Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 حق انسان ها ( حق الناس ) - انسان http://old.n-sun.ir/ fa حق انسان ها ( حق الناس ) - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine ترک انفاق از مصادیق حق الناس ( قسمت دوم ) http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3353-ترک-انفاق-از-مصادیق-حق-الناس--(-قسمت-دوم-).html ترک انفاق از مصادیق حق الناس  ( قسمت دوم ) تفسیر سوره بقره آیات 261 الی 274 اين است آثار و فوائد انفاقو وقتي انفاق در راه خدا و به انگيزه تحصيل رضاي او باشد، نمو و زياد شدن آن از لوازم تخلف ناپذير آن خواهد بود، چون فوائد انفاق در غير راه خدا ممکن است توأم با ضررهائي باشد که (حتما هست) براي اينکه  .... حق انسان ها ( حق الناس ) Sun, 01 Mar 2015 09:05:20 +0330   ترک انفاق از مصادیق حق الناس  ( قسمت دوم ) تفسیر سوره بقره آیات 261 الی 274 اين است آثار و فوائد انفاق و وقتي انفاق در راه خداو به انگيزه تحصيل رضاي او باشد، نمو و زياد شدن آن از لوازم تخلف ناپذير آن خواهد بود، چون فوائد انفاق در غير راه خداممکن است توأم با ضررهائي باشد که (حتما هست) براي اينکه وقتي رضاي خدا انگيزه آدمي نباشد لابد انگيزه اين هست که من توانگر به فقير انفاق کنم تا شر او را از خود دفع نمايم، و يا حاجت او را برآورم، تا اعتدالي به حال جامعه ببخشم، و فاصله طبقاتي را کم کنم (و در همه اين فرضها بطور غير مستقيم منافعي عايد خود انفاق کننده مي‏شود) و اين خود نوعي استخدام و استثمار فقير به نفع خويش است، که چه بسا در دل فقير آثار سوء بجاي گذارد، و چه بسا اين آثار سوء، در دل فقرا متراکم شود و ناآرامي و بلواها به راه بيندازد، اما اگر انفاق تنها براي رضاي خداصورت بگيرد، و انفاق‏گر بجز خشنودي او هدفي و منظوري نداشته باشد، آن آثار سوء پديد نمي‏آيد، و در نتيجه اين عمل خير محض مي‏شود. الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله، ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذي... ( آیه 262 ) کلمه اتباع به معناي ملحق شدن و ملحق کردن است، اولي (ملحق شدن) نظير اين آيه که مي‏فرمايد: فاتبعوهم مشرقين و دومي (ملحق کردن) مانند اين آيه: و اتبعناهم في هذه الدنيا لعنه.  کلمه من با تشديد نون به معني منت نهادن است، و منت آن عملي است از صاحب احسان که احسانش را ناگوار سازد، مثل اينکه به آن شخصي که احسان کرده بگويد: اين من بودم که چنين و چنان احساني به تو کردم، و يا عملي کند که حاکي از همين باشد و اصل در معناي منت بطوريکه گفته شده قطع کردن است، و در آيه: لهم اجر غير ممنون بهمين معنا آمده، و کلمه أذي به معناي ضرر فوري و يا ضرر اندک است، و کلمه خوف به معناي انتظار ضرر است، و کلمه حزن به معناي اندوهي است که بر دل سنگيني کند، چه اندوه از امري که واقع شده، و چه از آنکه بخواهد واقع شود.  قول معروف و مغفره خير من صدقه ...( آیه 263 )  معروف آن سخني است که مردم بر حسب عادت آن را غير معمولي ندانند، که البته به اختلاف عادات مردم مختلف مي‏شود، و کلمه مغفرت در اصل به معناي پوشاندن است، و غني مقابل حاجت و فقر است، و حلم به معناي سکوت در برابر سخن و يا عمل ناهنجار ديگران است.  در اين آيه شريفه خداوند متعال قول معروف و آمرزيدن و مغفرت (يعني چشم‏ پوشي از بدي‏ها که مردم به انسان مي‏کنند) را بر صدقه‏اي که گوشه و کنايه داشته باشد ترجيح داده، و اين مقابله دلالت دارد بر اينکه مراد از قول معروف اين است که وقتي مي‏خواهي سائل را رد کني با زباني خوش رد کني، مثلا دعايش کني که خدا حاجتت را برآورد.  البته اين در صورتي است که سائل سخني که باعث ناراحتي تو باشد نگويد، و اگر لفظي خلاف ادب گفت بايد چنان رفتار کني که او خيال کند سخن زشتش را نشنيده‏اي و آن دعاي خير و اين چشم‏پوشي‏ات از سخن زشت او، بهتر از آنست که به او صدقه‏اي بدهي و به دنبالش آزار برساني، چون آزار و منت نهادن انفاق‏گر به اين معني خواهد بود که مي‏خواهد بفهماند آن مالي که انفاق کرده در نظرش بسيار عظيم است، و از درخواست سائل ناراحت شده است، و اين دو فکر غلط دو بيماري است که بايد انسان با ايمان، دل خود را از آن پاک کند چون مؤمن بايد متخلق به اخلاق خداباشد، و خداي سبحان غني‏اي است که آنچه نعمت مي‏دهد در نظرش بزرگ نمي‏نمايد، و هر بخششي مي‏کند آن را بزرگ جلوه نمي‏دهد و نيز خداي سبحان حليم است، و در مؤاخذه جفاکاران عجله نمي‏کند، و در برابر جهالت خشم نمي‏کند، و بهمين جهتي که گفته شد آيه شريفه، با دو نام غني و حليم ختم شده است .  ( ادامه دارد ) منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) ادامه مطلب در مجله اینترنتی انسان   ترک انفاق از مصادیق حق الناس ( قسمت اول ) http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3334-ترک-انفاق-از-مصادیق-حق-الناس--(-قسمت-اول-).html ترک انفاق از مصادیق حق الناس  ( قسمت اول ) تفسیر سوره بقره آیات 261 الی 274 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ  مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ  يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا  خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ *  قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ *  ... حق انسان ها ( حق الناس ) Sun, 02 Nov 2014 15:05:36 +0330   ترک انفاق از مصادیق حق الناس  ( قسمت اول ) تفسیر سوره بقره آیات 261 الی 274 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ   مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ *  قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ *  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ  وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْ‏ءٍ مِمَّا کَسَبُوا  وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ *  وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ  فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ *  أَ يَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فِيها مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ وَ أَصابَهُ  الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فِيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآياتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ  *  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ  تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ *  الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ *  يُؤْتِي الْحِکْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ *  وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ *  إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ يُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَيِّئاتِکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ *  لَيْسَ عَلَيْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ  وَجْهِ اللَّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ*  لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ  بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ *  الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ  يَحْزَنُونَ *  الَّذِينَ يَأْکُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ کَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ  مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ * به نام خداوند بخشنده بخشايشگر کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را برای هر کس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می‌کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست.* کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده‌اند، منت نمی‌گذارند و آزاری نمی‌رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسی دارند، و نه غمگین می‌شوند. * گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهای آنها)، از بخششی که آزاری به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بی‌نیاز و بردبار است. * ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می‌کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی‌آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن، (قشر نازکی از) خاک باشد؛ (و بذرهایی در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،)و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام داده‌اند، چیزی به دست نمی‌آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی‌کند. * و(کار) کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا، و تثبیت (ملکات انسانی در) روح خود، انفاق می‌کنند، همچون باغی است که در نقطه بلندی باشد، و بارانهای درشت به آن برسد، (و از هوای آزاد و نور آفتاب، به حد کافی بهره گیرد،) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و اگر باران درشت به آن نرسد، بارانی نرم به آن می‌رسد. و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست. * آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد، و برای او در آن (باغ)،از هر گونه میوه‌ای وجود داشته باشد، در حالی که به سن پیری رسیده و فرزندانی (کوچک و) ضعیف دارد؛ (در این هنگام،) گردبادی (کوبنده)، که در آن آتش (سوزانی)است، به آن برخورد کند و شعله‌ور گردد و بسوزد؟! (همین‌طور است حال کسانی که انفاقهای خود را، با ریا و منت و آزار، باطل می‌کنند.) این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید بیندیشید (و با اندیشه، راه حق را بیابید)! *ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از قسمتهای پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت)به دست آورده‌اید، و از آنچه از زمین برای شما خارج ساخته‌ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و برای انفاق، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالی که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید؛ مگر از روی اغماض و کراهت! و بدانید خداوند، بی‌نیاز و شایسته ستایش است. * شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی می‌دهد؛ و به فحشا (و زشتیها) امر می‌کند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می‌دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‌های خود، وفا می‌کند.) *  (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمی‌کنند، و) متذکر نمی‌گردند. *  و هر چیز را که انفاق می‌کنید، یا (اموالی را که) نذر کرده‌اید (در راه خدا انفاق کنید)، خداوند آنها را می‌داند. و ستمگران یاوری ندارند. *  اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است! و قسمتی از گناهان شما را می‌پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است. * هدایت آنها (به‌طور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛)ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت می‌کند. و آنچه را از خوبیها و اموال انفاق می‌کنید، برای خودتان است؛ (ولی) جز برای رضای خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق می‌کنید،(پاداش آن) به طور کامل به شما داده می‌شود؛ و به شما ستم نخواهد شد. *  (انفاقِ شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‌اند؛ (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطنهای خویش آواره ساخته؛ و شرکت در میدانِ جهاد، به آنها اجازه نمی‌دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند؛) نمی‌توانند مسافرتی کنند (و سرمایه‌ای به دست آورند؛) و از شدّت خویشتن‌داری، افراد ناآگاه آنها را بی‌نیاز می‌پندارند؛ امّا آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی؛ و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند. (این است مشخّصات آنها!)و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند از آن آگاه است. *  آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین می‌شوند.