انسان از مرگ تا برزخ
نعمت اله صالحى حاجى آبادى
( قسمت پنجاه و پنجم )
عده اى منكر سئوال قبرند
عده اى از معتزله و ضرار بن عمر(146) كه خود را وابسته به اسلام مى دانند منكر سئوال قبرند! دليل آنها اين است . مى گويند: اگر ميت را كه مى خواهند دفن كنند دهان او را پر از گچ يا آرد نمايند و او را داخل قبر سپارند و روز ديگر نبش قبر كنند مى بينند كه گچ ها نريخته است .
پس اگر در قبر سئوال و حساب باشد بايد حال ميت تغيير كرده و دهان او باز شده و گچ ها ريخته باشد. ديگر اين كه اگر عذاب و فشار قبر وجود داشته باشد ما بايد صداى آن را مى شنيديم و همين نشنيدن صدا، دليل است كه عذاب قبر وجود ندارد.
جواب آن ها اين است كه : چشم و گوش ما مادى و عذاب قبر از امور ملكوتيه است و چشم و گوش مادى نمى توانند امور ملكوتى را درك كنند.
از باب نمونه : هنگامى كه جبرئيل بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل مى شد و خبرهايى به آن حضرت مى داد اصحاب دور آن حضرت نشسته بودند، اما جبرئيل را نمى ديدند و صداى او را نمى شنيدند، ولى پيامبر اسلام ، هم جبرئيل را مى ديد و هم صداى او را مى شنيد و با او گفت و گو مى كرد.
همين طور مردم نمى توانند آن دو ملك را ببينند و سئوالهاى آن ها را كه از ميت مى كنند بشنوند و جواب ميت را نيز متوجه شوند.
نيز نمى شود مارها و عقرب هاى ملكوتى كه در قبر ميت را نيش مى زنند با اين چشم هاى مادى ديد؛ زيرا آنها از جنس مارها و عقرب هاى مادى اين عالم نيستند كه بشود آنها را مشاهده كرد.
توضيح : انسان خواب ، گاهى مشاهده مى كند كه مارها و عقرب ها و حيوانات درنده ديگر به او حمله مى كنند، او را نيش مى زنند و مجروحش مى نمايند، او هم درد و ناراحتى را احساس مى كند و براى نجات خود كوشش و فعاليت مى نمايد به طورى كه پيشانيش عرق مى كند. گاهى از درد و ناراحتى فرياد مى زند. اما كسانى كه اطراف او نشسته اند آن ها را نمى بيند و فرياد او را نمى شنوند.
پىنوشتها :
146-در قرن يازدهم ، در شيراز، گروه ملحدى پيدا شدند كه عالم و دانشمند آنان سئوال و عذاب قبر را منكر شد. و امر را بر مردم مشتبه كردند، به اين كه دهان ميت را پر از ارزن مى كنيم و روز ديگر قبر را باز مى نماييم ، مى بينيم ارزن ها به حال خود باقى هستند. پس اگر در قبر سئوال و جوابى بود بايد حال مرده تغيير كرده و ارزن ها ريخته باشد. ديگر اين كه با همه سختى و ناراحتى عذاب قبر، چرا آن را نمى شنويم ؟ انوار الغمانيه ، ص 458، چاپ سنگى .
(ادامه دارد )
منبع : http://vccans.ir/libraray/Ketabkhaneh/ketaabkhaaneh/marg_barzakh |