش ببینم!( همان، ص 101(و اینگونه آبروی اشخاص را نزد دیگران حفظ میکرد تا آسیبی به شخصیت و کرامت آنان وارد نشود.
ابراهیم بن عباس نقل میکند: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام در کلامش به احدی جفا کند. هیچ وقت سخن کسی را قطع نمیکرد، تا او از کلام خود فارغ شود. هرگز پیش همنشینان پای خود را دراز نمیکرد، تکیه نمیداد، غلامان و خدمتکاران را ناسزا نمیگفت.( همان، ص 90.(
گاهی هر سه روز یک بار ختم قرآن میکرد و میفرمود: اگر بخواهم میتوانم در مدّتی کمتر ختم کنم، ولی از هیچ آیهای نمیگذرم مگر اینکه میاندیشم کجا و درباره چه چیزی نازل شده است.( همان، ج 89، ص 204. (
نماز شب و نماز شفع و وتر و نافله صبح را هیچ وقت چه در سفر و در چه در حضر ترک نمیکرد.( همان، ج 49، ص 94(
اخلاق معاشرت
شیوه برخورد مناسب با مردم و داشتن حسن خلق و ادب و احترام و تواضع، از نقاط قوّت و الهام بخش در زندگی معصومین است. در اینجا نمونههایی سازنده و تربیتی از سلوک آن حضرت با دیگران آورده ایم:
در حدّ توان حاجت نیازمند را بر میآورد، خنده بلند و صدادار نمیکرد بلکه لبخند میزد، کار نیک و صدقه پنهانی بخصوص در شبهای تاریک زیاد انجام میداد.(عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 184)
روزی وارد حمام شد. یکی از مردم که آن حضرت را نمیشناخت، از او خواست که بر او کیسه بکشد. حضرت رضا علیه السلام نیز پذیرفت و مشغول کیسه کشیدن او شد. مردم آن شخص را متوجه ساختند که این مرد، علی بن موسی الرضا علیه السلام است. شروع کرد به عذرخواهی. اما حضرت کار خود را ادامه میداد و او را دلداری میداد تا ناراحت نباشد. ( مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 325)
بر کار خادمان خویش نظارت داشت و اگر خلافی میدید، مشفقانه تذکّر میداد. روزی یکی از غلامان میوهای را ناقص خورد و به دور انداخت. حضرت فرمود: سبحان الله! اگر شما از آن بینیازید، کسانی هستند که به آن محتاجند. آن را به کسی بدهید که نیازمند آن است.(بحارالانوار، ج 49، ص 102)
یک بار هم هنگام غروب، در میان غلامانش که کار میکردند، سیاه پوستی را دید که به کار مشغول است. پرسید: او کیست؟گفتند: ما را کمک میکند، ما هم در آخر کار چیزی به او میدهیم. پرسید: آیا اجرت و مزد او را معین کردهاید؟گفتند: نه، هرچه بدهیم راضی میشود. حضرت با عتاب و عصبانیت فرمود: بارها گفتهام وقتی کسی را به کار میگیرید، قبل مزد و اجرت او را معین کنید و اگر چنین نکنید، سه برابر حقش هم به او بدهید، خیال میکند که کم دادهاید.(همان، ص 106)
اخلاق والای آن حضرت سرشار از بزرگواری و کرامت بود. میفرمود: ما خاندان «عفو» را از آل یعقوب به ارث بردهایم، «شکر» را از آل داود و «صبر» را از آل ایوب.(مسند الرضا، ج 1، ص 46.)
یکی از هاشمیان به نام علی بن عبدالله، خیلی دوست داشت خدمت حضرت برسد و به حضورش سلام عرض کند. اما هیبت و عظمت آن حضرت، سبب میشد اقدام نکند. یک بار حضرت رضا علیه السلام مختصر کسالتی داشت و مردم به عیادتش میرفتند. به علی بن عبدالله گفتند: اگر قصد دیدار و تشرّف داری، اکنون فرصت مناسبی است. وی به عیادت آن حضرت رفت. امام رضا علیه السلام خیلی به او احترام و ملاطفت کرد و خوشحالش نمود. چند وقت پس از آن، علی بن عبداللهمریض شد، حضرت رضا علیه السلام به عیادت او رفت و آن قدر نشست تا افرادی که در خانه او بودند خارج شدند.(همان، ص 47.) و این نهایت ادب و لطف و تکریم او را میرساند.
روزی مأمون به آن حضرت گفت: من فضیلت و علم و پارسایی و عبادت تو را میدانم و تو را به خلافت شایستهتر میشناسم. حضرت فرمود: افتخارم بندگی در آستان خداست، با زهد و پارسایی امید نجات از شرّ دنیا را دارم و با پرهیز از حرامها به کامیابی و فوز اخروی امید وارم و با تواضع در دنیا، امید به رفعت و بزرگی نزد خداوند دارم.(مناقب، ج 4، ص 362.)
خادم او یاسر نقل میکند: وقتی حضرت رضا علیه السلام تنها بود (و دور از برنامههای حکومتی و تشریفات) همه همراهان و اطرافیان را از کوچک و بزرگ، دور خود جمع میکرد، با آنان حرف میزد و با ایشان انس میگرفت و همدم آنان میشد و هنگام غذا نیز همه آنان را از کوچک و بزرگ، حتی کار پردازخانه و حجامت کننده و... را هم صدا میکرد و با خودش سر سفره مینشاند و باهم غذا میخوردند.(عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 159؛ مسند الرضا، ج 1، ص 84. )
به مهمان خویش بسیار عنایت داشت و خدمت میکرد. یکی از اصحابش به نام محمد بن عبیدالله قمی میگوید:
در خدمت حضرت بودم، بسیار تشنهام بود، ولی نمیخواستم که از آن حضرت آب بطلبم. حضرت خودش آب طلبید و کمی نوشید و به من هم داد و فرمود: ای محمد! بنوش، آب خنک و گوارایی است. (بحارالانوار، ج 49، ص 31)
جواد محدثی
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
منبع : سایت تبیان
|