* (سوره بقره آیات 261 الی 274) تفسیر المیزان : سياق اين آيات از اين جهت که همه در باره انفاق است، و مضامين آنها به يکديگر ارتباط دارد اين را مي‏فهماند که همه يک باره نازل شده، و اين آيات مؤمنين را تحريک و تشويق به انفاق در راه خدامي‏کند، و نخست براي زياد شدن و برکت مالي که انفاق مي‏کنندمثلي مي‏زند، که يک درهم آن هفتصد درهم مي‏شود، و چه بسا که خدابيشترش هم مي‏کند، و سپس براي انفاق ريائي و غير خدائي مثلي مي‏آورد تا بفهماند که چنين انفاقي برکت و بهره‏اي ندارد، و در مرحله سوم مسلمانان را از انفاق با منت و اذيت نهي مي‏کند، زيرا که منت و اذيت اثر آن را خنثي مي‏کند، و اجر عظيمش را حبط نموده و از بين مي‏برد سپس دستور مي‏دهد که از مال پاکيزه خود انفاق کنند، نه اينکه از جهت بخل و تنگ نظري هر مال ناپاک و دور انداختني را در راه خدا بدهند، و آنگاه موردي را که بايد مال در آن مورد انفاق شود ذکر مي‏کند که عبارت است از فقرائي که در راه خدا از هستي ساقط شده‏اند، و در آخر اجر عظيمي که اين انفاق نزد خداي تعالي دارد بيان مي‏کند. و سخن کوتاه اينکه: آيات مورد بحث، مردم را دعوت به انفاق مي‏کند و در مرحله اول، جهت اين دعوت و غرضي را که در آن است بيان نموده و مي‏فرمايد: هدف از اين کار بايد خدا باشد نه مردم، و در مرحله دوم صورت عمل و کيفيت آن را تبيين کرده که بايد منت و اذيت به دنبال نداشته باشد، و در مرحله سوم وضع آن مال را بيان مي‏کند که بايد طيب باشد نه خبيث، و در مرحله چهارم مورد آن را که بايد فقيري باشد که در راه خدا فقير شده و در مرحله پنجم اجر عظيمي که در دنيا و آخرت دارد بيان نموده است. گفتاري پيرامون انفاق يکي از بزرگترين اموري که اسلام در يکي از دو رکن حقوق الناس و حقوق الله مورد اهتمام قرار داده و به طرق و انحاي گوناگون، مردم را بدان وادار مي‏سازد، انفاق است .  پاره‏اي از انفاقات از قبيل زکات، خمس، کفارات مالي و اقسام فديه را واجب نموده و پاره‏اي از صدقات و اموري از قبيل وقف ، سکني دادن مادام العمر کسي ، وصيت‏ها، بخشش‏ها و غير آن را مستحب نموده است و غرضش اين بوده که بدينوسيله طبقات پائين را که نمي‏توانند بدون کمک مالي از ناحيه ديگران حوائج زندگي خود را برآورند - مورد حمايت قرار داده تا سطح زندگيشان را بالا ببرند، تا افق زندگي طبقات مختلف را به هم نزديک ساخته و اختلاف ميان آنها را از جهت ثروت و نعمات مادي کم کند. و از سوي ديگر توانگران و طبقه مرفه جامعه را از تظاهر به ثروت يعني از تجمل و آرايش مظاهر زندگي، از خانه و لباس و ماشين و غيره نهي فرموده و از مخارجي که در نظر عموم مردم غير معمولي است و طبقه متوسط جامعه تحمل ديدن آنگونه خرجها را ندارد (تحت عنوان) نهي از اسراف و تبذير و امثال آن، جلوگيري نموده است و غرض از اينها ايجاد يک زندگي متوسطي است که فاصله طبقاتي در آن فاحش و بيش از اندازه نباشد، تا در نتيجه، ناموس وحدت و همبستگي زنده گشته، خواستهاي متضاد و کينه‏هاي دل و انگيزه‏هاي دشمني بميرند، چون هدف قرآن اين است که زندگي بشر را در شؤون مختلفش نظام ببخشد، و طوري تربيتش دهد که سعادت انسان را در دنيا و آخرت تضمين نمايد و بشر در سايه اين نظام در معارفي حق و خالي از خرافه زندگي کند، زندگي همه در جامعه‏اي باشد که جو فضائل اخلاق حاکم بر آن باشد و در نتيجه در عيشي پاک از آنچه خدا ارزانيش داشته استفاده کند، و داده‏هاي خدا برايش نعمت باشد، نه عذاب و بلا، و در چنين جوي، نواقص و مصائب مادي را برطرف کند. و چنين چيزي حاصل نمي‏شود مگر در محيطي پاک که زندگي نوع، در پاکي و خوشي و صفا شبيه به هم باشد، و چنين محيطي هم درست نمي‏شود مگر به اصلاح حال نوع، به اينکه حوائج زندگي تامين گردد، و اين نيز بطور کامل حاصل نمي‏شود مگر به اصلاح جهات مالي و تعديل ثروت‏ها، و به کار انداختن اندوخته‏ها، و راه حصول اين مقصود، انفاق افراد - از اندوخته‏ها و مازاد آنچه با کد يمين و عرق جبين تحصيل کرده‏اند - مي‏باشد، چون مؤمنين همه برادر يکديگرند، و زمين و اموال زمين هم از آن يکي است، و او خداي عزوجل است. ( ادامه دارد ) منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) بقیه قسمت اول آثار رعایت حق الناس در خوشبختی خانواده http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3312-آثار-رعایت-حق-الناس-در-خوشبختی-خانواده.html آثار رعایت حق الناس در خوشبختی خانواده وقتی فرسنگ ها از خانه و کاشانه خود دور شوی به شوق زیارت خانه محبوبت خدا، و آن وقت دریابی حرمت مؤمن نزد خدا از احترام کعبه نیز بالاتر است؛ و آنگاه عشق الهی مانع شود که تو پشت برادران ایمانی خود غیبت و بدگویی کنی. اگر تجربه عشق و خدمت به دیگران نداشته باشی، تجربه ای از عبادت هم نخواهی داشت... حق انسان ها ( حق الناس ) Fri, 08 Aug 2014 18:48:47 +0430     آثار رعایت حق الناس در خوشبختی خانواده وقتی فرسنگ ها از خانه و کاشانه خود دور شوی به شوق زیارت خانه محبوبت خدا، و آن وقت دریابی حرمت مؤمن نزد خدا از احترام کعبه نیز بالاتر است؛ و آنگاه عشق الهی مانع شود که تو پشت برادران ایمانی خود غیبت و بدگویی کنی. اگر تجربه عشق و خدمت به دیگران نداشته باشی، تجربه ای از عبادت هم نخواهی داشت. خانواده یکی از استوار ترین و مهمترین بناها در اسلام و محبوب ترین نهاد نزد خدای تعالی است،اما چه بسا به سبب عدم رعایت حق الناسموجب سلب اعتماد و تنفر از یکدیگر شده و بنیان آن متلاشی گردد. والدین اولین معلم فرزندان هستند که قادرند فرزندان خویش رانسبت به آثار زیان بار آن آگاهی داده و با منع آنها ازاین گناه در رسیدن به کمال یاری رسانند. این نوشتار قصد بیان مصادیق حق الناس تأثیر آن در زندگی به استناد قرآن را دارد. ●رعایت حق الناس در قرآن یکی از مصادیق حق الناسحفظ آبروی افراد است که با غیبت از بین رفته و اعضا نسبت به هم بدبین خواهند شد. خداوند در سوره حجرات صفاتی را به عنوان مقدمه غیبت برشمرده است. در آیه۱۱از این سوره مبارکه می خوانیم: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنّ ِ إِنَّ بَعْضَ الظَّنّ ِ إِثْمٌ وَ لَا تجََسَّسُواْ وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیحُِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ» ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز (از حال درونی هم) تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید، هیچ یک از شما آیا دوست می دارد که گوشت برادر مرده خود را خورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید (پس بدانید که مثل غیبت مؤمن به حقیقت همین است) و از خدا پـروا کنید، که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است. امام باقر (ع) نیز مفهوم آیه را به زبانی دیگر بیان نموده است: به خدا که حرمت مؤمن بزرگ تر از حرمت کعبه است. (بحار الانوار،ج۱،ص۱۵۰) در این آیه سه مطلب مطرح است اول: اجتناب از سوء ظن نسبت به مؤمنان زیرا که حسن ظن پسندیده است. (تفسیر أحسن الحدیث، ج ۱۰، ص۲۸۱) دوم: تفحص از کارهای پنهان مردم است برای اطلاع از آنها که شرعاً حرام است ولی اگر مسئله توطئه منافقین بر علیه حکومت اسلامی و مانند آن باشد، تجسس واجب است. سوم: غیــــــبت کردن و آن در منظر حضرت کاظم (ع) آنست که عیب انسان را که مردم نمی داند در غیاب او بگویی. (مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۳۷ ( . علت حرمت غیبت آنست که حیثیت انسانها را از بین می برد و اعتماد مردم را از همدیگر سلب می کند زیرا که در اثر پوشیده بودن عیبها، مردم به یکدیگر اعتماد می کنند اما بعد از افشاگری دیگر اعتمادی در بین نمی ماند و نیز سبب عداوت میان غیبت کننده و غیبت کرده می شود، بدین جهت، آن از گناهان بزرگ به حساب آمده است. (تفسیر أحسن الحدیث، ج ۱۰، ص۲۸۶) پیامبر(ص) فرمود: از غیبت دوری کنید که از زنا بدتراست، زیرا کسی که زنا می کند، و توبه می نماید، خداتوبه اش را می پذیرد، اما توبه غیبت کننده قبول نمی گردد، تا از طرف رضایت بگیرد. و فرمود: ای مردم! غیبت کننده به زبان ایمان آورد، ولی قلبش از ایمان تهی است، پس از مسلمانان غیبت نکنید، و به دنبال اسرار و لغزشهای مردم نروید، زیرا خداونداسرار چنین افرادی را ظاهر می سازد، اگر چه در اندرون خانه خود باشد. به حضرت موسی وحی شد، هر غیبت کننده ای که با توبه از دنیا برود، آخرین کسی است که وارد بهشت می گردد و هر غیبت کننده ای که بدون توبه از دنیا برود، نخستین کسی است که داخل جهنم می گردد. (ارشاد القلوب، ج ۱، ص۴۹۰ ) و حاصل معنای آیه این است که: غیبت کردن مؤمن به منزله آن است که یک انسانی گوشت برادر خود را در حالی که او مرده است بخورد. حال چرا فرمود گوشت برادرش؟ برای اینکه مؤمن برادر او است، چون از افراد جامعه اسلامی است که از مؤمنین تشکیل یافته، و اخوت تنها در بین مؤمنین است.و چرا او را مرده خواند؟ برای اینکه آن مؤمن، بی خبر از این است که دارند از او غیبت می کنند. (ترجمه المیزان، ج ۱۸، ص۴۸۶) همانطور که مرده قدرت دفاع از خود ندارد، او نیز به علّت غائب بودن قدرت دفاع ندارد، وانگهی به واسطه غیبت احترام و حیثیت او از بین می رود گویی غیبت کننده گوشت او را می خورد و فقط استخوانش می ماند. پس همان طور که شما هرگز راضی نمی شوید یک انسانیرا که برادر شما است و مرده است، بخورید. و این کار مورد کراهت و نفرت شما است، باید غیبت کردن برادر مؤمنتان، و بدگویی در دنبال سر او نیز مورد نفرت شما باشد، چون این هم در معنای خوردن برادر مرده شما است. از مصادیق دیگر حق الناسکم فروشی و ضرر زدن به دیگران است. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ»(مطففین،۳ ۱) وای بر کم فروشان ، آنها که وقتی برای خود کیل می کنند حق خود را به طور کامل می گیرند . اما هنگامی که می خواهند برای دیگران کیل یا وزن کنند کم می گذارند! در این آیات قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدی قرار داده، می فرماید «وای بر کم فروشان»! این در حقیقت اعلان جنگی است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و کثیف که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه ای پایمال می کنند . مطففین در کم فروشی به هر شکل و به هر صورت استعمال شده . سپس به شرح کار«مطففین» و کم فروشان پرداخته می فرماید: آنها کسانی هستند که وقتی می خواهند برای خود کیل کنند حق خود را به طور کامل می گیرند اما هنگامی که می خواهند برای دیگران کیل یا وزن کنند کم می گذارند، و اینکه می بینیم خداوند آنها را مذمت کرده در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است که به هنگام خرید حق را به طور کامل می گیرند، و به هنگام فروش ناقص می دهند، درست مثل این است که در مقام مذمت کسی می گوئیم: هر گاه طلبی از کسی داشته باشد سر موعد آن را می گیرد، اما اگر بدهکار باشد ماهها تاخیر می اندازد. با اینکه گرفتن طلب در رأس موعد کار بدی نیست، کار بد در مقایسه این دو با یکدیگر است . این نکته نیز قابل توجه است که آیات فوق گرچه تنها از کم فروشی در مورد کیل و وزن سخن می گوید، ولی بدون شک مفهوم آیه وسیع است و هر گونه کم فروشی را هر چند در معدودات (چیزهایی را که با عدد می فروشند) نیز شامل می شود . بلکه بعید نیست با استفاده از الغای خصوصیت، کم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فی المثل اگر کارگر و کارمندی چیزی از وقت خود بدزدد در ردیف «مطففین» و کم فروشانی است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است . بعضی می خواهند برای آیه توسعه بیشتری قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدودالهی و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعی و اخلاقی را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده این معنی از الفاظ آیه روشن نیست، ولی بی تناسب هم نمی باشد . (تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص۲۴۸) یکی دیگر از مصادیق حق الناس اسراف است و اسراف یعنی تجاوز کردن از اندازه و اعتدال و پیامبر(ص)در تفسیر آیه «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا»(فرقان،۶۷)فرمود : هرکس در غیر مورد لازم (بجا و درست)، خرج کند اسراف کرده است. (الحیاة، ج۴، ص۳۱۰) امام علی(ع)فرمود: «بیش از کفاف (مقدار متعارف رفع نیازها) اسراف است.» (مستدرک الوسائل، ج۲، ص۶۴۵) فردی از امام ششم (ع) از مفهوم آیه شریفه «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً» (اسری،۲۶)پرسید. فرمود: هرکه چیزی در غیر فرمان خدا خرج کند مبذر است و هرکه در راه خیر خرج کند مقتصد است. کسی که همه دارائی خود را بپاشد و بی چیز بماند به او مبذر گویند. گفت: در مصرف حلال هم تبذیر هست؟ فرمود: آری. (الحیاة، ج ۴،ص۳۱۰). پیامبر(ص)فرمود: «نه خیری در اسراف است، و نه اسرافی در خیر.»، این حدیث هرگونه خرج کردن و هزینه گذاری و مصرفی را که خارج از حدود شرعی مصرف، یعنی حدّ اعتدال و میانه روی باشد نفی می کند؛ زیرا آنچه خارج از این حد باشد دیگر خیر نیست. پس این حدیث رعایت میانه روی، و همچنین بلند همّتی، و استواری در کار را نفی نمی کند. (آداب معاشرت، ج ۲، ص۱۸۸). حضرت صادق (ع)فرمود: آیا فکر می کنی اگر خداوند به کسی نعمتی داد به خاطر آن است که در پیشگاه او احترام دارد و اگر به کسی چیزی نداد برای این است که در نزد او خوار و حقیر است؟ خیر بلکه اموال از آن خداست که نزد انسان به امانت گذارده و به ایشان اجازه می دهد که با رعایت میانه روی بخورند و بنوشند و با میانه روی ازدواج کنند و مازاد بر آن را به مؤمنان نیازمند دهند و بدین وسیله آنان را از پریشانی برهاند. پس هرکه چنین کند هرآن چه می خورد، می نوشد و وسیلة نقلیه سوارمی شود، حلال است. و هرکه از این حد تجاوز کند بر او حرام است. بدرستی که خداوندسبحان دوست نمی دارد اسراف کنندگان را. (تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۳) هرکس که خداروزیی گسترده به او داد، حق ندارد آن را هرگونه دلش خواست به مصرف برساند، در صورتی که در کنار ایشان شکم هایی گرسنه و جگرهایی سوخته وجود داشته باشد. پس توانگر با میانه روی رزق او افزون می شود، و می تواند افزونی را به دیگران ببخشد و آنان را بهره مند سازد. ●مصادیق حق الناس در خانواده حق الناس علاوه بر موارد ذکر شده در خانواده به صورت های گوناگون مورد تجلی است. دروغ گفتن برای پائین بردن ارزش دیگری و حتی تحقیر دیگران و یا تهمت زدن به دیگری و حتی پارتی بازی برای اینکه به ناحق جای کسی را بگیرد. به سبزی آب زدن و یا شیر را با آب مخلوط نمودن برای افزایش قیمت آن.حتی کسی که خمس مال خود را نپردازد یا مردی با وجود همسر رابطه پنهانی با زن دیگر برقرار نماید ویا اگر بدون اجازه همسر خویش همسر دوم اختیارکند یا اگر والدین نسبت به فرزندان عدالت را رعایت ننمایند حق الناس محسوب خواهد شد. عدم توجه به تمام این موارد و بسیاری از موارد بیان نشده موجب از هم پاشیدگی خانواده خواهد شد. ●کیفر پایمال کردن حق الناس حق الناس سومین حقی است که بعد از رعایت حق الهی و حق انسانی خویش رعایت آن بر هر فردی لازم است و در قیامت خداوند نسبت به آن چشم پوشی نخواهد نمود. رسول خدا (ص) فرمود: چهار گروهند که اهل جهنم از آنها در رنج و عذابند، به خاطر عذاب سختی که بر این چهار گروه مقرر شده است زیرا به آنان از حمیم دوزخ (آب جوشان) می چشانند، و فریادشان (ازاین شکنجه) به وا ویلا بلند است، و برخی از اهل جهنم به برخی دیگر می گویند: این چهار گروه مگر چه کرده اند که با همه عذابی که ما می بینیم، (باز) از عذاب آنان در شکنجه ایم؟! مردی از آنان، در تابوتی از گدازه های آتش، آویزان است؛ و دیگر، از دهانش خون و جراحت بیرون می زند؛ و سومی از گوشت بدن خود می خورد. سپس به آن که در تابوت آتشین است گفته می شود: داستان این به دور مانده از رحمت حق چیست که ما را با تمام عذابی که می کشیم، آزار می دهد؟! در جواب می گوید: این از رحمت حق محروم، در حالی مرد که اموالی از مردم در عهده او قرار داشت و می دانست که توان پرداخت و رهایی از دیون مردم را ندارد (ولی با وجود این اموال مردم را به عناوین مختلف از آنان گرفت)؛ و سپس از کسی که چرک و خون از دهانش بیرون می ریزد می پرسند و قضیّه این بی بهره مانده از رحمت خدا، چیست که دیدن او ما را با همه عذابی که می کشیم، می آزارد؟! می گوید: این بی نصیب از رحمت خداوندی، مسخرگی پیشه می کرد و ادای این و آن را در می آورد. و بعد از آن که گوشت بدن خود را می خورد، می پرسند: حکایت این محروم مانده از رحمت پروردگار چیست که مشاهده او ما را با همه عذابی که تحمل می کنیم، آزار می دهد؟در جواب می گوید: این محروم مانده از رحمت یزدان، با غیبت و سخن چینی (در حقیقت) گوشت مردم را می خورد. (پاداش نیکی ها و کیفر گناهان، ص۶۳۰) در خانواده والدین با آگاهی دادن فرزندان خویش از زیان های ناشی از عدم رعایت حق الناس مانع بی تفاوتی آن ها نسبت به دیگران گردند و فرزندان نیز با الگوبرداری از پدر و مادر در عمل رعایت حق الناس را از آن ها می آموزند. و از همگامی با شیطان نجات یافته و مراحل کمال را همراه والدین خویش طی می نمایند. منبع : سایت آزاداندیشان حق الناس ( قسمت دوم http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3285-حق-الناس-(-قسمت-دوم.html حق الناس (قسمت دوم ( حجت السلام والمسلمین شاه آبادی بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين. عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهيه. حق انسان ها ( حق الناس ) Wed, 30 Apr 2014 08:30:39 +0430     حق الناس ( قسمت دوم ( حجت السلام والمسلمین شاه آبادی بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين.عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهيه. همانطورکه اشاره شد،حقوق اقسامی داردکه حق خداو حق الناسازجمله آنهاست.حقوقي كه خدا بر ما دارد وحقوقي كه مردم بر ما دارند .دربرخی عبارات هم سخن ازحق النفس آمده یعنی باوجوداینکه انسان مختاراست اجازه ندارد به بدن خودآسیب جدی بزند. آیا انسان مي تواند خودكشي كند؟ خير ، حق حيات ، حق بدن است. درروایت آمده که روزي شخصي به مسجد رفت و به عبادت پرداخت تاجایی که از زندگي و اولاد خود جدا شد، این خبر به امام امیرالمونین حضرت علي (ع) رسيد .حضرت فرمودند: این کارنه تنها پسندیده نیست بلکه دشمنی باخوداست  .بنابراین انساناین اجازه رانداردکه حق حیات وزندگی راازخودنیزسلب کندچه رسد به حقوق دیگران. در اینجا لازم است به نکاتی اشاره شود  : 1.       مسئله مهمي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه هيچ يك از اين حقوق نباید بواسطه دیگری به فراموشی سپرده شودویاازاهمیت بیفتد. به طور مثال گروهي گمان میکنند که وقتی شما حق الناسرارعایت کردی دیگربقیه مسائل مهم نیست .مي گويند حق مردم را پايمال نكن ، با خدا مي توان كنار آمد. این کلام باطلی است زیراانبایدباتاکیدروی یک قسم ، بخش ديگر را رها سازيم. آباد كردن يك منطقه به معناي نابودي مناطق ديگر نيست. ممكن است از نظر درجه اهميت تفاوت داشته باشند ولي هر يك در جاي خود مورد توجه است. 2.       حق ، كوچك و بزرگ ، خرد و كلان،زن ومرد ندارد.اگرشخصی گمان کند که رعایت حقوق مختص بزرگسالان است یا مخصوص هم کیشان خودمیباشد این هم کلام غیرصحیحی میباشدبلکه درمعارف اسلامی هرانسانی چه کوچک باشدچه بزرگ حقوقش محترم است ودرصورت پایمال شدن آن حق دارد آنرامطالبه کند.فرقی هم بین فرزندان خودانسان بادیگران نیست همانطوریکه باید حقوق فرزنددیگران راکردباید حقوق فرزندان خودرامراعات نمود.همانطوریکه جنسیت وملیت دراین زمینه جایگاهی ندارد. 3.       اگردیگران نسبت به ماوظایفی دارندبه این معنانیست که ماحق سوءاستفاده ازاین موقعیت را داریم .اگرکسی وظیفه داردازمااطاعت کند ماحق نداریم به ایشان اهانت کنیم یاتحقیرکنیم . اگرخداوندفرموده که دستورات پدرومادررااطاعت کنید یاایشان راآزارندهید این قطعابه این معنانیست که پدریامادرحق دارند هرگونه دستوری به فرزندان بدهندوآرامش وراحتی وآسایش رااززندگی فرزندانشان سلب کنند .اگروظائفی برعهده زن وشوهرفرارداده شده این نبایدمنجربه سوءاستفاده طرف مقابل شود. اهمیت حق الناس علاوه برآنچه دراهمیت حق الناسمطرح گردید این موضوع هم جای تأمل داردکه تقریبادرتمامی ابواب فقهی مساله حق الناس وجودداردبه عنوان مثال درباب طهارت ،اگرآبی که انسان باآن وضومیگیرد غصبی باشد ،وضووغسل اوباطل است .لباس نمازگزارومکانی که مؤمن میخواهددرآن نمازبخوانداگرغصبی باشد نمازش موردقبول نیست .همینطوردرحج وجهادواحکام معاملات ومسائل اقتصادی که پراست ازمسائلی که مربوط است به رعایت حقوق مردم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه می‌فرمایند: «به خدا قسم اگر جهان هستی را به من بدهند و بگویند كه به ناحق یك پوست جو را از دهان مورچه ای بگیر، من این کاررا نمی كنم».نه برای ریاست و نه برای مال دنیا و نه برای اینكه به نوایی برسد، حضرت حاضر نیست به یك مورچه ظلم كند و پوستی را كه در دهان مورچه است، بیجا بگیرد. أبو ثمامه يكى از شيعيان حضرت جواد عليه‏السلام است ، به آن جناب عرضه داشت : مى‏خواهم معتكف مكه و مدينه شوم ، ولى بدهكارم ، حضرت فرمود : به منطقه خود برگرد تا بدهى خود را بپردازى ، سعى كن خدا را با قرض داشتن ملاقات نكنى كه مؤمن خيانت نمى‏كند. عَنْ عَلىٍّ عليه‏السلام قالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله يَقُولُ : مَطَلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِمينَ. على عليه‏السلام مى‏فرمايد :از رسول خدا صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله شنيدم فرمود : مسامحه و امروز و فردا كردن كسى كه توانايى بر پرداخت بدهى دارد ،ستم به مسلمانان است . یکی ازمصادیق مهم حق الناسپرداخت خمس وزکات است که بایدبه مصارفش برسد. حضرت صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد : شديدترين حال انسان در قيامت وقتى است كه مستحقين زكات و خمس جلوى انسان را بگيرند و بگويند : خداوندا ! اين شخص خمس يا زكات ما را به ما نپرداخته ، پس خداوند از حسنات اين شخص به آن‏ها عوض مى‏دهد. محدث خبير ، مرحوم علاّمه مجلسى رحمه‏الله از على بن أبى حمزه حكايت مى‏كند : دوستى داشتم از كاتبان حكومت ننگين بنى‏اميه بود ، روزى به من گفت : علاقه دارم شرفياب محضر مقدس حضرت صادق شوم ، براى من جهت زيارت آن جناب از آن حضرت اجازه بگير . از امام صادق عليه‏السلام اجازه گرفتم ، حضرت اجازه دادند ، به خدمت حضرت صادق رسید و پس از سلام نشست ، سپس گفت : فدايت شوم ، من دفتردار اين قوم بودم و از اين راه به ثروت سنگينى رسيده‏ام و در تحصيل اين ثروت حلال و حرام خدا را رعايت نكرده‏ام . امام صادق عليه‏السلام فرمود : اگر براى بنى‏اميه كاتب و خدمتکار نبود ، حق ما از بين نمى‏رفت ، اگر مردم آنان را رها مى‏كردند آنان به چيزى از مال و حكومت نمى‏رسيدند . آن مرد به حضرت عرضه داشت : تكليف من چيست ؟ آيا براى من راه نجاتى هست ؟ حضرت فرمود : اگر تو را راهنمايى كنم به راهنمايى من توجه مى‏كنى ؟ گفت : آرى . حضرت فرمود : از آنچه با تكيه بر بنى‏اميه جمع كرده‏اى خود را آزاد كن ، هر كس را مى‏شناسى ، مالى از او پيش تست آن را به او برگردان و هر كه را نمى‏شناسى از جانب او در راه خدا صدقه بده ، اگر اين چنين برنامه‏اى كه گفتم انجام دهى بهشت را براى تو ضامن مى‏شوم . على بن ابى حمزه مى‏گويد : آن جوانمرد با ما به كوفه برگشت و چيزى در دست خود بفرمان حضرت صادق عليه ‏السلام باقى نگذاشت ، حتى لباس بدن خود را هم از خود دور كرد . من چيزى به او دادم و لباسى براى او خريدم و برايش خرجى فرستادم ، چيزى بر او نگذشت كه مريض شد ، از او عيادت كرديم ، پس از آن روزى به سراغش آمدم كه در حالت نزدیک مرگ بود ، چشمش را گشود و گفت : اى على بن حمزه ! به خدا قسم امام صادق به عهدش وفا كرد ، آن گاه از دنيا رفت ، تا دفن او کارهایش رابه عهده گرفتیم ، پس از مدتى به محضر امام صادق عليه‏السلام شتافتم ، به من نظر كرد و فرمود : واللّه نسبت به دوستت به عهدم وفا كردم . عرضه داشتم : فدايت درست مى‏گويى ، به خدا قسم همين مسئله را وقت مرگش گفت. درپایان هم به ذکرروایتی ازنبی اکرم صلی الله علیه وآلهمجلس رامتبرک میکنیم. پيامبر اسلام  صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود : اهل آتش از بوى برخی ازجهنمیان  در اذيت و آزارند ، اينان از حميم جهنم مى‏آشامند و فريادشان به واويلا بلند است ، يكى از آن‏ها شخصی است که در صندوقى از آتش است . آن كسى است كه از دنيا رفته و حقى از حقوق مردم برگردن او مانده.    منبع : مرکزاسلامی هامبورگ دریافت فایل تصویری   حق الناس ( قسمت اول ) تأثير حقّ النّاس در عذاب برزخ و قيامت http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3264-تأثير-حقّ-النّاس-در-عذاب-برزخ-و-قيامت.html  تأثير حقّ النّاس در عذاب برزخ و قيامت آیت‌الله العظمی مظاهری از جمله عواملي که حسابرسي انسان را با شدّت و سختي مواجه مي‌کند، حقّ النّاس است. از اين جهت در آموزه‌هاي ديني، ضايع کردن حقوق ديگران، بسيار مذمّت شده است.( ر.ک: سير و سلوک؛ توبه، صص 207-185) حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نيست و حتي افراد نيکوکار را هم معذّب خواهد کرد. خداوند متعال، از حقّ النّاس، ولو کم باشد، نمي‌گذرد. در روايات مي‌خوانيم که خداوند متعال ممکن است از حقّ الله بگذرد، امّا به عزّت و جلال خود سوگند خورده است که از حقّ النّاس نخواهد گذشت ... حق انسان ها ( حق الناس ) Sun, 09 Mar 2014 20:09:01 +0330      تأثير حقّ النّاس در عذاب برزخ و قيامت آیت‌الله العظمی مظاهری از جمله عواملي که حسابرسي انسان را با شدّت و سختي مواجه مي‌کند، حقّ النّاس است. از اين جهت در آموزه‌هاي ديني، ضايع کردن حقوق ديگران، بسيار مذمّت شده است.( ر.ک: سير و سلوک؛ توبه، صص 207-185) حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نيست و حتي افراد نيکوکار را هم معذّب خواهد کرد. خداوند متعال، از حقّ النّاس، ولو کم باشد، نمي‌گذرد. در روايات مي‌خوانيم که خداوند متعال ممکن است از حقّ الله بگذرد، امّا به عزّت و جلال خود سوگند خورده است که از حقّ النّاس نخواهد گذشت: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِذَا بَرَزَ لِخَلْقِهِ أَقْسَمَ قَسَماً عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ وَ لَوْ كَفٌّ بِكَفٍّ وَ لَوْ مَسْحَةٌ بِكَفٍّ وَ لَوْ نَطْحَةٌ مَا بَيْنَ الْقَرْنَاءِ إِلَى الْجَمَّاءِ فَيَقْتَصُّ لِلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ حَتَّى لَا تَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ مَظْلِمَةٌ ثُمَّ يَبْعَثُهُمْ لِلْحِسَاب‏»(الکافي، ج 2، ص 443) حقّ النّاس شامل تمام حقوقي مي‌شود که انسان‌ها بر يکديگر دارند و به دو قسم مالي و آبرويي منقسم مي‌شود. حقّ النّاس مالي به معناي از بين بردن اموال مردم، تصرّف عدواني در اموال ايشان، غصب و امثال آن است. حقّ النّاس آبرويي نيز نظير غيبت، تهمت، شايعه پراکني و نقل قول بي‌اساس است که موجب آبروريزي ديگران مي‌شود.  