ترجمه دعاى حضرت حسين عليه السلام در روز عرفه
و از جمله دعاهاى مشهور اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام است . بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده اند كه پسين روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم پس از خيمه خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تَذَلُّل و خشوع پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را بسوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند:
ستايش خاص خدايى است كه نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش ساخته هيچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده كه آفريد انواع گوناگون پديده ها را و به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را طلايه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده هر سود و بهره و آن كتاب جامع كه فرستادش بوسيله نور آن نور درخشان و او است كه دعاها را شنواست و گرفتاريها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشه كن سازد پس معبودى جز او نيست و چيزى با او برابرى نكند و چيزى همانندش نيست و او شنوا است و بينا و دقيق و آگاه و او بر هرچيز توانا است .
خدايا من بسوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم اقرار دارم به اينكه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من . آغاز كردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنكه باشم چيز قابل ذكرى و مرا از خاك آفريدى آنگاه در ميان صلبها جايم دادى و ايمنم ساختى از حوادث زمانه و تغييرات روزگار و سالها و همچنان همواره از صلبى به رحمى كوچ كردم در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين و از روى مهر و راءفتى كه به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نياوردى .
در دوران حكومت پيشوايان كفر آنان كه پيمان تو را شكستند و فرستادگانت را تكذيب كردند . ولى در زمانى مرا بدنيا آوردى كه پيش از آن در علمت گذشته بود از هدايتى كه اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پيش از اين نيز به من مهر ورزيدى بوسيله رفتار نيكويت و نعمتهاى شايانت كه پديد آوردى خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريكى (مشيمه و رحم و شكم ) ميان گوشت و خون و پوست و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نكردى به من چيزى از كار خودم را سپس بيرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته بود از هدايتم بسوى دنيا خلقتى تمام و درست و در حال طفوليت و خردسالى در گهواره محافظتم كردى و روزيم دادى از غذاها شيرى گوارا و دل پرستاران را بر من مهربان كردى و عهده دار پرستاريم كردى مادران مهربان را و از آسيب جنيان نگهداريم كردى و از زيادى و نقصان سالمم داشتى.
پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده تا آنگاه كه لب به سخن گشودم و تمام كردى بر من نعمتهاى شايانت را و پرورشم دادى هرساله زيادتر از سال پيش تا آنگاه كه خلقتم كامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسيد واجب كردى بر من حجت خود را بدين ترتيب كه معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسيله عجايب حكمتت به هراسم انداختى و بيدارم كردى بدانچه آفريدى. در آسمان و زمينت از پديده هاى آفرينشت و آگاهم كردى به سپاسگزارى و ذكر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب كردى و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذيرفتن موجبات خوشنوديت را برايم آسان كردى و در تمام اينها به يارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اينكه مرا از بهترين خاكها آفريدى راضى نشدى اى معبود من كه تنها از نعمتى برخوردار شوم و از ديگرى منع گردم بلكه روزيم دادى از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم كامرانى و اين بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان ديرينه ات بود نسبت به من تا اينكه تمام نعمتها را بر من كامل كردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى باز هم نادانى و دليرى من بر من جلوگيرت نشد از اينكه راهنماييم كردى بدانچه مرا به تو نزديك كند و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد كه اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو به من عطا كنى و اگر اطاعتت كنم قدردانى كنى و اگر سپاسگزاريت كنم بر من بيفزايى و همه اينها براى كامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است كه نسبت به من دارى .
پس منزهى تو، منزه از آن رو كه آغازنده نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاكيزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى . تو پس اى معبود من كداميك از نعمتهايت را بشماره درآورده و ياد كنم يا براى كداميك از عطاهايت به سپاسگزارى اقدام كنم در صورتى كه آنها اى پروردگار من بيش از آن است كه حسابگران بتوانند آنها را بشمارند يا دانش حافظان بدانها رسد .
