غزل شمارهٔ ۲۶
اگر در جلوه میری سمند باد جولانرا
بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدانرا
مکن عیب تهی دستان که در بازار سرمستان
گدا باشد که بفروشد بجامی ملک سلطانرا
چرا از کعبه برگردم که گر خاری بود در ره
برآرم آه و در یکدم بسوزانم مغیلانرا
اگرهمچون خضر خواهی که دایم زندهدل باشی
روان در پای جانان ریز اگر دستت دهد جانرا
بفردوسم مکن دعوت که بی آن حور مه پیکر
کسی کو آدمی باشد نخواهد باغ رضوانرا
ببوی لعل میگونش بظلماتی در افتادم
که گر میرم ز استسقا نجویم آب حیوانرا
چمن پیرا اگر چشمش برآنسرو دوان افتد
دگر بر چشمه ننشاند ز خجلت سرو بستانرا
مگر باد سحرگاهی هواداری کند ور نی
نسیم یوسف مصری که آرد پیر کنعانرا
چو مستان حرم خواجو جمال کعبه یاد آرد
ز آب چشم خونافشان کند دریا بیابانرا
منبع : خواجوی کرمانی » غزلیات http://ganjoor.net/khajoo/ghazal-khajoo |