عذاب ناشي از اعمالي که شبهۀ حقّ‌النّاس دارد حقّ‌النّاس؛ مالي يا آبرويي؛ بسيار حائز اهميّت است و روايات فراواني راجع به آن وجود دارد. اهميّت و حسّاسيّت حقّ‌النّاس به قدري است که حتي افکاري که شبهۀ حقّ‌النّاس دارد نيز در برزخ انسان را معذّب خواهد کرد. در روايتي آمده است: يک قاضي مقدّس و بسيار عابد از دنيا رفت. او حقّي را ناحق نمي‌کرده و علاوه بر شهرت به قضاوت عادلانه، مؤمن و متّقي بوده است و از اين رو همسرش يقين داشته که وي بهشتي است. وقتي زن جسد شوهر را در لحد قرار داد و پارچۀ روي صورت او را کنار زد، ديد ماري از بيني او بيرون آمد و شروع به کندن و خوردن صورت او کرد. زن از اين وضعيت عجيب ترسيد.  هنگام شب، شوهر خود را درخواب ديد و از آنچه رخ داده بود سؤال کرد و گفت: تو که انسان خوبي بودي! پس اين مار چه بود؟ قاضي جواب داد: آن به خاطر برادر توست. روزي برادر تو با کسي نزاع داشت. براي حلّ مسأله به نزد من آمدند و من در دل خود دوست داشتم که حق با برادر تو باشد. ـ نه اينکه العياذبالله ناحقي باشد، بلکه دوست داشته حق با برادر زنش باشد ـ البته نتيجۀ حکميّت به نفع برادرت شد و من از اين امر خوشحال شدم و با اينکه واقعاً حق با برادر تو بود، اکنون گرفتارم!( الکافي، ج 7، ص 410) همين که قاضي در دل بين دو مسلمان تفاوت قائل شده، عمل او در برزخ مجسّم شده و موجب آزار او گرديده است.  ترجيح بلا مرجّح مراجع و علما بر همديگر از اين موارد در زندگي بسياري از افراد فراوان يافت مي‌شود. متأسفانه بسيار مشاهده مي‌شود افرادي بين مراجع، بدون دليل، فرق مي‌گذارند و يک مرجع تقليد را به ديگري ترجيح مي‌دهند يا با تخريب شخصيّت يک امام جماعت و با مقايسۀ بي‌جهت، از امام جماعت ديگري تعريف مي‌کنند. برخي از طلاب، از روي سليقۀ شخصي براي مردم مرجع تقليد تعيين مي‌کنند و آنان را از تقليد از مرجع خود باز مي‌دارند و يا اساتيد، علما و مدرسّين حوزه را با هم مقايسه و به هم ترجيح مي‌دهند. اين افراد بايد بدانند که تجسّم عمل آنان در برزخ، مار و عقرب مي‌شود و به جان آنها مي‌افتد و تمام شدني هم نيست. به عبارت روشن‌تر، مار و عقرب برزخ که تجسّم عمل انسان است، هيچ‌گاه از بين نمي‌رود و هميشه با او خواهد بود. ضرورت پرهيز از حقّ النّاس آبرويي چنانچه گفته شد، حقّ النّاس فقط در مال نيست، بلکه حقّ النّاس آبرويي بسيار مهم‌تر است. کسي نمي‌تواند آبروي ديگران را ببرد، به راحتي غيبت کند، با تهمت زدن، وجهۀ اجتماعي و يا سياسي افراد را خراب کند، و انتظار داشته باشد مورد شفاعت اهل بيت «سلام ‌الله‌ عليهم» نيز واقع گردد. متأسّفانه در جامعۀ فعلي، بسياري از حرف‌هاي رايج، خصوصاً در مسائل سياسي و اجتماعي، تهمت و يا غيبت است. پاسخ‌گويي به اين نوع گناهان در برزخ و قيامت، براي انسانسخت خواهد بود و عذاب سخت الهي را به دنبال دارد. در روايات آمده است که اگر کسي به ديگري تهمت بزند، در روز قيامت روي تلّي از چرک و خون قرار مي‌گيرد تا حسابرسي خلايق تمام شود. سپس او را به جهنّم مي‌برند و فرياد جهنّميان از حضور اين شخص بلند مي‌شود. براي رهايي از حقّ النّاس،انسان بايد در اين دنيا به فکر باشد. حقّ النّاس بسيار مشکل است و سختي‌هاي آن از هنگام مرگ شروع مي‌شود و تا قيامت و پس از آن تا خدا، خدايي مي‌کند، گريبان انسان را خواهد گرفت، مگر آنکه جدّاً مورد شفاعت قرار گيرد. شفاعت در برزخ يا قيامت؟ در خصوص شفاعت نيز قبلاً مکرّراً گفته‌ايم که شفاعت، لياقت مي‌خواهد و معلوم است کسي که حق‌ّ النّاس دارد، لياقت بهره‌مندي از شفاعت اهل بيت«سلام‌الله‌عليه» را نخواهد داشت. ضمن اينکه در برخي روايات، از قول اهل بيت«سلام‌‌الله‌‌عليهم» آمده است که شفاعت را براي قيامت بگذاريد و در عالم برزخ، بايد خود پاسخگوي اعمالتان باشيد. لذا مواظبت از حقّ النّاس، براي هر فردي لازم و ضروري است.  بروز و ظهور اعمال دنيوي در برزخ قرآن کريم در آيات متعدّدي هشدار مي‌دهد که آنچه بندگان در برزخ يا قيامت مي‌بينند، خودشان از پيش براي خود فرستاده‌‌اند: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ» ( آل عمران / 182 ) خداوند متعال، چرکي و خوني خلق نکرده است، بلکه تهمت‌ها و ساير اعمال ناشايست انسان، اين‌گونه بروز و ظهور مي‌يابد. هرکار زشتي که انسان در دنيا انجام مي‌دهد، غل و زنجيري بر گردن او خواهد بود و هرچه گناه بزرگ‌تر باشد، بر اين غل و زنجير افزوده مي‌شود. به تعبير قرآن کريم، گاهي به هفتاد زراع مي‌رسد و هرچه گناهان بيشتر شود، آتشين‌تر و سوزنده‌تر مي‌گردد: «ثُمَّ في‏ سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ» (الحاقه / 32) بسياري از کارها نيز گرچه ممکن است از نظر انسان گناه نباشد يا رفتار عادي جلوه کند، ولي تجسّم آن در قبر و برزخ، براي انسان ناگوار است. مثلاً بداخلاقي و تندي در خانه و سرد کردن محيط خانواده، چه از طرف مرد و چه از جانب زن ـ فشار قبر را در پي دارد. خداوندرحمان فشار قبر ندارد، بلکه برخورد سرد در خانواده، موجب به وجود آمدن اين فشار و سختي شده است. لذا ممکن است فردي نيکوکار و بهشتي باشد، ولي اگر از اين نوع کارهاي خود توبه نکند، دچار فشار قبر گردد. اگر زن يا مردي به همسر خود بي‌احترامي کند و موجب سردي روابط خانوادگي شود، گرچه با عفّت، مقدّس، اهل نماز و روزه و مسجد و ... خلاصه بهشتي باشد، ولي تجسّم بداخلاقي‌هاي درون خانواده، براي او فشار قبر پديد مي‌آورد. در مورد انسان‌هاي نيکوکار نيز قضيه به همين صورت است. هر نعمتي که به بهشتيان مي‌رسد، تجسّم کارهايي نيکي است که در دنيا انجام داده‌اند و کلام «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ» در مورد آنان نيز صادق است؛ به همين علّت ملائکه خطاب به بهشتيان مي‌فرمايند:«كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ» ( الحاقه / 24) «وَ الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ» (الامالي المفيد، ص 265) در برزخ، وضعيّت انسان‌هاي بدکردار، بسيار ناگوار خواهد بود. تجسّم اعمالي که در دنيا انجام داده‌اند، در برزخ دست و پاگير آنان مي‌شود و هميشه موجب آزار و اذيت آنها است. به همين علّت بايد به نداي قبر گوش داد که در روايت آمده است هر روز انسان را مي‌خواند و از وجود مار و عقرب درون خود، او را برحذر مي‌دارد:«القبر ينادي بخمس كلمات: أنا بيت الوحدة؛ فاحملوا إليّ أنيسا، و أنا بيت الحيّات؛ فاحملوا إليّ ترياقا، و أنا بيت الظلم، فاحملوا إليّ سراجا، و أنا بيت التراب فاحملوا إليّ فراشا، و أنا بيت الفقر فاحملوا إليّ كنزا» ( تحرير مواعظ العدديه، ص 390) قرآن کريم مي‌فرمايد: «بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (بقره / 81) آن کساني که براي خودشان مار و عقرب و غل و زنجير و آتش جهنّم تهيه کرده‌اند، در برزخ گرفتار آتش و غل و زنجيرهاي آهنين و مار و عقرب مي‌شوند که خود از پيش فرستاده‌اند و به قدري به آنان بد مي‌گذرد که يک ساعتش، ميليون‌ها ساعت و يک شبانه روزش، ميليون‌ها شبانه روز است. فريادرسي هم ندارند، فريادرس آنها همان عذابي است که آنان را احاطه کرده است. قرآن کريم مي‌فرمايد: آتشي که انسان‌ها براي خود تهيه کرده‌اند، تا روز قيامت ادامه خواهد داشت.در قيامت اگر کسي با آن عذاب‌ها پاک شده باشد، يا مورد شفاعت واقع شود، نجات مي يابد و الاً باز در همان دود و هرم جهنّم، مخلّد مي‌شود: «بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»  ثمرۀ شگرف خدمت به خلق خدا در برزخ در مقابل گناه بزرگ حقّ النّاس، عبادت خدمت به خلق خدا قرار دارد. خدمت به خلق خدا، اعمّ از انسان‌ها يا ساير موجودات، به طرز شگفت‌آوري در نجات انسان در برزخ و قيامت مفيد و مؤثّر است. اگر کسي مي‌خواهد در برزخ نجات پيدا کند، بايد خدمت به مخلوقات را سرلوحۀ کارهاي خود قرار دهد. علاّمۀ مجلسي«ره» با آن مقامات بلند علمي و معنوي و خدمات فراواني که به اسلام و مسلمانان کرده است و اکنون در محضر رسول الله«صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم» است، وقتي به خواب مرحوم جزائري آمد، فرمود: دو چيز خيلي براي من نفع داشت. يکي اينکه روزي از کوچه‌هاي يهودي نشين اصفهان رد مي‌شدم و سيبي در دست داشتم. ديدم يک کودک در آغوش مادرش، آن سيب را ديده و براي آن ذوق کرد. من نيز آن سيب را به او دادم. اين عمل، يعني خوشحال کردن آن کودک که ظاهراً يهودي هم بوده است، براي علامۀ مجلسي بسيار مفيد واقع شده است. يعني آن عمل به ظاهر کوچک و ناچيز، ارزش و فايدۀ فوق‌العاده‌اي نزد اهل ملکوت و در برزخ داشته است. علامۀ مجلسي در خصوص دوّمين عملي که در راحتي برزخ او تأثير داشته، مي‌فرمايد: روزي به مسجد مي‌آمدم و تگرگ تندي گرفت. ديدم يک بچّه گربه زير تگرگ است و راه نجاتي ندارد، دلم براي او سوخت و بچه گربه را زير عباي خود گرفتم تا تگرگ تمام شد و سپس او را رها کردم. کمک به اين بچّه گربه نيز براي من بسيار سودمند بود. بنابر اين هرکس به هر اندازه مي‌تواند بايد به خلق خدا خدمت کند و به سادگي از کنار کمک به ديگران، رد نشود. حتّي در برخي اخبار و روايات نقل شده است: فردي به خاطر آزار يک گربه و گرسنگي و تشنگي دادن به او، جهنّمي شد و ديگري به خاطر آب دادن به يک سگ تشنه، لايق بهشت گرديد. انسان بايد هميشه از خداوند متعال بخواهد که راه نجاتي براي او قرار دهد و در مسير خدمت به خلق گام بردارد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»( عنکبوت / 69) و كسانى كه در راه ما كوشيده‏اند، به يقين آنها را به راه‏هاى خود هدايت مى‏كنيم. قسمتی از درس اخلاق آیت‌الله العظمی مظاهری منبع : سایت ابناء مطالب مرتبط : مجله اینترنتی انسان حق الله ، حق النفس و حق الناس http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3248-حق-الله-،-حق-النفس-و-حق-الناس.html حق الله ، حق النفس و حق الناس سلسله گفتارهای اخلاقی حجت الاسلام رفیعی ...بعد از مباحثي كه در باب عبادت ، بندگي، آداب عبادت ، اهميت آن و دعا داشتيم، سير طبيعي به اين بحث خواهد رسيد. حقوق مردم بر ما چيست؟ مسئله حق به سه دسته تقسيم مي شود : حق الله ، حق النفس و حق الناس، حقوقي كه خدا بر ما دارد ، حقوقي كه مردم بر ما دارند و حقوقي كه با وجود مختار بودن نفس نمي تواند به انجام بعضي امور بپردازد. مسئله مهمي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه هيچ يك از اين حقوق بر ديگري ارجحيت ندارد. به طور مثال گروهي مي گويند حق مردم را پايمال نكن ، با خدا مي توان ... حق انسان ها ( حق الناس ) Tue, 11 Feb 2014 08:25:32 +0330 حق الله ، حق النفس و حق الناس سلسله گفتارهای اخلاقی حجت الاسلام رفیعی ...بعد از مباحثي كه در باب عبادت ، بندگي، آداب عبادت ، اهميت آن و دعا داشتيم، سير طبيعي به اين بحث خواهد رسيد. حقوق مردم بر ما چيست؟ مسئله حق به سه دسته تقسيم مي شود : حق الله ، حق النفس و حق الناس، حقوقي كه خدا بر ما دارد ، حقوقي كه مردم بر ما دارند و حقوقي كه با وجود مختار بودن نفس نمي تواند به انجام بعضي امور بپردازد. مسئله مهمي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه هيچ يك از اين حقوق بر ديگري ارجحيت ندارد. به طور مثال گروهي مي گويند حق مردم را پايمال نكن ، با خدا مي توان كنار آمد. اولا در مورد پايمال كردن حق كسي يا به تعبيري حق مردم را خوردن خداوند متعال فرموده است: منشاء مشروعيت حق الناس ، حق خداوند است. لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل : اموال يكديگر را به باطل نخوريد و بر حقوق مردم سفارش فراواني شده است. ثانيا اگر قرار است در بخشي سرمايه گذاري شود به اين معني نيست كه بخش ديگر را رها سازيم. آباد كردند يك منطقه به معناي نابودي مناطق ديگر نيست. ممكن است از نظر درجه اهميت تفاوت داشته باشند ولي هر يك در جاي خود مورد توجه است. از حقوقي كه وظيفه بنده است كه مستقيما نسبت به خدا انجام دهد، حق الله نام دارد. مثل نماز خواندن،حج رفتن، روزه گرفتن. در حق الله اينكه انساني آمرزيده مي شود يا خير به خداوند تبارك و تعالي مربوط است. علت اينكه گاهي بيان مي شود به حق الناس اهميت دهيد و به حق الله كاري نداشته باشيد شايد اين است كه خداوند متعال خود واقف است كه با بنده چگونه رفتار كند ، ممكن است تخفيف دهد يا شفاعت شامل حال وي گردد. در احاديث متفاوتي آمده كه خداوند از حق خود خواهد گذشت ولي از حق مردم نمي گذرد و ممكن است آن بنده را تا آخرت رها نكند. داریم :هيچ عبادتي بالاتر از ادا حقوق مومن نيست. خداوند در سوره حجرات مي فرمايند: انما المومنون اخوة و اصلحوا بين اخويكم يا در جاي ديگر مي فرمايند: يدرعون بالحسنة السيئة. پس حق الناس مجموعه حقوقي است كه مردم بر ما دارند. قسم سوم حق النفس است. بيان شده من نسبت به بدن خود حقي دارم .