سپس اى خدا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و باز داشتى بيشتر بوده از آنچه برايم آشكار شد از تندرستى و خوشى . و من گواهى دهم خدايا به حقيقت ايمان خودم و بدانچه تصميمات يقينم بدان بسته است و توحيد خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشيده نهادم و رشته هاى ديد نور چشمانم و خطوط صفحه پيشانيم و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بينيم و راههاى پرده گوشم و آنچه بچسبد و روى هم قرار گيرد بر آن دو لبم و حركتهاى تلفظ زبانم و محل پيوست كام (فك بالاى ) دهان و آرواره ام و محل بيرون آمدن دندانهايم و محل چشيدن خوراك و آشاميدنيهايم و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق ) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را قفسه سينه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و كنار جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هايم و سربندهاى استخوانهايم و انقباض عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهايم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اينها بافته شده از دوران شيرخوارگيم و آنچه را زمين از من بر خود گرفته و خوابم و بيداريم و آرميدنم و حركتهاى ركوع و سجود من (گواهى دهم ) كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول قرون و اعصار بر فرض كه چنين عمرى بكنم و بخواهم شكر يكى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود كه آن خود واجب كند بر من سپاسگزاريت را دوباره از نو و موجب ستايشى تازه و ريشه دار گردد .
آرى و اگر حريص باشم من و حسابگران از مخلوقت كه بخواهيم اندازه نعمت بخشيهاى تو را از گذشته و آينده به حساب درآوريم نتوانيم بشماره درآوريم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء كنيم ! هيهات ! كجا چنين چيزى ميسر است و تو خود در كتاب گويا و خبر راست و درستت خبر داده اى كه ((اگر بشماريد نعمت خدا را احصاء نتوانيد كرد))
خدايا كتاب تو و خبرى كه دادى راست است و رساندند پيمبران و رسولانت هرچه را بر ايشان از وحى خويش فروفرستادى و آنچه را تشريع كردى براى آنها و بوسيله آنها از دين و آيين خود جز اينكه معبودا
من گواهى دهم به سعى و كوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ايمان و يقين مى گويم ستايش خدايى را سزاست كه نگيرد فرزندى تا از او ارث برند و نيست برايش شريكى در فرمانروايى تا با او ضدّيت كنند در آنچه پديد آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا كمكش كند در آنچه بوجود آورد پس منزه باد منزه كه اگر بود در آسمان و زمين خدايانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند .
منزه است خداى يگانه يكتاى بى نيازى كه فرزند ندارد و فرزند كسى نيست و نيست برايش همتايى هيچكس .
ستايش خداى را است ستايشى كه برابر ستايش فرشتگان مقرب او و پيمبران مرسلش باشد و درود خدا بر بهترين خلقش محمد خاتم پيمبران و آل پاك و پاكيزه و خالص او باد و سلام
پس شروع فرمود آن حضرت در سؤ ال و اهتمام نمود در دُعا و آب از ديده هاى مبارَكَش جارى بود پس گفت :
ترسان خودت كن كه گويا مى بينمت و به پرهيزكارى از خويش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانيت بدبختم مكن و در سرنوشت خود خير برايم مقدر كن و مقدراتت را برايم مبارك گردان تا چنان نباشم كه تعجيل آنچه را تو پس انداخته اى بخواهم و نه تاءخير آنچه را تو پيش انداخته اى .
خدايا قرار ده بى نيازى در نفس من و يقين در دلم و اخلاص در كردارم و روشنى در ديده ام و بينايى در دينم و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند كن و گوش و چشم مرا وارث من گردان (كه تا دم مرگ بسلامت باشند) و ياريم ده بر آنكس كه به من ستم كرده و انتقام گيرى مرا و آرزويم را درباره اش به من بنمايان و ديده ام را در اين باره روشن كن .
خدايا محنتم را برطرف كن و زشتيهايم بپوشان و خطايم بيامرز و شيطان و اهريمنم را از من بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده .
خدايا براى من درجه والا در آخرت و در دنيا .
خدايا حمد تو را است كه مرا آفريدى و شنوا و بينا قرارم دادى . و ستايش تو را است كه مرا آفريدى و از روى مهرى كه به من داشتى خلقتم را نيكو آراستى در صورتيكه تو از خلقت من بى نياز بودى .
پروردگارا به آنطور كه مرا پديدآوردى و در خلقتم اعتدال بكار بردى .
پروردگارا به آنطور كه بوجودم آوردى و صورتم را نيكو كردى .
پروردگارا به آنطور كه به من احسان كردى و عافيتم دادى .
پروردگارا آنچنانكه مرا محافظت كردى و موفقم داشتى .
