Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 رضا اسماعیلی - انسان http://old.n-sun.ir/ fa رضا اسماعیلی - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine غزل انسان http://old.n-sun.ir/shoara-14/ismaili/3199-غزل-انسان.html غزل انسان در اين‌ زمانه‌ كه‌ عصر هبوط‌ انسان‌ است‌ دوباره‌ خاطر آيينه‌ها پريشان‌ است‌. نمي‌وزد به‌ زمين‌ بوي‌ آدمي زادي‌ به‌ روي‌ ذهن‌ زمين‌، ردِ پايِ شيطان‌ است‌. زمين‌ ز بوي‌ خوش‌ صاحب‌ زمان‌ خالي‌ است‌ به‌ شرق‌ و غرب‌ جهان‌، ديو و دد سليمان‌ `... رضا اسماعیلی Tue, 19 Nov 2013 07:04:32 +0330 غزل انسان در اين‌ زمانه‌ كه‌ عصر هبوط‌ انسان‌ است‌ دوباره‌ خاطر آيينه‌ها پريشان‌ است‌. نمي‌وزد به‌ زمين‌ بوي‌ آدمي زادي‌ به‌ روي‌ ذهن‌ زمين‌، ردِ پايِ شيطان‌ است‌. زمين‌ ز بوي‌ خوش‌ صاحب‌ زمان‌ خالي‌ است‌ به‌ شرق‌ و غرب‌ جهان‌، ديو و دد سليمان‌ است‌. نمي‌رسد به‌ خدا دست‌ خستة‌ انسان‌ چراكه‌ جام‌ وجودش‌، تهي‌ ز ايمان‌ است‌. شكسته‌ قامت‌ سبز غرور انساني‌ بشر ـ قسم‌ به‌ حقيقت‌ ـ شكستة‌ نان‌ است‌. دوباره‌ قصة‌ هابيل‌ و فتنه‌ قابيل‌ و يك‌ فرشته‌ كه‌ در آسمان‌ هراسان‌ است‌. دوباره‌ وسوسة‌ سيب‌ و عشوة‌ حوا ببين‌ چگونه‌ قدمهاي‌ نفْس‌ لرزان‌ است‌! از آن‌ گناه‌ نخستين‌، بيا كه‌ برگرديم‌ كه‌ دوست‌، بنده‌نواز و كريم‌ و رحمان‌ است‌. شب‌ است‌ و حافظ‌ شيراز و ذكر خير عشق‌ و قلب‌ عاشق‌ من‌، باز هم‌ غزلخوان‌ است‌. كجاست‌ مثنوي‌ و شبچراغ‌ و مولانا ؟ دلم‌ گرفته‌ و در جست‌وجوي‌ انسان‌ است‌. از مجموعه اشعار  رضا اسماعیلی منبع : سایت شرکت سوره مهر                                       در کرب و بلا، اسیر ... http://old.n-sun.ir/shoara-14/ismaili/3178--.html در کرب و بلا، اسیر بودن زیباست در کرب و بلا، اسیر بودن زیباست هم بستر تیغ و تیر بودن، زیباست مانند شغال زنده ماندن، زشت است در محضر مرگ، شیر بودن زیباست در غربت کربلا، اسیری عشق است در مسلخ عشق، سر به زیری، عشق ... رضا اسماعیلی Sun, 03 Nov 2013 00:00:00 +0330 در کرب و بلا، اسیر بودن زیباست در کرب و بلا، اسیر بودن زیباست هم بستر تیغ و تیر بودن، زیباست مانند شغال زنده ماندن، زشت است در محضر مرگ، شیر بودن زیباست *** در غربت کربلا، اسیری عشق است در مسلخ عشق، سر به زیری، عشق است در حضرت مرگ، سرخ رو رقصیدن وقتی که ز مرگ ناگریزی، عشق است *** ای مرثیه‌خوان ! شبیه زینب، آری یک خطبه بخوان، به لهجۀ بیداری آتش تو بزن به خرمن خون‌خواران گر هم چو حسین، از ستم بیزاری *** ای مرثیه‌خوان ! چرا دگرگون گفتن؟ از کرب‌ و بلا، حدیث وارون گفتن؟ از زینب قهرمان بیاموز ای مرد! از کرب‌ و بلا، چگونه و چون گفتن *** با کرب و بلا، سراب می‌بافی تو یک پرسش بی‌جواب می‌بافی تو مفهوم حسین را نمی‌فهمی، حیف با خون حسین، آب می‌بافتی تو! *** ای مرثیه‌خوان! بگو که عباس کجاست؟ فرمانده عشق، روح احساس کجاست؟ این مرد درون روضه یک بیگانه‌ست عباس کجاست؟ ایها‌الناس کجاست؟! *** ای مرثیه‌خوان ! دوباره مستی؟ توبه مشغول به کار بت‌پرستی؟ توبه مولاست، و «لا اله الا الهش» اما تو حسین می‌پرستی ! توبه *** ای دلشدگان ! حسین «عبدالله» است گوینده «لا اله الا الله» است هر کس که حدیث دیگری می‌گوید سوگند به نور، مشرک و گمراه است *** ای شاعر اهل بیت ! سلمان باشیم مانند حسین، ما مسلمان باشیم مولا سگ آستان نمی‌خواهد مرد او کرده قیام ، تا که انسان باشیم *** ای مرثیه‌خوان ! بیا مکرم باشیم در بندگی خدا، مصمم باشیم اسلام، غلام و سگ نمی‌خواهد مرد! دین آمده است، تا که «آدم» باشیم *** ظلم ا‌ست، مگو تشنه آب است این مرد از فرط عطش، به پیچ و تاب است این مرد این غیرت سرخ، وارث دریاهاست پیغمبر آب و آفتاب‌ست این مرد *** با خولی نفس، تا که پیمان داریم همواره چو شمر، میل طغیان داریم لعنت به یزید می‌فرستیم، اما صد کوفه یزید، زیر فرمان داریم! *** تا شیعۀ جهل و مصلحت اندیشیم در سجده، به سیب و سکه می‌اندیشیم گر نفس یزید «ری» ببخشد ما را از خولی و شمر و ابن‌ملجم  پیشیم از مجموعه اشعار  رضا اسماعیلی منبع : سایت رئوف