آيا مي توانم خالكوبي كنم ؟ خير ، اين نوعي آزار بدني است. مي توانم خودكشي كنم ؟ خير ، حق حيات ، حق بدن است. روزي شخصي به مسجد رفت و به عبادت پرداخت ، از زندگي و اولاد خود فارغ شد، خبر به حضرت علي (ع) رسيد .حضرت فرمودند: اي دشمن نفس خويش تو دشمن خودت هستي يا نقل شده روزي به اويس كه مرد متدين، اهل جنگ و جهاد بود و در جنگ صفين به مقام شهادت نائل شدند ، خبر رسيد كه شخصي قبري براي خود خريده است، هر روز كفن بر تن مي كند و در آن قبر به عبادت مي پردازد. اويس نزد وي رفت و گفت: تو خداپرستي نمي كني بلكه به بت پرستي پرداخته اي. در قرآن خيلي چيزها ذكر شده كه نبايد آنها را فراموش كرد از جمله حق الله ، حق همسر، حق اولاد ، حتي كوه و دشت و معاد. مي فرمايد: آنهايي كه معاد را فراموش مي كنند ما هم آنها را در روز قيامت فراموش خواهيم كرد. در سوره قصص ذكر شده دنيا را فراموش نكنيد لاتنس نصيبك من الدنيا : سهمت را از دنيا فراموش نكن. ولي چون مصاديق حق الناس بيشتر است بايد توجه به آن هم بيشتر شود . اهميت حق الناس حق الناس عنواني كلي است . گاهي پرسيده مي شود منظور از حق الناس چيست زيرا خيلي عام و فراگير است . شايد بتوان حق الناس را به 3 شاخه تقسيم كرد: 1) حق طبيعي، يعني هر كس داراي حق طبيعي است و اگر انساني اين حق را از كسي بگيرد حق وي را پايمال كرده است. حقوق طبيعي مثل: حق امنيت ، حق آزادي مثلا كودكي در خانواده خود مي خواهد آزادانه تنفس كند اما پدر با استعمال دخانيات مانع اين حق مي شود. در اصل حق تنفس كه حقي  طبيعي است مورد تجاوز قرار گرفته است. خداوند در قرآن بيان كرده ما شب را باعث آرامش قرار داديم . اگر در هنگام شب با عملي مانع آرامش خاطر ديگران شويم حق طبيعي استراحت آنها را پايمال كرده ايم و حق الناس بر گردن داريم. در ميان مردم تا صحبت از حق الناس مي شود فورا اذهان به سمت حقوق مالي هدايت مي شود. در اصل حق مالي يك بخش از حق طبيعي است، اگر كسي حقوق طبيعي ديگران را سلب كرد اين بخشي ار حق الناس است. در واقع همان حقوقي كه بسياري از آنها را خداوند براي مردم قرار داده است. قسم دوم ، حقوق موضوعه است يعني مجموعه قواعد مدني، نظامي و سياسي كه قانون گذار وضع مي كند . بسياري از حقوق ريشه در قرآن و حديث ندارد بلكه قوانين موجب وضع آن مي شود. قانون است كه هنگام سبز بودن چراغ راهنما عابر پياده وظيفه دارد بايستد ، اگر كسي اين قانون را رعايت نكرد در اصل سلب حقوق كرده است. قسم سوم حقوق ديني است ، حقوقي كه شرع مقدس قرار داده مثل زكات كه حق فقرا است. انساني كه اين حق را نمي پردازد در اصل به فقرا لطمه وارد   مي كند يا خمس كه خداوند فرموده يك پنجم اموال خود را براي مصارفي كه وجود  دارد ، داده شود نمی دهد . در باب حق الناس تفاوت نمي كند حق كوچك باشد يا بزرگ، طرف انسان كودك باشد يا بزرگسال. طولاني ترين آيه قرآن در باب حق الناس است يعني در سوره بقره آيه 282 در مورد قرض مي باشد كه چطور  قرض داده شود تا حق كسي پايمال نگردد. در حق الناس دو نكته داراي اهميت است   : ا) حق ، كوچك و بزرگ ، خرد و كلان ندارد. آمده است كه فردي نماز شب را ترك نمي كرد مدتي از اين عمل غافل شد بسيار اندوهگين بود . شبي خواب ديد ، در عالم رويا به او گفتند : كسي كه لذت خرماي حرام بچشد چگونه مي خواهد لذت شب زنده داري را احساس كند، از خواب پريد و به فكر فرو رفت ، به ياد آورد روزي هنگام خريدن خرما يكي از خرماها نارس بود . آن را كنار گذاشت و خرماي رسيده اي جايگزين كرد. به نزد خرما فروش رفت و حلاليت طلبيد و مجدد توفيق نماز شب را پيدا كرد. 2)تفاوتي بين زن ، مرد، اولاد وجود ندارد. اگر حق كودكي هم سلب شود حق الناس است.  آثار و پيامدهاي حق الناس در روايات آثار عدم رسيدگي به حقوق مردم يا حبس حقوق به دو بخش تقسيم شده است: بخشي از اين آثار دنيوي است و بخشي ديگر مربوط به برزخ و آخرت است. اگر كسي به حقوق مردم بي توجهي كند به همان ميزان سه اثر منفي در دنيا خواهد داشت: 1) محروميت از بركت رزق ، نقل شده حاكمي فردي را به عنوان محتسب كه معادل امروزي آن بازرس و تعزيرات است برگزيد تا به بازار رود و اجازه ندهد كسي كم فروشي كند. به اولين مغازه كه گندم مي فروخت رفت و گفت : پنج كيلو گندم بدهيد ، گندم فروش غافل از اينكه او محتسب است مقداري شن به گندم اضافه كرد . علت كارش را جويا شد پاسخ داد : چرخ زندگي نمي چرخد . نزد فرد ديگري رفت كه شن را از گندم جدا مي كرد سپس مي فروخت . علت را پرسيد گفت: مردم دعا كنند . درباره مخارج زندگي وي سوال كرد گفت: الحمدالله عالي است و نزد حاكم رفت ، وقايع را شرح داد. حاكم گفت: اين شهر محتسب نمي خواهد زيرا آن كسي كه در مالش حرامي راه مي دهد، بركت و رزق خود را از دست مي دهد و آنكه درست عمل مي كند بركت در رزقش زياد مي شود. يكي از آثار حق الناس اين است كه بركت از زندگي انسان سلب مي شود . در قرآن دو آيه در باب افزايش رزق آمده است . يكي در مورد مومنين و ديگري در مورد كافران. در مورد مومنين مي فرمايد: ولو ان اهل القري آمنوا و تقوا، اگر مردم ايمان آورند و تقوا پيشه كنند لفتحنا عليكم بركات ، به آنها رزق و بركت مي دهيم اما در مورد كافران مي فرمايد: فلما نسوما ذكروا . آناني كه ما را فراموش مي كنند فتحنا عيهم ابواب كل شي ما همه چيز به آنها مي دهيم اما دادن بركت را بيان نمي كند.رسول خدا(ص) وقتي براي كسي دعا مي كرد مي فرمود : خدايا به وي بركت عطا كن ولي دادن مال فراوان را مطرح نمي كرد . نكته مهم آن است كه حق الناس لذت عبادت را از آنان سلب مي كند. پسر مرحوم حاج شيخ عباس قمي نقل مي كردند چهل سال به ياد دارم كه ايشان يك ساعت قبل از اذان صبح بر مي خاست و ما با صداي هق هق شبانه پدر از بستر بلند مي شديم. شبي دعوت به باغي شديم، شام خورديم و شب در همان باغ خوابيديم، پدر آن شب نه برای نماز شب و نه برای نماز صبح بيدار نشد. زماني كه برخاست پنج دقيقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولي بسيار ناراحت بودند، وقتي به منزل بازگشتيم پدر به تحقيق پرداخت كه صاحب اصلي باغ را بشناسد و متوجه شد باغ متعلق به رباخوارترين فرد در آن شهر و معروف به بانك بعد از ظهر است.كساني كه مشكل در پرداخت بدهي دارند بعد از ظهر ها نزد اين فرد ، در اين باغ مي آيند و از او پول نزول مي گيرند. پدر تا چهل شب موفق به خواندن نماز شب نشدند. امام سجاد (ع) مي فرمايند: خدايا شيريني عبادتت را به من بچشان . به عبارت ديگر اگر ذائقه سالمي نداشته باشيم لذت هيچ غذايي را نخواهيم فهميد. ذائقه آدمي كه با حق الناس بازي مي كند خراب مي شود يعني ديگر لذت نماز خواندن را احساس نمي كند. روايت از امام صادق (ع) داريم مبني بر اينكه اگر كسي اراده كرد دعایش زود مستجاب شود، كسب خود را بايد پاكيزه كند. آثار دوم ، آثار اخروي است . روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است . اثر دوم اينكه در روايت هست كه خداوند بر روي پل صراط كميني قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد. رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسي است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلي نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار  گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت مي كند گروهي از مردم مانع مي شوند . علت را جويا مي شود و مي شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك مي طلبند و آنها مي گويند: حلاليت بگير يعني قسمتي از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتي اين كار را مي كنند متوجه مي شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ مي دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند. كلمه ناس كلمه اي كلي است كه به معني مردم مي باشد و در اصل اين مردم، بايد جزء شود. وقتي حق الناس را بيان مي كنيم از داخل خانه آغاز سپس كوچه، بازار،محل كار را شامل مي شود. حقوق اولين كساني كه نبايد پايمال كرد اعضاي خانواده است . از امام صادق (ع) روايت است قبل از آنكه خاندانت يعني پدر و مادر حاجت خود را بر زبان آورند ، خود شناسايي كن و در رفع آن جهد كن. در قرآن بحث انفاق و احسان ذكر شده است. احسان يعني هنگامي كه به خانه مادر مي رويد نسخه بيماري وي را مي بينيد ، بدون اينكه متوجه شود دارو را تهيه كنيد. گاهي خانم ها شكايت مي كنند چرا همسرمان به والدين خود پول مي رساند. اولا قبل از اينكه شما همسر وي شويد ايشان پدر و مادر داشتند ، ثانيا اين پدر و مادر با زحمت و مشقت اولاد خود را به اين مرحله رساندند. نكته سوم اينكه همان كسي كه حق شما را به عنوان واجب النفقه لازم كرده ، حق پدر و مادر هم قرار داده است . اگر همسرتان از دنيا برود والدين او از دارایي وي ارث مي برند و اين حق ارث بردن است. البته آقايان توجه داشته باشند هر كمكي كه به خانواده خود مي كنند دليل ندارد نزد همسر مطرح شود و اين كار جلوگيري از بسياري   تنش ها مي كند. راه ديگر اين است كه به خانواده همسر هم كمك كنيد. ان الله يامر بالعدل و الاحسان . درست است كه خانواده او واجب المنفعه نيستند ولي همانطور كه نسبت به خانواده خود احساس مسئوليت مي كنيد آنها هم خانواده همسرت هستند . پس بخشي از حق الناس ، حق كساني است كه به ما نزديك هستند. استعمال مواد مخدر در منزل ، سلب حقوق اعضاي خانواده است . پدر و مادري كه دختر دلبند خود را در اختيار شما قرار داده، با بي كاري ، بي عاري، اعتياد و رفيق بازي خود ، مورد آزارش قرار مده. پس اولين و كليدي ترين محوري كه بايد در حقوق مردم رعايت شود حق پدر و مادر ، همسر ، اولاد و خواهر و برادر است. منبع : سایت روایتگر بحث حق الناس http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3228-بحث-حق-الناس.html بحث حق الناس حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد  بحث حق الناس بحث گسترده ای است و چیزی که دغدغه ی پیامبر و امام زمان (عج) است همین حق الناس است . داریم که کار پیامبر و امامان این است که بار سنگین گناهان را از دوش ما بردارند . آنها می خواهند غل و زنجیری که ما به دست و پای خودمان زده ایم را باز کنند . ماه ربیع ماه شادی و ماه ولادت پیامبر و امام صادق (ع) است . ادا کردن حق الناس در روح و نشاط انسان بسیار ... حق انسان ها ( حق الناس ) Thu, 02 Jan 2014 13:41:42 +0330     بحث حق الناس حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد  بحث حق الناس بحث گسترده ای است و چیزی که دغدغه ی پیامبر و امام زمان (عج) است همین حق الناس است . داریم که کار پیامبر و امامان این است که بار سنگین گناهان را از دوش ما بردارند . آنها می خواهند غل و زنجیری که ما به دست و پای خودمان زده ایم را باز کنند . ماه ربیع ماه شادی و ماه ولادت پیامبر و امام صادق (ع) است . ادا کردن حق الناس در روح و نشاط انسان بسیار موثر است . ما خدمت پیر بزرگواری رسیدیم و ایشان فرموند: در گوشه ی اتاق بقچه ای است که کفن من در آن است . من خودم را آمده کرده ام ، بدهی هایم را داده ام ، نماز و روزه هایم را بجا آورده ام ، خمس مالم را داده ام و حلالیت هم طلبیده ام و شبها راحت می خوابم  و آرامش دارم . ما برای تولد پیامبر باید جشن بگیریم و خیابانها را آذین ببندیم . در اروپا بعد از بیست روز هنوز چراغانی های تولد حضرت عیسی برپا بود . پیامبر ما به مراتب افضل تر از حضرت عیسی است . حضرت عیسی با امام زمان (عج) بیعت می کند . وجزو یاران آن حضرت می شود و پیروان ایشان هم با امام بیعت می کنند .  در روایات شیعه و سنی داریم که حضرت عیسی دعا کردند که خدایا من را جزو امت پیامبر قرار بده . می طلبد که ما برای پیامبرمان جشن مفصل تری بگیریم ولی ما باید بدانیم که این جشن ها شعار است و خیلی خوب است ولی هدف پیامبر این است که ما شاد باشیم و از دست این غل و زنجیرها رها باشیم . برای باز کردن این غل و زنجیرها ما باید حق الناس را ادا بکنیم . با ادای حق الناس ما خودمان را به سیره ی پیامبر نزدیک کرده ایم . پیامبر درآخرین منبرشان از مردم حلالیت طلبیدند و فرمودند که  : خدا قسم خورده است که در آخرت از ظلم ظالم نمی گذرد . پیامبر فرمود : ای مردم یا من را حلال کنید یا من را قصاص کنید .