پروردگارا آنچنانكه بر من انعام كرده و هدايتم فرمودى .
پروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از هر خيرى به من عطا كردى .
پروردگارا آنچنانكه مرا خوراندى و نوشاندى .
پروردگارا آنچنانكه بى نيازم كردى و سرمايه ام دادى .
پروردگارا آنچنانكه كمكم دادى و عزتم بخشيدى .
پروردگارا آنچنانكه مرا از خلعت باصفايت پوشاندى و از مصنوعاتت به حد كافى در اختيارم گذاردى (چنانكه اين همه انعام به من كردى ) . درود فرست بر محمد و آل محمد و كمكم ده بر پيش آمدهاى ناگوار روزگار و كشمكشهاى شبها و روزها و از هراسهاى دنيا و اندوههاى آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمين انجام دهند مرا كفايت فرما .
خدايا از آنچه مى ترسم كفايتم كن و از آنچه برحذرم ، نگاهم دار و خودم و دينم را حفظ كن و در سفر محافظتم كن و در خانواده و مالم جانشين من باش و در آنچه روزيم كرده اى بركت ده و مرا در پيش خودم خوار كن و در چشم مردم بزرگم كن و از شر جن و انس بسلامتم بدار و به گناهان رسوايم مكن و به انديشه هاى باطنم سرافكنده ام مكن و به كردارم دچارم مساز و نعمتهايت را از من مگير و بجز خودت به ديگرى واگذارم مكن .
خدايا به كه واگذارم مى كنى ؟ آيا به خويشاوندى كه از من بِبُرَد ؟ يا بيگانه اى كه مرا از خود دور كند ؟ يا به كسانى كه خوارم شمرند ؟ و تويى پروردگار من و زمامدار كار من . بسوى تو شكايت آرم از غربت خود و دورى خانه ام و خواريم نزد كسى كه زمامدار كار من كردى .
خدايا پس خشم خود را بر من مبار و اگر بر من خشم نكرده باشى باكى ندارم - منزهى تو - جز اينكه در عين حال عافيت تو وسيعتر است براى من پس از تو خواهم .
پروردگارا به نور ذاتت كه روشن شد بدان زمين و آسمانها و برطرف شد بدان تاريكيها و اصلاح شد بدان كار اولين و آخرين كه مرا بر حال غضب خويش نميرانى و خشمت را بر من نازل مفرمايى . مؤ اخذه و بازخواست حق تو است تا گاهى كه پيش از آن راضى شوى معبودى جز تو نيست كه پروردگار شهر محترم و مشعر الحرام و خانه كعبه اى آن خانه اى كه بركت را بدان نازل كردى و آنرا براى مردمان خانه امنى قرار دادى .
اى كسى كه از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى .
اى كه نعمتها را به فضل خود فراوان گردانى .
اى كه عطاياى شايان را به كرم خود بدهى .
اى ذخيره ام در سختى .
اى رفيق و همدمم در تنهايى .
اى فريادرس من در گرفتارى .
اى ولى من در نعمتم .
اى معبود من و معبود پدرانم ابراهيم و اسمعيل و (معبود) اسحاق و يعقوب و پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و پروردگار محمد خاتم پيمبران و آل برگزيده اش و فروفرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن و نازل كننده كهيعص و طه و ((يس و قرآن حكمت آموز)) .
تويى پناه من هنگامى كه درمانده ام كنند راهها با همه وسعتى كه دارند و زمين بر من تنگ گيرد با همه پهناوريش و اگر نبود رحمت تو بطور حتم من هلاك شده بودم و تويى ناديده گير لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود مسلما من از رسواشدگان بودم و تويى كه به يارى خود مرا بر دشمنانم يارى دهى و اگر نبود يارى تو من مغلوب شده بودم اى كه مخصوص كرده خود را به بلندى و برترى و دوستانش بوسيله عزت او عزت يابند .
اى كه پادشاهان در برابرش طوق خوارى به گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند . مى داند حركت (يا خيانت ) چشمها و آنچه را سينه ها پنهان كنند و حوادثى كه در زمانها و روزگارها است .
اى كه نداند چگونگى او را جز خود او .
اى كه نداند چيست او جز او .
اى كه نداند او را جز خود او .
اى كه زمين را بر آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى .
