انسان پژوهشگر
نويسنده : حميد ميرزاآقايي
انسان پژوهشگر كسي است كه لحظه به لحظه به سمت و سويي حركت ميكند كه ديوارهاي جهل خويش را ميشكند و در محدودهيي تازه قدم برميدارد و به همين علت است كه يك احساس رضايت دروني نسبت به خويش خواهدداشت، زيرا احساس ميكند امروز او از ديروز او برتر است و چنين انساني است كه مي تواند براي جامعه خويش اثرگذار و ثمربخش باشد. انسان پژوهشگر بايد بهخاطر داشته باشد،كه سرنوشت آدميان به هم گره خورده است و هر روز كه ميگذرد اين وابستگي شديدتر ميشود ، لذا هرگاه در جستوجوي يافتن پاسخ سوالات و حل مشكل خويش است، هيچگاه راهحلي را برنميگزيند كه سبب شود مصيبتي بر ديگران تحميل شود،زيرا با اين نيت انساندوستانه است كه آدمي ميتواند با صبر و شكيبايي به جستوجوگري خويش ادامه دهد و بهترين پاسخ را بيابد،زيرا انساني كه در پي سعادتمندي ديگران است،انگيزهيي در او شعلهور ميشود كه به روح جستوجوگري او نيرو ميبخشد. زيرا انسان در اين شرايط،خود دروني خويش را باور دارد و به انسانيت خويش افتخار ميكند و همين امر انگيزهيي قوي براي به حركت درآوردن انسان است.
انسان پژوهشگر كسي است كه رسالت خويش از زندگي كردن را مشخص كرده و بر پايه احساسات ديگران زندگي نميكند و او براي رسيدن به اهداف خود،در جست وجوي كشف بهترين راههاي ممكن است و از پژوهش براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكند. انسان پژوهشگر تنها يك دانشمند يا فرد داراي تحصيلات عاليه نيست،همه كس ميتواند به اين مرحله دست يابد و چه بسا فرد كمسوادي كه به واسطه ذهن جستوجوگر خود بتواند علم و تجربه خويش را افزايش داده و به نكات مهمي برسد كه يك تحصيلكرده قادر به درك آن نباشد، اما براي رسيدن به اين مرحله بايد زحمت كشيد. بايد با علم پژوهش آشنا شد و راههاي درست پژوهش كردن را با كمك صاحبنظران اين علم و با مطالعات مستمر فرا گرفت و در اين مرحله است كه فرد درمييابد هر قدمي كه برميدارد چقدر بايد با دقت و فراست همراه باشد.
انسان پژوهشگر بايد مهارت هاي مربوط به خلاقيت و تفكر خلاق را فرا بگيرد تا بتواند با نوآوري به نكات تازهيي دست يابد و به گفته اقبال لاهوري «وقتي نيروي زاينده خلاق فرد يا جامعهيي از بين ميرود،زندگي تكراري و بيحاصلي پديد ميآيد كه سبب ميشود اين انسانها راه ساده قراردادها و حصر فكري را انتخاب كنند»، كه اين خود محدودكننده رشد جامعه است.
انسان پژوهشگر بايد مهارتهاي ارتباطي را فرا بگيرد و ياد بگيرد كه بخوبي با ديگران ارتباطي صادقانه برقرار كند آنچنان كه ميان او و ديگر انسانها جرياني از علم و دانش به حركت درآيد. به گفته حضرت علي (ع): «انديشهها را به يكديگر بزنيد تا درستي و حقيقت زاده شود»، با برخورد انديشهها، دانستههاي جديد شكل ميگيرد و با انتقال آنها ميان انسانها، معماهاي پژوهش حل ميگردد.
انسان پژوهشگر، فوت كوزهگري خود را به ديگران منتقل ميكند. امروزه ديگر نميتوان با يك فوت كوزهگري زندگي كرد، ما نيازمند هزاران فوت كوزهگري براي زندگي كردن هستيم و پنهان نگه داشتن دانستههاي ارزشمند در وجود آدمي تنها منجر به دفن كردن آنها ميشود. انسانها با هديه كردن تجربيات گرانقدرشان به يكديگر، زمينه را براي ايثارگري در علم و دانش پديد ميآورند و اين مرحله سرآغاز پديد آمدن جرقههاي خلاقيت و نوآوري در بين جامعه است و همين امر فرهنگ پژوهشگري را در جامعه گسترش ميدهد.
انسانهايي كه تفكرات نو و بكر خود را در مغز خويش نگهداري ميكنند در اصل به مغز ميآموزند كه ديگر نوآوري نكند و به گفته «ارنست ديمنه» از پايهگذاران آموزش و پرورش فرانسه، «زماني كه فكري نو در مغز باقي ميماند و رها نميشود، گويي همچون دانهيي از يك زنجير است كه از مغز اگر بيرون نيايد، دانههاي ديگر زنجير نيز با آن بيرون نميآيند و به عكس هنگامي كه فكري نو به بيرون از مغز هدايت ميشود با خود ديگر دانههاي زنجير را نيز به بيرون هدايت ميكند و ديگر زنجيره افكار نو در مغز پنهان نميماند.»