داریم که لطافت پیامبر به حدی بالا بوده است که وقتی ایشان دست شان را در فضا بالا می آوردند مواظب بودند که دستشان به موجودات در فضا برخورد نکند . وقتی در هنگام نماز بچه ای گریه می کرد ، پیامبر نمازشان را سریع می خواندند . دل پیامبر خیلی رقیق و ظریف بوده است . با این همه ایشان حلالیت می طلبیدند . در روایات داریم که حضرت فاطمه در پایان عمرشان از حضرت علی (ع) حلالیت طلبیدند و حضرت خدیجه که هر چه داشتند در راه اسلام دادند باز از حضرت محمد حلالیت طلبیدند . این کار باید سیره ی ما بشود که از یکدیگر حلالیت بطلبیم . ما باید از کسانی که زیاد با آنها مراوده داریم حلالیت بطلبیم . آنچه ما از نظر مال و آبرو در توان ما هست باید حلالیت بطلبیم . خدا بیش از این از ما نمی خواهد .  یک وقت کسی مالی دارد و آن را نمی دهد این فرد کلاهبردار است ولی یک وقت کسی ورشکست شده است و پشیمان شده است ، ما باید در مقابل این افراد کوتاه بیاییم . افراد محترمی در زندان هستند که از نظر مالی مشکل دارند یا بخاطر مهریه همسران شان در زندان هستند. هر کاری از دست ما   برمی آید باید انجام بدهیم و بعد به سراغ نیکی ها و صدقه ها برویم و از طرف صاحبان حق صدقه بدهیم . این خیران به حساب صاحبان حق می رود و دین او ادا می شود . اگر کسی واقعا توبه کند امامان در روز قیامت از خدا می خواهند که اگر حق الناسی بر گردن آنها هست خدا آن قدر به صاحبان حق خیر و نیکی بدهد که از حق خودشان بگذرند تا او راضی بشود. یکی از بزرگان برای زیارت به مدینه رفته بودند . در مدینه خانمی به من گفت که من برای بار اول به مدینه آمده ام ولی حال گریه و دعا ندارم . من حالت گرفتگی شدیدی دارم و فکر می کنم که امامان جواب سلام من را نمی دهند . من می خواهم به ایران برگردم . این بزرگ شما باید در کارهایی که کرده اید تذبر کنید که نکند دل کسی را شکسته باشید یا ممکن است که آه مظلوم پشت سر شما باشد . این خانم فکر کرد و گفت که بله ،من با مادرشوهرم قهرهستم  و از او هم خداحافظی نکرده ام . از او بدم می آید . این آقا به خانم گفت که شما باید خودتان را بشکنید و با تلفن از مادرشوهرتان حلالیت بطلبید . این خانم این کار را کرد و بعد از چند روز مشکلش حل شد و اشکش سرازیر شد . مشکل ما سر مسائل جزئی است . ما باید کدورت ها را از دل مان دور بکنیم تا لذت زندگی را بچشیم . خدایا به حق اباعبدالله ،فرج امام زمان (عج) را تعجیل بفرما و همه ی ما را جزو شیعیان آن حضرت قرار بده و انشاءالله خداوند حق الناس ما را به کرم خودش ادا بفرماید . منبع : برنامه سمت خدا - شبکه 3 سیما     دریافت فایل صوتی                                                       حقوق از منظر امام علي (ع) http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3210-حقوق-از-منظر-امام-علي-(ع).html حقوق از منظر امام علي (ع) نويسنده : يوسف صديق عرباني حق الناس حضرت علي«ع» در اهميت حقوق مردم مي فرمايد: سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روي خارهاي سعدان (خار سه شعبه و گزنده) به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو و آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان خدا ستم ... حق انسان ها ( حق الناس ) Sat, 07 Dec 2013 21:52:27 +0330   حقوق از منظر امام علي (ع) نويسنده : يوسف صديق عرباني حق الناس حضرت علي«ع» در اهميت حقوق مردم مي فرمايد: سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روي خارهاي سعدان (خار سه شعبه و گزنده) به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو و آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان خدا ستم نموده، و به ناحق چيزي از اموال عمومي را غصب كرده باشم .(1) آيا اين سخنان گهربار، به مسئولين جوامع اسلامي و امت اسلام براي هميشه هشدار نمي دهد؟ بسيارند كساني كه ادعاي دينداري مي كنند ولي بي ميل نيستند كه از راه هاي نامشروع و تعدي به حقوق اين و آن به مطلوب خود دست يابند چنانچه بعضي از اين افراد، به آن امام بزرگوار پيشنهاد مي كردند حال كه حكومت اسلامي به دست شما رسيده است چه اشكال دارد كه از هر راهي به اهداف خود دست يابيد؟! ولي آن حضرت در جواب آنها اينطور مي فرمايد: آيا به من دستور مي دهيد كه براي پيروي از جور و ستم و رفتار ناحق درباره امت اسلامي كه برآنها ولايت دارم استفاده كنم؟ به خدا قسم تا عمر دارم و تا شب و روز از پي هم مي آيند و ستارگان يكي پس از ديگري طلوع و غروب مي كنند هرگز چنين كاري نخواهم كرد.(2) اهميت حق و عدل در تفسير قرآن كريم آورده اند: روزي دو كودك خردسال هركدام خطي نوشته و به حضور امام حسن مجتبي عليه السلام شرفياب شدند و از آن جناب خواستند كه بهترين خط را انتخاب نمايد در اين موقع امام علي عليه السلام ناظر اين صحنه بود به فرزند خود، امام مجتبي عليه السلام فرمود: پسرم نگاه كن كه چگونه داوري خواهي كرد و حق را به صاحب حق خواهي داد زيرا اين يك قضاوت است و خداوند تعالي در روز قيامت، از چگونگي آن از تو سؤال خواهد كرد.(3) ببينيد براي مسئله اي به اين كوچكي كه از ديد ما شايد آنقدر كم اهميت است كه قابل ذكر نيست ولي مي بينيم كه حضرت امام علي عليه السلام تا آنجا به اين مسئله اهميت مي دهد كه به فرزندش آنگونه اخطار مي كند. احترام به حقوق مردم حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام پس از اينكه در سال 36 هجري حكومت اسلام را به دست گرفت در نهج البلاغه آمده است كه آن حضرت به مأمور جمع آوري ماليات در مورد مراعات حقوق مردم اينگونه سفارش فرموده است: در مسير راه هيچ مسلماني را نترسان يا با زور و قلدري از زمين او عبور نكن. و افزون تر از حقوق الهي از او مگير، و هرگاه به قبيله اي رسيدي در كنار آبشان فرود آي و وارد خانه كسي از آنها مشو... تا آنجا كه فرمود: پس به آنها سلام كن، و در سلام و مهرباني كوتاهي نكن سپس مي گويي: اي بندگان خدا مرا ولي خدا و جانشين او به سوي شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شما است تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقي است كه به نماينده او بپردازيد؟اگر كسي گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسي پاسخ داد آري، همراهش برو بدون اينكه او را بترساني، يا تهديد كني،... تا آنجا كه فرمود:و اگر داراي گوسفندي يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو كه اكثر اموال از آن او است، آنگاه كه داخل شدي مانند اشخاص سلطه گر و سخت گير رفتار مكن. در كجاي دنيا سراغ داريد كه زمامداري در اوج قدرت، نسبت به مردم اينگونه سفارش كند؟(4) حقوق دوستان گاهي پيش مي آيد كه دونفر دوست كه سالها با هم در كمال صميميت و مهرباني زيسته اند و تحمل يكديگر را در گرفتاري ها داشته اند ولي به خاطر اندك چيزي با يكديگر قهر نموده و از هم جدا شده اند، و شيطانهم با دسيسه هاي اهريمني خود پيوند دوباره آنها را ناممكن ساخته است. در اين بخش از مقاله از زبان گوهربار حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي خوانيم كه آن جناب در ايجاد رابطه مجدد بين اين دو دوست چه بيان زيبايي را در نهج البلاغه به يادگار گذاشته است. به فرزندش امام مجتبي عليه السلام مي فرمايد: چون برادرت از تو جدا شود تو پيوند دوستي را برقرار كن، اگر او روي برگرداند تو مهرباني كن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامي كه او دوري مي گزيند تو نزديك شو، و چون او سخت مي گيرد تو آسان گير... تا آنجا كه مي فرمايد: چنانچه گويي بنده او هستي، و مثل اينكه او صاحب نعمت تو باشد.(5)  رعايت حقوق و حدود دوستي مهرباني و گذشت هر چند بسيار عالي است اما بايد بدانيم كه در همه جا كاربرد ندارد بلكه در جايش ارزشمند است، همان طوري كه خشم و غضب نيز جايگاه خودش را دارد اگر در جايي كه نبايد اعمال شود به كار رود به قول معروف به جاي اينكه ابرو را درست كند چشم را كور مي نمايد سعدي مي گويد: تواضع گرچه محبوب است و اجر بيكران دارد       نشايد كرد با هر كس كه هيبت را زيان دارد به همين دليل حضرت امام علي عليه السلام بعد از آن رهنمود بسيار زيبا به فرزند ارجمندش، امام مجتبي(علیه السّلام) در رعايت حقوق دوستان، براي اينكه حدود و مرز محبت ها را نسبت به برادران ديني و دوستان معين كند بلافاصله به دنبال آن سخنان، مي فرمايد: مبادا دستورات يادشده را با انسان هايي كه سزاوار آن نيستند انجام دهي، يا دوستي و گذشت را در غير موضعش به كارببري... تا آنجا كه فرمود:  با آن كس كه با تو درشتي كرده تو به نرمي رفتار كن كه اميد است به زودي در برابر تو نرم شود. حقوق برادري آن حضرت در شناخت دقيق حقوق برادري مي فرمايد:  دوست، دوست نمي شود مگر آن كه حقوق برادرش را در سه جا محفوظ نگه دارد: در فقر و گرفتاري و در نبود او، و همچنين بعد از وفات او(6) و منظور از نبود او يعني همينطور كه در حضورش از او دفاع مي كند در نبودش نيز از حقوق او دفاع نمايد. حقوق متقابل پدر و مادر آن امام بزرگوار در نهج البلاغه مي فرمايد:همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند، حقي است. حق پدر بر فرزند، اين است كه: پدرش را در تمام دستوراتش به غير از معصيت خدااطاعت نمايد. و حق فرزند بر پدر اين است كه: نام نيكو براي او بگذارد، خوب تربيتش كند، و به او قرآن بياموزد. (7) راستي اگر مسلمانان به اين دستورالعمل هاي سعادت آفرين اسلام كه از زبان امام معصوم تراوش كرده عمل كنند، و به حقوق هم احترام بگذارند، آيا جامعه اسلامي ما بهتر از اين نخواهد بود؟ حقوق متقابل امام و امت در رابطه با حقوق متقابل امام و امت امام علي عليه السلام با مردم اينگونه خطاب كرده و مي فرمايد:اي مردم مرا بر شما حقي است و شما را نيز بر من حقي واجب شده است.  اما حق شما بر من آن است كه خيرخواه شما باشم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم و شما را آموزش دهم تا بي سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگي را بدانيد. و اما حق من بر شما اين است كه در بيعت با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان برايم خيرخواهي كنيد و هرگاه شما را فراخواندم اجابت كنيد، و چون شما را فرمان دادم اطاعت كنيد. (8) آن حضرت اين سخنراني را در آغاز پذيرش حكومت اسلام در سال 36 هجري ايراد فرموده است و در بخشي ديگر از اين خطبه مي فرمايد: پس مسلمان كسي است كه مسلمانان ديگر از زبان و دستش در امان باشند مگر آنجا كه حق باشد...(9) يعني آنجا كه قانون حكم مي كند مجرمي تنبيه شود تأمين امنيت اجتماعي در گرو اجراي عدالت اسلامي است و بايد آن مجرم از هر دسته و گروهي كه باشد حد شرعي بر او جاري شود؛ پس اگر في المثل مجرمي شلاق مي خورد اين عمل، ظلم نيست بلكه عين حق و عدل است و شلاق زننده نيز به حق عمل كرده است نه به باطل. بزرگيحق الناس در اهميت و بزرگي حق مردم و مقدم بودن حق الناسبر خداآن است كه خداوندتعالي خودش حقوق بندگانش را بر حقوق خويش مقدم شمرده چنانچه حضرت اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي فرمايد: خداوندسبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم قرار داده است، پس هر كس كه براي اداء حقوق بندگان خدا قيام كند، در حقيقت، اين عمل، او را به اداء حقوق الهي مي كشاند.(10) بزرگي حقخدااز نگاه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر چند حق خدابر بندگانش بزرگ تر از آن است كه اداء شود، چنانچه رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: همانا حقوق خداوندتعالي بزرگتر از آن است كه بندگان او بتوانند اداء نمايند، و نعمت هاي او بيشتر از آن است كه بندگان او بتوانند شمارش كنند، وليكن صبح و شام توبه كنيد و به سوي او بازگشت نماييد.(11) حقوق متقابل رهبر و مردم حضرت علي(علیه السّلام) در رابطه با حقوق مردم بر رهبر چنين مي فرمايد:  آگاه باشيد حق شما بر من آن است كه جز اسرار جنگي هيچ رازي را از شما پنهان ندارم و كاري را جز حكم شرع بدون مشورت شما انجام ندهم و در پرداخت حق شما كوتاهي نورزيده، و در وقت تعيين شده، به شما بپردازم، و با همه شما به گونه اي مساوي رفتار كنم پس من وقتي مسئوليت هاي ياد شده را درست انجام دادم بر خداست كه نعمت هاي خود را بر شما ارزاني دارد، و وظيفه شما هم فرمانداري از رهبر شما است تا آنجا كه فرمود: خوارترين افراد نزد من انسان كج رفتار است كه او را به سختي كيفر خواهم داد(12) سفارش امام به مالك اشتر در رعايت حقوق مردم مالك اشتر از ياران بسيار باوفاي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود كه در لياقت و شجاعت و ايمان و تقوي مشهور بود. امام عليه السلام در سال 38 هنگامي كه او را به فرمانبرداري مصر برگزيد منشوري را براي او نوشت كه از زيباترين نامه هاي آن حضرت در نهج البلاغه محسوب مي شود و به فرمان مالك معروف است. در اين نامه كه داراي معاني بسيار ژرف و عميق است آنچه زمامداران اسلام بايد بدانند و با عمل و مراعات آن كشورداري و دينداري و مردم داري كنند در اين نامه مكتوب است. اينك قسمتي از نامه امام به مالك: «دوست داشتني ترين چيزها در نزد تو در حق، ميانه ترين و در عدل، فراگيرترين و در جلب خشنودي مردم گسترده ترين باشد، كه همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواص (نزديكان) را از بين مي برد، اما خشم خواص را خشنودي همگان بي اثر مي كند، خواص جامعه همواره بار سنگيني را بر حكومت تحميل مي كنند، زيرا در روزگار سختي ياريشان كمتر، و در اجراي عدالت از همه ناراضي تر، و در خواسته هايشان پافشارتر، و در عطا و بخشش كم سپاس تر، و به هنگام منع خواسته ها، دير عذرپذيرتر، و در برابر مشكلات كم استقامت تر مي باشند، در صورتي كه ستون هاي استوار دين، و اجتماعات پرشور مسلمين و نيروهاي ذخيره دفاعي عموم مردم مي باشند. پس به آنها بيش تر گرايش داشته باش، و ميل تو با آنان باشد.