اى كه گرامى ترين نامها از او است .
اى دارنده احسانى كه هرگز قطع نشود .
اى گمارنده كاروان براى نجات يوسف در آن جاى بى آب و علف و بيرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى .
اى كه او را برگرداندى به يعقوب پس از آنكه ديدگانش از اندوه سفيد شده بود و آكنده از غم بود .
اى برطرف كننده سختى و گرفتارى از ايوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهيم از ذبح پسرش پس از سن پيرى و بسرآمدن عمرش .
اى كه دعاى زكريا را به اجابت رساندى و يحيى را به او بخشيدى و او را تنها و بى كس وامگذاردى .
اى كه بيرون آورد يونس را از شكم ماهى .
اى كه شكافت دريا را براى بنى اسرائيل و (از فرعونيان ) نجاتشان داد . و فرعون و لشكريانش را غرق كرد .
اى كه فرستاد بادها را نويد دهندگانى پيشاپيش آمدن رحمتش .
اى كه شتاب نكند بر (عذاب ) نافرمانان از خلق خود .
اى كه نجات بخشيد ساحران (فرعون ) را پس از سالها انكار (و كفر) و چنان بودند كه متنعّم به نعمتهاى خدا بودند كه روزيش را مى خوردند ولى پرستش ديگرى را مى كردند و با خدا دشمنى و ضديت داشتند و رسولانش را تكذيب مى كردند
اى خدا
اى خدا
اى آغازنده .
اى پديدآورنده اى كه همتا ندارى .
اى جاويدانى كه زوال ندارى .
اى زنده در آنگاه كه زنده اى نبود .
اى زنده كن مردگان .
اى كه مراقبت دارى بر هركس بدانچه انجام داده .
اى كه سپاسگزارى من برايش اندك است ولى محرومم نكند و خطايم بزرگ است ولى رسوايم نكند و مرا بر نافرمانى خويش بيند ولى پرده ام ندرد .
اى كه مرا در كودكى محافظت كردى .
اى كه در بزرگى روزيم دادى .
اى كه اندازه مرحمت هايى كه به من كردى بشماره نيايد و نعمتهايش را تلافى ممكن نباشد .
اى كه روبرو شد با من به نيكى و احسان ولى من با او به بدى و گناه روبرو شدم .
اى كه مرا به ايمان هدايت كرد پيش از آنكه بشناسم طريقه سپاسگزارى نعمتش را .
اى كه خواندمش در حال بيمارى و او شفايم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سيرم كرد و در تشنگى و او سيرابم كرد و در خوارى و او عزتم بخشيد و در نادانى و او معرفتم بخشيد و در تنهايى و او فزونى جمعيت به من داد و در دورى از وطن و او بازم گرداند و در ندارى و او دارايم كرد و در كمك خواهى و او ياريم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود و (هنگامى كه ) از همه اين خواسته ها دم بستم تو آغاز كردى پس از آن تو است حمد و سپاس .
اى كه لغزشم را ناديده گرفت و گرفتگى را از من دور كرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبم را پوشاند و گناهانم را آمرزيد . و به خواسته ام رسانيد و بر دشمنم يارى داد و اگر بخواهم نعمتها و عطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم .
اى مولاى من اين تويى كه منت نهادى و اين تويى كه نعمت دادى .
اين تويى كه احسان فرمودى .
اين تويى كه نيكى كردى .
اين تويى كه فزونى بخشيدى .
اين تويى كه كامل كردى .
اين تويى كه روزى دادى .
اين تويى كه توفيق دادى .
اين تويى كه عطا كردى .
اين تويى كه بى نياز كردى .
اين تويى كه ثروت بخشيدى .
اين تويى كه ماءوى دادى .
اين تويى كه كفايت كردى .
اين تويى كه هدايت كردى .
اين تويى كه نگهداشتى .
اين تويى كه پوشاندى .
اين تويى كه آمرزيدى .
اين تويى كه ناديده گرفتى .
اين تويى كه قدرت و چيرگى دادى .
اين تويى كه عزت بخشيدى .
اين تويى كه كمك كردى .
اين تويى كه پشتيبانى كردى .
اين تويى كه تاءييد كردى .
اين تويى كه يارى كردى .
اين تويى كه شفا دادى .
اين تويى كه عافيت دادى .