زماني كه انسان پژوهشگر تصميم ميگيرد با نگاهي دقيق و گوشهايي حساس به وقايع توجه كند، با گذشت زمان، ديدگاههايي كه كسب ميكند سبب ميشود فاصلهيي ميان آموختههاي اين فرد با ديگر انسانها پديد آيد و او با دقت بيشتر به پديدههاي اطراف بنگرد. اين فاصله، فاصله فكر و انديشه است و همين امر سبب ميشود كه ديگران با نگاه اين فرد به رويدادهاي اطراف خود نگاه نكنند و به همين علت چه بسا نگاه پژوهشگر و نظرات او در ديدگاه ديگران مسخره و غيرطبيعي جلوه كند و لذا در اين مرحله است كه سدهاي جهل آدمي شكسته ميشود و انسان به سوي انديشه و فكر قدم برميدارد و قدرت تحليلگري خود را افزايش ميدهد و در اين زمان است كه پژوهشگر بايد صبور و شكيبا باشد و به راه خود ادامه دهد.
انسان پژوهشگر بايد به خاطر داشته باشد، دانشمندان بزرگ كارهاي عظيم خود را در زماني به ثمر رساندند كه غرق در استهزا و تحقير ديگران بودند لذا چنين انساني بايد خود را آماده تحقيرها و استهزاها كند و اين امري طبيعي است براي كشف راههاي نو و يافتن پاسخهاي جديد.
انسان پژوهشگر بايد به خاطر داشته باشد كه همگان به كاستيها و ناتواناييهاي او پي خواهند برد و چه بسا ناتواناييهاي او را به ريشخند بگيرند، لذا او بايد با شهامت به راه خود ادامه دهد و به رفع نواقص خود بپردازد و در جهت حل معماها بكوشد و در برابر انتقادهاي ديگران بردبار باشد.
انسان پژوهشگر بايد با ابزارهاي مهمي كه به او در دسترسي به اطلاعات كمك ميكنند آشنا بوده و تلاش كند با مهارتهاي مربوط به آنها آشنا باشد. يادگيري يك زبان و آشنايي با اينترنت به او كمك ميكند كه علاوه بر كسب تجربيات از مردم ديگر ملل، به انتقال افكار خويش به ديگران بكوشد و از اين طريق راه جاري شدن اطلاعات را از ديگران به سوي خود هموار سازد.
انسان پژوهشگر هميشه از تنبلي در به دست آوردن اطلاعات به دور است و از تصميمگيري سريع و عجولانه خودداري ميكند زيرا اين تصميمات او را از راهيابي به درك حقايق بازميدارد و اگر او به اطلاعات محدود خود بسنده كند، چه بسا به پاسخهاي گمراه كننده دست يابد كه خود ميتواند مشكلات فراواني در پي داشته باشد.
يك انسان پژوهشگر بايد رفتاري اخلاقي، متواضعانه و صادقانه داشته باشد تا در نهايت ديگران در ارتباط برقرار كردن با او، علاقهمندي نشان دهند و همچنين او را در دستيابي به اطلاعات درست ياري كنند. چه بسا انسانها زماني كه از كسي دل خوشي ندارند و يا از او بيزارند، با اطلاعات غلطي كه به او ميدهند، او را به بيراهه هدايت ميكنند و به گفته ارنست ديمنه «اگر ميخواهيد چيزي اصيل خلق كنيد، خودتان باشيد.»
انسان پژوهشگر در هر ميهماني و ضيافتي كه شركت ميكند آن را مكاني مييابد براي به دست آوردن تجربيات ارزشمند جديد و همچنين انتقال دانستههاي خود به ديگران.
انسان پژوهشگر بايد الفت و انس شديد با كتاب داشته باشد و در فرصتهاي مناسب در كتابخانهها و كتابفروشيها و نمايشگاههاي كتاب گردش كند و به دنبال كتابهايي باشد كه به حل مشكلات او كمك ميكنند.
انسان پژوهشگر بايد از كلام خويش بخوبي استفاده كند. او بايد به خاطر بسپارد كه گفتوگوها زمينهساز دانستهها و تجربيات هستند و او بايد خود را از شر گفتوگوهاي بي ثمر و بيفايده رها كند.
انسان پژوهشگر علاقه فراواني به ثبت تجربيات خويش دارد و در هر فرصتي مينويسد و سعي ميكند از طريق نوشتن تفكر كند و حتي گاهي اوقات پاسخ سوالات خويش را بيابد.
السلي رابينسون ميگويد: «بزرگترين بيم بشر از تغيير است، مردم از افكار جديد، عادتهاي جديد، محيط جديد و روش جديد ميترسند، غافل از آنكه اساس زندگي تغيير و تنوع است و زندگي بدون آن قابل دوام نيست، تنها راه زندگي بهتر و طولانيتر آمادگي شما براي قبول تغيير و عمل كردن براي تحولهاي بزرگ است پس خودتان را عوض كنيد.»
از تغييرات زمانه نميتوان فرار كرد، بلكه بايد به مدد مغز و انديشه، تغييرات را در جهتي قرار داد كه سبب سعادتمندي انسانها شود و اين تغييرات نيازمند انسانهاي پژوهشگر است و به گفته سقراط: «جهان بدون تحقيق و تفحص درخور زيستن نيست.» بدون شك اگر انسان پژوهشگر به مرحله تعالي خويش برسد، به گفته «لامارتين» كه ميگويد: «افكار افراد متفكر خودبخود ميانديشد»، انسان پژوهشگر نيز خود به تفكر تبديل ميشود، انساني كه براي جامعه خويش گوهري است گرانبها.
****
منبع : مقاله " انسان پژوهشگر "-نويسنده : حميد ميرزاآقايي - روزنامه اعتماد-سه شنبه 26 شهريور 1381
http://fekreno.org/ARFEK57.htm |