(13) سفارش امام علي(علیه السّلام) به فرزندانش در رعايت حق و عدل در قصاص در نهج البلاغه مي خوانيم كه امام علي عليه السلام پس از ضربت خوردن با شمشير ابن ملجم مرادي لعنه الله عليه در سال چهل هجري ضمن وصيت هايي كه به فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهم السلام فرموده در پايان وصيت در مورد قصاص اين سفارش اكيد را به يادگار گذاشته است: اي فرزندان عبدالمطلب مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد(و دست به كشتار بزنيد و بدين بهانه تصفيه حساب ها را به ميان بكشيد) و حرفتان اين باشد كه بگوييد اميرالمؤمنين كشته شده است. بدانيد جز قاتل من نبايد كسي ديگر كشته شود آن هم درست بنگريد! اگر من از يك ضربت او كه بر من وارد كرده مردم شما هم او را تنها يك ضربت بزنيد. مبادا دست و پاي آن مرد را ببريد و او را مثله نماييد زيرا من از رسول خدا(ص) شنيده ام كه فرمود: «جدا از بريدن اعضاي مرده بپرهيزيد هر چند سگ هار باشد». رعايت حقوق حيوانات امام علي«ع» در نامه 25نهج البلاغه درباره حمايت از حقوق حيوانات فرموده اند: «حق نداري حيواني را بترساني يا مورد اذيت و آزار قراردهي...» قبلاً ترجمه بخشي از كلمات آن حضرت در بالا ذكر شد كه آن حضرت به مأمور وصول ماليات خود فرمود: چون داخل شدي ظالمانه وارد نشو، و حيواني را رم نده و هراسان مكن...تا آنجا كه فرمود: در رساندن حيوانات (به مركز حكومت). آن را به دست چوپاني بسپار كه خيرخواه و مهربان و امين و نگهبان باشد، نه سختگير و خشن باشد و نه ستمكار، نه تند براند، و نه حيوانات را خسته كند، ملاحظه فرماييد كه چقدر زيبا سفارش مشفقانه به مأمورش مي دهد...تا جايي كه مي فرمايد: هرگاه حيوانات را به دست فردي امين سپردي، به او سفارش كن تا بين شتر و بچه اش جدايي نيفكند، و شير آن را ندوشد تا زياني به بچه اش وارد نشود... در سوار شدن بر شتران و چهارپايان حقوق آنان را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمي را كه سواري دادن براي او سخت است بنمايد آنها را در سرراه به درون آب ببرد و از جاده هايي كه دو طرف آن علفزار است به جاده بي علف نكشاند، و هرچندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند. پي نوشت : 1-       نهج البلاغه خطبه224 2-       نهج البلاغه: خطبه126 3-       تفسير مجمع البيان، ج3، 64 4-       نهج البلاغه، نامه25 5-       نهج البلاغه، نامه1 6-       نهج البلاغه: حكمت134 7-       نهج البلاغه، حكمت 399 8-       نهج البلاغه خطبه34 9-       نهج البلاغه خطبه167 10-   غرر الحكم، به نقل از ميزان الحكمه، ج2/480 11-   بحار، ج7 12-       نهج البلاغه، نامه50 13-       نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، 569 منا   منبع    : روزنامه کیهان           سایت راسخون حق الناس و كربلا http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3196-حق-الناس-و-كربلا.html حق الناس و كربلا قرآن، اولین روضه خوان  بسم الله الرحمن الرحیم،  السلام علیك یا ابالفضل العباس بینندگان عزیز بحث را شب تاسوعا می‌بینند. من امسال یك نامه‌ای نوشتم به هیأت‌ها و دادم به بعضی‌ها كه پخش كنند. می‌خواهم یك خورده از آن نامه كه نوشتم، برای شما هم بخوانم به مناسبت عزاداری و اهمیت عزاداری و بعد هم چند دقیقه‌ای راجع به ابالفضل(ع) صحبت كنیم. نوشتم: «خدمت مبارك مسئولین محترم هیأت‌های مذهبی؛ سلام علیكم. بعد از 28 سال گفتگو در تلویزیون در آستانه محرم می‌خواستم نامه‌ای به شما و همكارانتان ... حق انسان ها ( حق الناس ) Sat, 16 Nov 2013 12:33:08 +0330 حق الناس و كربلا قرآن، اولین روضه خوان بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیك یا ابالفضل العباس بینندگان عزیز بحث را شب تاسوعا می‌بینند. من امسال یك نامه‌ای نوشتم به هیأت‌ها و دادم به بعضی‌ها كه پخش كنند. می‌خواهم یك خورده از آن نامه كه نوشتم، برای شما هم بخوانم به مناسبت عزاداری و اهمیت عزاداری و بعد هم چند دقیقه‌ای راجع به ابالفضل(ع) صحبت كنیم. نوشتم: «خدمت مبارك مسئولین محترم هیأت‌های مذهبی؛ سلام علیكم. بعد از 28 سال گفتگو در تلویزیون در آستانه محرم می‌خواستم نامه‌ای به شما و همكارانتان بنویسم. گریه چیست؟ گریه نشانه‌ی عاطفه، عشق، سوز، معرفت است. چشمی كه اشك ندارد، باید بگرید كه چرا گریه ندارد. اشك علامت چهار چیز است. علامت عشق است. علامت عاطفه است. علامت سوز است. علامت معرفت است. 1- ذكر مظلومیت پیشینیان در قرآن این روضه‌هایی كه ما می‌خوانیم، اول روضه خوان خداست، آنهم برای دختر كافر روضه خوانده است. مسلمان‌ها كه دختر را در گور نمی‌كردند. كفار و بت‌پرست‌ها در زمان جاهلیت، دخترشان را زنده در گور می‌كردند. آن وقت خداوند با یك لحن تندی كه هیچ كجای قرآن چنین لحنی را شما نمی‌بینی. می‌فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكویر/1) ببینید اگر كسی وارد اتاق شد و گفت: اگر چنین شد. . . ! : اگر چنین شد. . . ! اگر چنان شد. . . ! : اگر چنین شد. . . ! اگر فلان. . . ! اگر چنین. . . ! اگر چنان. . . ! هی می‌گوید خوب بگو باقی‌اش را كه چیست و با همه اگرها چیست. خداوند تنها سوره‌ای كه از این 114 سوره، یك سوره‌اش را با اگر شروع كرده است. یعنی اگر خاص! «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» آن وقتی كه قیامت به پا می‌شود و نور خورشید گرفته می‌شود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تكویر/2) آن وقتی كه ستاره‌ها نورشان را از دست می‌دهند. «وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ» (تكویر/3) آن وقتی كه زمین لرزه می‌شود و كوه از دل زمین كنده می‌شود و به حركت در می‌آید. «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تكویر/4) همه سرمایه‌های قیمتی را رها می‌كنندو پا به فرار می‌گذارند. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تكویر/5) آن وقتی كه حیوان‌هایی كه از هم فرار می‌كنند و در دل هم از خطر به هم پناه می‌برند. «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (تكویر/6) آن وقتی كه گداختگی مغر زمین بر اثر زلزله، زمین شكافته می‌شود و داغی وسط زمین به قعر اقیانوس‌ها می‌خورد و اقیانوس‌ها جوش می‌آید. «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (تكویر/7) حالا كه چی؟ در آن زمان می‌پرسیم: دختر را چرا زنده در گور كردی؟ خدا دارد بازخواست می‌كند، فریاد قرآن برای ظلم به یك دختر كافر است. ظلم به یك دختر كافر. . . تا چه رسد به دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم، تا چه رسد به اولاد فاطمه(س)، تا چه رسد به ابالفضل (ع)، تا چه رسد به زینب كبری (س). . . اینقدر ظلم بد است كه حتی خداوند اجازه نمی‌دهد به یك دختر كافر ظلم شود. وقتی كه نظام هستی بهم بریزد، نور خورشید گرفته شود، ستاره‌ها بی‌نور شوند، كوه‌ها كنده شوند و راه بیفتد، دریاها جوش بیاید، سرمایه‌ها رها شود، آن وقت چه؟ یك هم‌چنین روزی، «وَ إِذَا الْمَوْءُدَة»؛ «الْمَوْءُدَة» یعنی دختری كه زنده در گور می‌كنند.«سُئلَتْ» (تكویر/8) «بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تكویر/9) به چه گناهی كشته شد؟ پس ببینید، اول روضه خوان خداست. این هم فریاد می‌زند برای ظلم به یك دختر كافر! تا چه رسد به یك دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم! 2- ماجرای اصحاب اخدود در قرآن مشابه این را هم در سوره بروج داشتیم. كه در یكی از زمان‌ها، یك گودی كندند، مؤمنین را در داخل گودی ریختند و سوزاندند و بالای گودی نشستند و بی‌غیرتانه، بی‌تفاوت، نشستند و تماشا كردند. مؤمنین جزغاله شدند و اینها همینطور نشستند و بی‌خیال تماشا كردند. قرآن باز در سوره بروج، این مظلومیت را دنبال می‌كند كه شما چرا. . . لحنش هم باز لحن خاصی است. می‌فرماید كه: «قُتِلَ أَصحَْابُ الْأُخْدُودِ» (بروج/4) مرگ بر. . . ! «ُاخْدُودِ» یعنی دره! مرگ بر كسانی كه دره درست كردند. آنهم دره‌ای كه «النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ» (بروج/5) دره‌ای كه پر از آتش كردند، «إِذْ هُمْ عَلَیهَْا قُعُودٌ» (بروج/6) سر دره نشستند«وَ هُمْ عَلىَ‏ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُُودٌ» (بروج/7) جزغاله شدن مؤمنین را دیدند، «وَ مَا نَقَمُواْ مِنهُْم‏» انتقامی از این‌ها نكشیدند. گناه اینها این بود كه ایمان داشتند. یعنی خداوند مظلومان را با این لحن خاص حمایت كرده است. 3- مقایسه‌ی قربانی حضرت ابراهیم و امام حسین (علیه‌السلام) عاشورا! یعنی جمع شویم و بگوییم: «چرا ظلم شد؟ » این ظلم به چه كسی شد؟ اصل عزاداری بسیار و خیلی كار مهمی است. خدا در قرآن می‌گوید كه: نگذار یاد ابراهیم فراموش بشود. «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ إِبْراهیم‏» (مریم/41) پیغمبر! تو باید همیشه یاد ابراهیم را تر و تازه نگهداری! خوب، مگر ابراهیم چه كرد؟ ابراهیم بچه‌اش را خواباند، چاقو را گذاشت و برداشت و خونی ریخته نشد. اگر یاد ابراهیم باید گرامی داشته شود، پیغمبر ما مأمور است، می‌گوید: «وَ اذْكُرْ» تو مأمور هستی كه یاد كنی ابراهیم را. ابراهیم را یاد كن، نگذار فراموش شود ابراهیم! چه كرده كه نباید فراموش ابراهیم شود؟ چاقو را گذاشتند و برداشتند. فقط می‌خواستم امتحان كنم. خوب خونی ریخته نشد. پس ما باید هر چه می‌توانیم كربلا را با. . . چون در كربلا خون ریخته شد. در مكه خون ریخته نشد. چاقو را گذاشتند و برداشتند و خونی ریخته نشد. فقط به خاطر اینكه آماده شد، آماده شد، برای خاطر آمادگی ابراهیم، قرآن می‌گوید: این رادمرد تاریخ را باید نامش را گرامی داشت. «وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مَرْیَم‏» (مریم/16) یاد مریم را. . . نگذار مردم مریم را فراموش كنند. (مادر حضرت عیسی(ع)) مریم زن پارسایی بود. منتها معنای مریم یعنی عابده! مریم عبادت كرد. بله! زینب كبری(س) هم غروب عاشورا عبادت كرد. عبادت زینب سخت‌تر از عبادت حضرت مریم است. مریم در فضای امن عبادت كرد و زینب در فضای ناامن. مریم بعد از داغ دیدن عبادت نكرد. یعنی این طور نبود كه. . . حالا نمی‌خواهیم مقام حضرت مریم را پایین بیاوریم، ولی سختی‌هایی را كه زینب كبری(س) كشید، خیلی فرق می‌كند با سختی‌هایی كه حضرت مریم كشید. بنابراین اصل عزاداری، بحثی در آن نیست. اصلاً گاهی وقت‌ها قبل از شهادت هم گریه می‌كردند برای شهید. قبل از شهادت برای شهید گریه می‌كردند. یك روز پیامبر(ص) از ماه رمضان تعریف می‌كرد كه ماه رمضان چه ماهی است. . . ! چه ماهی است. . . ! چه ماهی است. . . ! چه ماهی است. . . ! حضرت علی(ع) بلند شد و گفت: یا رسول‌الله! بهترین كار در ماه رمضان چیست؟ فرمود: تقوا و ورع! تا نشست، پیغمبر(ص) گریه كرد. گفتند: چرا گریه می‌كنی؟ گفت: یا علی! بلند شدی و سؤال كردی كه بهترین كار در ماه رمضان چیست؟ كه من گفتم: ورع! در همین ماه رمضان تو را می‌كشند. یعنی 30 سال قبل از شهادت حضرت علی(ع) پیغمبر(ص) برای مظلومیت علی، گریه كرد. پس گریه یك چیزی است كه برای شهید است. یك روز امام صادق به شاعری گفت: شنیدم كه برای امام حسین شعر می‌گویی؟ گفت: بله! گفت: بخوان ببینم. شاعر كه شعر خواند امام صادق چنان گریه كرد كه صدایش در داخل كوچه رفت. 4- دوری از تعصب‌های قومی و محلی در عزاداری منتها خوب این عزاداری كه اینقدر خوب است، آفاتی هم دارد. گرچه ما باید اینها را اول محرم بگوییم، ولی چون اوج اینها در تاسوعا و عاشورا است، اشاره می‌كنم. ما منتظر امام زمان هستیم. امام زمان هم امام كره‌ی زمین است. كسی كه منتظر امام كره‌ی زمین است، نباید عزاداریش محله‌ای باشد. یك خرده روحمان را بزرگتر از اینكه هیئت ما، هیئت او، محله‌ی ما، یعنی از این روده‌های تنگی كه هسته‌ی انار در آن گیر می‌كند، روح‌های كوچكی كه خیلی تعصب محلی دارند، از تعصب محلی بیرون بیاییم. از تعصب محلی بیرون بیاییم. ما برویم در هیئت آنها سینه بزنیم. آنها بیایند در هیئت ما عزاداری كنند. خلاصه عزاداری را قبیله‌ای نكنید. نه كه حالا قبیله‌ها اگر عزاداری كنند كار بدی است. یعنی گرفتار قبیله نباشند. در قبیله‌شان عزاداری كنند، بیرون قبیله‌شان هم عزاداری كنند. بنابراین ضمن اینكه عزاداری‌های محلی ارزش دارد، اما تعصب روی قبیله و محله آفت است. این یك مورد. فكر رقابت، چشم و هم چشمی نكنیم. یكی از آفات عزاداری‌ها این ترافیك و سد معبر است. چه نماز می‌خواهی بخوانی، چه می‌خواهید عزاداری كنید، از یك طرف خیابان باشد. ممكن است افرادی پرواز داشته باشند. مسافر داشته باشند. زن زائو داشته باشند. بچه‌ی بیمار داشته باشند. قول داده باشند. یك كار حادثه‌ای داشته باشد. پشت دسته عزاداری است، دارد منفجر می‌شود. منتهی چون امام حسین است زبانش بسته است. چرا ما یك كاری بكنیم، اگر كسی، كسی را در مضیقه قرار بدهد، ایذاء است. خانه پیغمبر می‌آمدند نهار می‌خوردند. به جای اینكه بلند شوند و بروند، می‌نشستند گپ می‌زدند. پیغمبر دلش شور می‌زد. اینها نشسته بودند و اختلاط می‌كردند. بابا، شما نهار خانه‌ی ما بودی، الآن 3 بعد از ظهر است، بلند شو برو. آیه نازل شد. «فَإِذا طَعِمْتُم‏» غذا خوردید. «فَانْتَشِرُوا» بلند شوید بروید. «وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیث‏» ننشینید اختلاط كنید. «إِنَّ ذلِكُمْ كانَ یُؤْذِی‏» (احزاب/53) «یُؤْذِی» یعنی اذیت می‌كند. شما مردم آزاری می‌كنید با این گپ، پس معلوم می‌شود مردم آزاری سیلی زدن نیست. اگر كسی، كسی را در یك محاصره‌ا‌ی قرار بدهد، مثل اینكه می‌آیند خانه‌ی پیغمبر گپ می‌زنند، پیغمبر هم رویش نمی‌شود بگوید: بلند شو برو. اگر كسی از رو دروایسی مردم استفاده كند، این هم یك اذیتی است. 5- دوری از آزار همسایگان مساجد و حسینیه‌ها یك كاری كنیم مردم، نسبت به عزاداری، بلندگوی مسجد، خدا آیت الله العظمی فاضل لنكرانی را رحمت كند. بنده خدا، مرجع تقلید مریض بود. گفت: این بلندگوی این خیابان، تا صبح من بال بال زدم. تمام دعاهای الغوث، الغوث را خواندند. بابا، هركس می‌خواهد دعا بخواند در مسجد بخواند. چرا باید در جمهوری اسلامی مسجد به جایی كشیده شود، كه بنده‌ی آخوند اگر خواسته باشم، خانه‌ام را كنار مسجد بخرم می‌گویم: صدای بلند‌گو اذیتم می‌كند. هركسی كه بمیرد، چهار بار مردم آزاری می‌شود. فاتحه، هفته، چهلم، سالگرد، برای هر یك مرگی همسایه‌های مسجد چهار بار اذیت می‌شوند. اذیت گناه كبیره است. سعی كنیم مردم آزاری در كارمان نباشد. این هم یك مسئله، ترافیك. مبالغه نگوییم. غلو نكنیم. از اشعار سطحی، در قرآن یك آیه داریم می‌گوید: «قَوْلاً سَدیداً (احزاب/70)» «سد» یعنی محكم. یعنی حرف‌هایتان محكم باشد. آبكی نباشد. حرف‌هایتان محكم باشد. استدلال حرف‌های محكم باشد. گاهی وقت‌ها ما یك چیزی می‌گوییم، استدلال حرف‌ها محكم باشد. كربلا خیلی مهم است. حق الناس مهم است. اجازه بدهید دو تا مسئله راجع به حق الناس و كربلا بگویم. صبح عاشورا امام حسین فرمود: اصحاب بیایید. به مردم هم بدهكار هستید. هركس به مردم بدهكار است، من راضی نیستم جزء هفتاد و دو تن باشد. برود طلب مردم را بدهد. من راضی نیستم شما جزء یاران حسین باشید، اما به مردم بدهكار باشید. این خیلی مهم است. حق مردم است. یكی دیگر، امام حسین(ع) وقتی وارد كربلا شد، زمین كربلا را خرید. گفت: من نمی‌خواهم اگر شهید شوم خون من در زمین مردم، شهید بشود. حق الناس مهم است. بابا، گوش مردم، روح مردم، خواب مردم، حق الناس است. بیخود طبل زدن، بیخود اذیت كردن، بی‌وقت خواندن، ما باید مواظب باشیم، اشعارمان اشعار سطحی نباشد. از ابزار موسیقی و ریتم‌هایی كه در شان عزاداری نیست استفاده نكنیم. آخر هر ظرفی برای یك چیزی است. شما اگر یك چای را در آفتابه بریزند، حاضر هستی بخوری؟ آفتابه برای چای نیست. این ابزار، ابزار موسیقی است. شما ابوالفضل هم، امام حسین هم در این ابزار آوردید. اینها از آفات است. 6- رعایت مسائل بهداشتی در عزاداری‌ها مسائل بهداشتی؛ نذر كردم شتر و گوسفند جلوی هیئت بكشم. بسم الله الرحمن الرحیم، نذر شما باطل است. شما می‌توانی نذر كنی خیابان را خونی كنی؟ نذر كردم پای مردم خونی شود. اصلاً نذرت غلط است. مثل اینكه شما نذر كنی سرت را به دیوار بزنی. اصلاً غلط است. نذر غلط است. نذر باید در یك كار درست باشد. من نذر كردم خیابان را خونی كنم. غلط است. من نذر كردم پای مردم خونی شود. غلط است. من نذر كردم یك جایی تكیه بزنم كه راه بندان شود. اصلاً نذر غلط است. این كارها باید مواظب باشیم كه این عزاداری به این چیزها گرفتار نشود و مسائل بهداشتی و این حالا. . . اشعاری كه خوانده می‌شود یا زبان حال باشد، یا زبان قال. یا زبان حال باشد. یعنی می‌ارزد كه یك چنین حرفی زده بشود. یا خود امام گفته باشد، یا حال و هوایش، حال و هوای این است. 7- عدم سوء استفاده از اصل شفاعت در عزاداری‌ها در عزاداری‌ها چراغ سبز به مردم نشان ندهیم كه بله ما همه غرق گناه هستیم و یك حسین داریم. شما یك روز بیا قمه بزن، سینه بزن، همه‌ی كارهایت درست می‌شود. این خبرها نیست. امام حسین كه نیامده قرآن را به هم بریزد. قرآن می‌گوید: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شرّاً یَرَهُ (زلزال/7)» ذره‌ای خیر و شر حساب و كتاب دارد. شما غرق گناهی یك مرتبه یك سینه بزن تمام! یعنی امام حسین آمده یك دكان در مقابل خدا باز كرده خدا گفته: خلاف نكنید. امام حسین گفته: خلاف كن، سینه بزن، تمام می‌شود. البته امام حسین شفاعت می‌كند، و ما هم به شفاعت امام حسین معتقد هستیم. اما معنایش این نیست، كه كسی این كار را توجیه همه‌ی خلاف‌هایش قرار بدهد. چراغ سبز به گناهكار نباید نشان داد. ( 8- درسهای كربلا برای زندگی امروز یك كاری امام حسین كرد. بوی این كار به مشام امام خورد. الآن قصه‌ی كربلا، قصه‌ی روز ما است. آمریكا می‌تواند با كشورهای ضعیف چه كار بكند؟ 1- محاصره‌ی اقتصادی، كربلا گفت: برو دنبال كارت! محاصره‌ی اقتصادی چست؟ شما آب را هم روی ما ببندید ما زیر بار نمی‌رویم. محاصره‌ی اقتصادی جواب كشورهای ضعیف است در مقابل ابرقدرت‌ها. محاصره‌ی اقتصادی شما قطار به ما نمی‌فروشید. هواپیما به ما نمی‌فروشید. ده قلم، صد قلم جنس به ما نمی‌فروشید. ولی آب خوردن كه نمی‌توانید بفروشید. محاصره‌ی اقتصادی اوجش در كربلا بود. آب هم ندادند. ولی زیر بار نرفتند. محاصره‌ی نظامی، برو دنبال كارت! سی هزار نفر، هفتاد و دو نفر را در محاصره قرار گرفتند و زیر بار نرفتند. كربلا یعنی محاصره‌ی اقتصادی دیگر اثر ندارد! محاصره‌ی نظامی، دیگر اثر ندارد. كربلا گفت: خون بر شمشیر، پیروز است. همین پیام كه امام فرمود: كربلا به ما ثابت كرد، خون بر شمشیر پیروز است. این رمز موفقیت جمهوری اسلامی شد، نسیمی از جمهوری اسلامی به سید حسن نصرالله خورده، سید حسن نصرالله می‌گوید: والله قسم قدرت اسرائیل از تار عنكبوت ضعیف‌تر است. شب تاسوعا است. ابوالفضل وفاداری كرد. من امروز نگاه می‌كردم، راجع به حضرت ابراهیم چند تا كلمه هست، كه می‌فرماید، خدا در قرآن به ابراهیم چند تا كلمه گفته است: حلیم، بصیر، مخلص، قانت، شاكر، صدیق، صالح، قوی، مومن، محسن، وفادار، خلیل، امام، اسوه، امت، عابد، حنیف، مسلم، لقب‌های مختلفی دارد. ولی همه‌ی لقب‌هایش هر چندتا در یك آیه آمده است. یك آیه داریم، فقط یك صفت آمده. می‌گوید: «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى (نجم/37)» ابراهیم وفادار بود. یعنی وفا معلوم می‌شود وزنش، یك وزنی است كه به همه‌ی صفت‌ها می‌چربد كه كلمه‌ی وفا در یك آیه آمده است. گاهی پنج تا، چهارتا كمتر، بیشتر صفت‌ها آمده است. اما وفای ابراهیم «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى» دیگر چیزی نمی‌گوید. ابراهیم(ع) وفادار بود. ابوالفضل وفادار بود. ( عصر تاسوعا امان نامه برای ابوالفضل آوردند. امان نامه را رد كرد. امان نامه را رد كرد. من حسین را رها كنم كجا بیایم؟ «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى» ابراهیم(ع) وفادار بود. وفادار بود. فرمود: به خدا قسم، دست‌هایم را قطع كنید از دینم دست برنمی‌دارم. آدمی هم كه اگر یك شانه تخم مرغ ضرر كند، به كائنات فحش می‌دهد. آدم هست كه اگر یك چیزی جابه‌جا بشود، یك چیزی تلخ و شیرین بشود، یك مسئله‌ی تلخ، زبانش را باز می‌كند، همه چیز می‌گوید. ابوالفضل، همین امروز ابوالفضل به درد ما می‌خورد. یعنی چه؟ آب را آورد یاد بچه‌های برادر افتاد نخورد. یعنی شما یاد این بیفتی كه گاز قطع شده شیر گازت را ببند. ابوالفضل معنایش این است. آب را آورد، یاد تشنگی بچه‌ها افتاد، نخورد یعنی شما می‌خواهی استخرت آب گرم داشته باشد. می‌خواهی نمی‌دانم همه‌ی حمام و دوش و تمام راهرو و می‌خواهی تمام زندگی‌ات گرم باشد، یاد این بیفت كه بعضی از مناطق گاز ندارند خاموش كن. یكی را خاموش كن. یك لامپ را خاموش كن. امان نامه آمد، نگرفت. (یا ابوالفضل(ع) تو وفادار بودی. خطراتی جلو است كه ممكن انسان دست بكشد. امروز قبول دارد، خیلی از مسلمان‌ها وفادار نبودند. تا امام هفتم را قبول داشتند. می‌دانید چرا؟ امام هشتم كه به امامت رسید، یك خرده پول نزدش بود. دید اگر بگوید: بعد از امام هفتم امام رضا امام هشتم است باید پول‌ها را به امام هشتم بدهد. از او ل گفت: بابا اصلاً ما بعد از امام هفتم دیگر امامی نداریم. هفت امامی شدند. چرا؟ برای اینكه پول‌ها را بردارد بخورد. گاهی انسان حاضر است، یك كسی را بگوید: آقا من این را قبولش ندارم، برای اینكه متاسفانه! مقلد یك آقا است. منتها این آقا می‌گوید: اینجا باید خمس بدهی. می‌گوید: ببخشید، حاج آقا یك آقا سراغ نداری كه من به فتوای او باشم كه، اصلاً دنبال یك مرجع می‌گردد كه بگوید: آقا نماز صبح نخوانید. می‌گوید: قربانش بروم. این آقای خوبی است. یعنی ما وفادار نیستیم. حاضر هستیم مرجع خودمان هم عوض كنیم به خاطر اینكه. . . یك مرجع مثلاً می‌گوید كه: این چیز، مثلاً خمس دارد یا خمس ندارد. وفاداری. «السلام علیك یا ابوالفضل(ع)» خدایا به آبروی ابوالفضل(ع) كه تا زنده بود، اهل بیت راحت خوابیدند، سقا بود ولی با لب تشنه، امان نامه آمد گفت: شمشیر، از امان نامه بهتر است. خدایا به آبروی ابوالفضل(ع) قسمت می‌دهیم ما را نسبت به دین، نسبت به حضرت مهدی(عج)، نسبت به انقلاب، نسبت به نظام اسلامی، نسبت به قرآن، نسبت به همه‌ی نعمت‌هایی كه به ما داده‌ای، خدایا ما را وفادار قرار بده. (الهی آمین) ایمانی به ما بده كه هیچ حادثه‌ای ما را از دین جدا نكند. (الهی آمین) زیارتش را با معرفت نصیب همه‌ی آرزومندان بفرما. (الهی آمین) والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته مشروح بیانات استاد قرائتی در شب تاسوعا تنظیم: شکوری-گروه دین و اندیشه تبیان منبع : سایت تبیان توجه به حق الناس، ... http://old.n-sun.ir/nsunvahoghogh/hagholnas/3174--.html توجه به حق الناس، حتی در روز عاشورا سوال: امام حسین(ع) در روز عاشورا چه کسانی را از حضور در سپاهش بازداشت؟ جواب: موسى بن عمیر از پدرش نقل مى کند که امام(علیه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود: « نادِ أَنْ لا یُقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ»؛ (میان همه یارانم اعلام کن هر کس دَیْنى بر عهده دارد با من کشته نشود ؛ زیرا که ... حق انسان ها ( حق الناس ) Thu, 31 Oct 2013 14:19:07 +0330 توجه به حق الناس، حتی در روز عاشورا سوال: امام حسین(ع) در روز عاشورا چه کسانی را از حضور در سپاهش بازداشت؟   جواب: موسى بن عمیر از پدرش نقل مى کند که امام(علیه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود:   « نادِ أَنْ لا یُقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ»؛(میان همه یارانم اعلام کن هر کس دَیْنى بر عهده دارد با من کشته نشود ؛ زیرا که من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شنیدم فرمود: «هر کس از دنیا برود و دَیْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قیامت برداشته مى شود»(.   در نقل دیگرى آمده است که عمیر انصارى گفت: امام(علیه السلام) به من فرمود: «نادِ فِى النّاسِ أَنْ لا یُقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ رَجُل یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ لا یَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالى که دینى بر عهده اش باشد که چاره اى براى آن نکرده باشد گرفتار دوزخ مى شود(. مردى برخاست و گفت: همسرم پذیرفت که از طرف من بپردازد. امام(علیه السلام) پاسخ داد: «وَ ما کِفالَةُ امْرَأَة، وَ هَلْ تَقْضی إِمْرَأَةٌ»؛ (کفالت آن زن چه فایده اى دارد؟ آیا او قدرت دارد چنین کند؟!).(1(1 راستى عجیب است که انسانى در بحرانى ترین شرایط، حتّى به بدهکارى هاى اصحاب و یاران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهکاران همراه او پیکار کنند و شهید شوند ؛ مبادا حقوق مردم از دست برود. این برنامه را با کار کسانى مقایسه کنید که سراسر زندگى آنها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و کمترین اهمّیّتى براى آن قائل نبودند، اصلا چیزى را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند!!((2 پی نوشت ها: (1) . احقاق الحق، ج 19، ص 429. (2) . گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 413.  منبع : سایت مکارم