اين تويى كه اكرام كردى .
بزرگى و برترى از تو است و ستايش هميشه مخصوص تو است و سپاسگزارى دائمى و جاويد از آن تواست .
و اما من اى معبودم كسى هستم كه به گناهانم اعتراف دارم . پس آنها را بيامرز و اين منم كه بد كردم . اين منم كه خطا كردم . اين منم كه (به بدى ) همت گماشتم . اين منم كه نادانى كردم . اين منم كه غفلت ورزيدم . اين منم كه فراموش كردم . اين منم كه (به غير يا به خود) اعتماد كردم . اين منم كه (به كاربد) تعمّد كردم . اين منم كه وعده دادم . واين منم كه خلف وعده كردم . اين منم كه پيمان شكنى كردم . اين منم كه به بدى اقراركردم . اين منم كه به نعمت تو بر خود و در پيش خود اعتراف دارم . و با گناهانم بسويت بازگشته ام . پس آنها را بيامرز اى كه زيانش نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ايشان بى نيازى .
و تو آنى كه هركس از بندگان كردار شايسته اى انجام دهد به رحمت خويش توفيقش دهى .
پس تو را است ستايش اى معبود و آقاى من .
خدايا به من دستور دادى و من نافرمانى كردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتكب شدم و اكنون به حالى افتاده ام كه نه وسيله تبرئه اى دارم كه پوزش خواهم و نه نيرويى دارم كه بدان يارى گيرم . پس به چه وسيله با تو روبرو شوم ؟
اى مولاى من . آيا به گوشم يا به چشمم يا به زبانم يا به دستم يا به پايم ؟
آيا همه اينها نعمتهاى تو نيست كه در پيش من بود و با همه آنها تو را معصيت كردم ؟
اى مولاى من پس تو حجت و راه مؤ اخذه بر من دارى .
اى كه مرا پوشاندى از پدران و مادران كه مرا از نزد خود برانند و از فاميل و برادران كه مرا سرزنش كنند و از سلاطين و حكومتها كه مرا شكنجه كنند و اگر آنها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى از كار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند . و از خود دورم مى كردند و از من مى بريدند و اينك :
خدايا اين منم كه در پيشگاهت ايستاده اى آقاى من با حال خضوع و خوارى و درماندگى و كوچكى نه وسيله تبرئه جويى دارم كه پوزش طلبم و نه نيرويى كه يارى جويم . و نه حجت و برهانى كه بدان چنگ زنم و نه مى توانم بگويم كه گناه نكرده ام و كجا مى تواند انكار - فرضا كه انكار كنم اى مولاى من - سودم بخشد! چگونه ؟ و كجا؟ با اينكه تمام اعضاى من گواهند بر من به آنچه انجام داده و به يقين مى دانم و هيچگونه شك و ترديدى ندارم كه تو از كارهاى بزرگ از من پرسش خواهى كرد و تويى آن داور عادلى كه ستم نكند و همان عدالتت مرا هلاك كند و از تمام عدالت تو مى گريزم اگر عذابم كنى خدايا بواسطه گناهان من است . پس از آنكه حجت بر من دارى و اگر از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى و بزرگوارى تو است .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از ستمكارانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از يگانه پرستانم .
معبودى نيست جز تو منزهى تو و من از ترسناكانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از هراسناكانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از اميدوارانم .
معبودى نيست جز تو منزهى تو و من از مشتاقانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تهليل (لااله الاالله ) گويانم .
معبودى جز تو نيست . منزهى تو و من از خواهندگانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تسبيح گويانم .
معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تكبير (الله اكبر) گويانم .
معبودى نيست جز تو منزهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پيشين من .
خدايا اين است ستايش من بر تو در مقام تمجيدت و اين است اخلاص من بذكر در مقام يكتاپرستيت و اقرار من به نعمتهايت در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم كه آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسيارى آنها و فراوانى و آشكارى آنها و پيشى جُستن آنها از زمان پيدايش من كه همواره در آن عهد مرا بوسيله آن نعمتها يادآورى مى كردى . از آن ساعت كه مرا آفريدى و خلق كردى . از همان ابتداى عمر كه از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى . و گرفتاريم برطرف كردى و اسباب آسايش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست و دينم را بسلامت داشتى و اگر ياريم دهند به اندازه اى كه نعمتت را ذكر كنم تمام جهانيان از اولين و آخرين نه من قدرت ذكرش را دارم نه آنها منزهى تو و برترى از اينكه پروردگارى هستى كريم و بزرگ و مهربان كه مهرورزى هايت به شماره درنيايد و ستايشت به آخر نرسد و نعمتهايت را تلافى نتوان كرد درود فرست بر محمد و آل محمد و كامل گردان بر ما نعمتهايت را و بوسيله اطاعت خويش سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نيست .
خدايا تويى كه اجابت كنى دعاى درمانده را و برطرف كنى بدى را و فريادرسى كنى از گرفتار و شفا دهى به بيمار و بى نياز كنى فقير را و مرمت كنى شكستگى را و رحم كنى به كودك خردسال و يارى دهى به پير كهنسال و جز تو پشتيبانى نيست و نه فوق (توانايى ) تو توانايى و تويى والاى بزرگ اى رهاكننده اسير در كُند و زنجير .
اى روزى دهنده كودك خردسال اى پناه شخص ترسانى كه پناه جويد اى كه شريك و وزيرى براى او نيست درود فرست بر محمد و آل محمد و عطا كن به من در اين شام بهترين چيزى را كه عطا كردى و دادى به يكى از بندگانت چه آن نعمتى باشد كه مى بخشى و يا احسانهايى كه تازه كنى و بلاهايى كه مى گردانى و غم و اندوهى كه برطرف كنى و دعايى كه اجابت كنى و كار نيكى كه بپذيرى و گناهانى كه بپوشانى كه براستى تو بهر چه خواهى دقيق و آگاهى و بر هرچيز توانايى .
خدايا تو نزديكترين كسى هستى كه خوانندت و از هركس زودتر اجابت كنى و در گذشت از هركس بزرگوارترى و در عطابخشى عطايت از همه وسيعتر ودراجابت درخواست ازهمه شنواترى .
اى بخشاينده دنيا و آخرت و مهربان آن دو براستى كسى كه مانند تو از او درخواست شود نيست و جز تو آرزو شده اى نيست خواندمت و تو اجابت كردى و درخواست كردم و تو عطا كردى و به درگاه تو ميل كردم و تو مرا مورد مهر خويش قرار دادى و به تو اعتماد كردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو ناليدم و تو كفايتم كردى .
خدايا درود فرست بر محمد بنده و رسول و پيامبرت و بر آل پاك و پاكيزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما كامل گردان و عطايت را بر ما گوارا كن و نام ما را در زمره سپاسگزارانت بنويس و هم جزء يادكنندگان نعمتهايت .
آمين آمين اى پروردگار جهانيان .
خدايا اى كه مالك آمد و توانا، و توانا است و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد اى كمال مطلوب جويندگان مشتاق و منتهاى آرزوى اميدواران . اى كه دانشش بهر چيز احاطه دارد و راءفت و مهر و بردباريش توبه جويان را فرا گرفته .
خدايا ما رو به درگاه تو آوريم در اين شبى كه آنرا شرافت و بزرگى دادى بوسيله محمد پيامبرت و فرستاده ات و برگزيده ات از آفريدگان و امين تو بر وحيت آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ تابناك آنكه بوسيله اش بر مسلمانان نعمت بخشيدى و رحمت عالميان قرارش دادى .
خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه محمد نزد تو شايسته آنست اى خداى بزرگ پس درود فرست بر او و بر آل برگزيده پاك و پاكيزه اش همگى و بپوشان ما را به گذشت خود زيرا صداها با انواع مختلف لغتهاشان (و هركس به زبانى ناله اش ) بسوى تو بلند است پس اى خدا براى ما قرار ده در اين شام بهره اى از هر خيرى كه ميان بندگانت تقسيم فرمايى و نورى كه بدان هدايت فرمايى و رحمتى كه بگسترى آنرا و بركتى كه نازلش كنى و عافيتى كه بپوشانى و روزى و رزقى كه پهن كنى اى مهربانترين مهربانان .
خدايا برگردان ما را در اين هنگام پيروزمند و رستگار و پذيرفته و بهره مند و از نااميدان قرارمان مده و از رحمتت دست خاليمان مفرما و محروممان مكن از آنچه از فضل تو آرزومنديم و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده و نه نااميدمان كن از آن زيادى عطايت كه آرزومنديم و ناكام بازِمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان مكن اى بخشنده ترين بخشندگان و كريمترين كريمان ما با يقين به درگاه تو روآورديم و به آهنگ (زيارت ) خانه محترم تو (كعبه بدينجا) آمديم پس كمك ده ما را بر انجام مناسك حج و حجمان را كامل گردان و از ما درگذر و تندرستمان دار زيرا كه ما بسوى تو دو دست (نياز) دراز كرده ايم و آن دستها چنان است كه به خوارى اعتراف به گناه نشاندار شده .
خدايا در اين شام به ما عطا كن آنچه را از تو خواسته ايم و كفايت كن از ما آنچه را از تو كفايت آنرا خواستيم زيرا كفايت كننده اى جز تو نداريم و پروردگارى غير از تو براى ما نيست تويى كه فرمانت درباره ما نافذ و دانشت به ما احاطه دارد وحكمى كه درباره ما فرمايى ازروى عدالت است .
خدايا خير و نيكى براى ما مقرر كن و از اهل خير قرارمان ده .
خدايا واجب گردان براى ما از آن جودى كه دارى پاداشى بزرگ و ذخيره اى گرامى و آسايشى هميشگى و بيامرز گناهان ما را همگى و در زمره هلاك شدگان بدست هلاكتمان مسپار و مهر و راءفتت را از ما باز مگردان اى مهربانترين مهربانان .
خدايا قرارمان ده در اين وقت از آن كسانى كه از تو درخواست كرده و بديشان عطا فرموده اى و شكر تو را بجا آورده و تو نعمتت را بر آنها افزون كرده و بسويت بازگشته و تو پذيرفته اى و از گناهان بسوى تو بيرون آمده و تو همه را آمرزيده اى ، اى صاحب جلالت و بزرگوارى .
خدايا ما را پاكيزه و (در دين ) محكممان گردان وتضرع وزاريمان بپذير اى بهترين كسى كه ازاو درخواست شود واى مهربانترين كسى كه از او مِهر خواهند اى كه بر او پوشيده نيست بهم نهادن پلكهاى چشم و نه بر هم خوردن ديدگان و نه آنچه در مكنون ضمير مستقر گرديده و نه آنچه در پرده دلها نهفته است آرى تمام آنها را دانش تو شماره كرده و بردباريت همه را در برگرفته است . منزهى تو و برترى از آنچه ستمكاران گويند برترى بسيارى ، تنزيه كنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمينها و هركه در آنها است و چيزى نيست جز آنكه به ستايش تو تسبيح كند پس تو را است ستايش و بزرگوارى و بلندى رتبه ، اى صاحب جلالت و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تويى بخشنده بزرگوار رؤ وف و مهربان .
خدايا فراخ گردان بر من از روزى حلال خود و عافيتم بخش در تن و هم در دينم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ آزادم كن .
خدايا مرا به مكر خود دچار مساز و در غفلت تدريجى بسوى نابودى مبر و فريبم مده و شرّ تبهكاران جن و انس را از من دور كن .
پس سر و ديده خود را بسوى آسمان بلند كرد و از ديده هاى مباركش آب مى ريخت مانند دو مشك و بصداى بلند گفت :
اى شنواترين شنوندگان .
اى بيناترين بينايان و اى سريعترين حساب رسان و اى مهربانترين مهربانان .
درود فرست بر محمد و آل محمد آن آقايان فرخنده .
و از تو اى خدا درخواست كنم حاجتم را كه اگر آنرا به من عطا كنى ديگر هرچه را از من دريغ كنى زيانم نزند و اگر آنرا از من دريغ دارى ديگر سودم ندهد هرچه به من عطا كنى و آن اين است كه از تو خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نيست يگانه اى كه شريك ندارى از تو است فرمانروايى و از تو است ستايش و تويى كه بر هرچيز توانايى .
اى پروردگار
اى پروردگار
پس مكرّر مى گفت يارَبُِّ و كسانى كه دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاء آن حضرت واكتفا كرده بودند به آمين گفتن پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا غروب كرد آفتاب وباركردند و روانه جانب مشعرالحرام شدند مؤ لف گويد كه كفعمى دعاء عرفه امام حسين عليه السلام را در بلدالا مين تا اينجا نقل فرموده و علاّمه مجلسى در زاد المعاد اين دعاى شريف را موافق روايت كفعمى ايراد نموده و لكن سيّد بن طاوُس در اقبال بعد از يا رَبِّ يا رَبِّ اين زيادتى را ذكر فرموده :
خدا من چنانم كه در حال توانگرى هم فقيرم پس چگونه فقير نباشم در حال تهيدستيم .
خدايا من نادانم در عين دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عين نادانى .
خدايا براستى اختلاف تدبير تو و سرعت تحول و پيچيدن در تقديرات تو جلوگيرى كنند از بندگان عارف تو كه به عطايت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو ماءيوس و نااميد شوند .
خدايا از من همان سرزند كه شايسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه شايسته بزرگوارى تو است .
خدايا تو خود را به لطف و مهر به من توصيف فرمودى پيش از آنكه ناتوان باشم آيا پس از ناتوانيم لطف و مهرت را از من دريغ مى دارى .
خدايا اگر كارهاى نيك از من سرزند به فضل تو بستگى دارد و تو را منّتى است بر من و اگر كارهاى بد از من روى دهد آن هم بستگى به عدل تو دارد و تو را بر من حجت است .
خدايا چگونه مرا وامى گذارى در صورتى كه كفايتم كردى و چگونه مورد ستم واقع گردم با اينكه تو ياور منى يا چگونه نااميد گردم در صورتى كه تو نسبت به من مهربانى . هم اكنون به درگاه تو توسل جويم بوسيله آن نيازى كه به درگاهت دارم و چگونه توسل جويم بوسيله فقرى كه محال است پيرامون تو راه يابد يا چگونه از حال خويش به درگاهت شكوه كنم با اينكه حال من بر تو پنهان نيست يا چگونه با زبان (قال ) ترجمه حال خود كنم در صورتى كه آنهم از پيش تو بُرُوز كرده به نزد خودت يا چگونه آرزوهايم به نوميدى گرايد با اينكه به آستان تو وارد شده يا چگونه احوالم را نيكو نكنى با اينكه احوال من به تو قائم است .
خدايا چه اندازه به من لطف دارى با اين نادانى عظيم من و چقدر به من مهر دارى با اين كردار زشت من .
خدايا چقدر تو به من نزديكى و در مقابل چقدر من از تو دورم و با اينهمه كه تو نسبت به من مهربانى . پس آن چيست كه مرا از تو محجوب دارد .
خدايا آن طورى كه من از روى اختلاف آثار و تغيير و تحول اطوار بدست آورده ام مقصود تو از من آنست كه خود را در هرچيزى (جداگانه ) به من بشناسانى تا من در هيچ چيزى نسبت به تو جاهل نباشم .
خدايا هر اندازه پستى من زبانم را لال مى كند كرم تو آنرا گويا مى كند و هراندازه اوصاف من مرا ماءيوس مى كند نعمتهاى تو به طمعم اندازد .
خدايا آنكس كه كارهاى خوبش كار بد باشد پس چگونه كار بدش بد نباشد . و آنكس كه حقيقت گويى هايش ادعايى بيش نباشد پس چگونه ادعاهايش ادعا نباشد .
خدايا فرمان نافذت و مشيت قاهرت براى هيچ گوينده اى فرصت گفتار نگذارد و براى هيچ صاحب حالى حس و حال به جاى ننهد .
خدايا چه بسيار طاعتى كه (پيش خود) پايه گذارى كردم . و چه بسيار حالتى كه بنيادش كردم ولى (ياد) عدل تو اعتمادى را كه بر آنها داشتم يكسره فروريخت بلكه فضل تو نيز اعتمادم را بهم زد .
خدايا تو مى دانى كه اگر چه طاعت تو در من بصورت كارى مثبت ادامه ندارد ولى دوستى و تصميم بر انجام آن در من ادامه دارد . خدايا چگونه تصميم گيرم در صورتى كه تحت قهر توام . و چگونه تصميم نگيرم با اينكه تو دستورم دهى .
خدايا تفكر (يا گردش ) من در آثار تو راه مرا به ديدارت دور سازد . پس كردار مرا با خودت بوسيله خدمتى كه مرا به تو برساند چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود در هستيش نيازمند به تو است . و آيا اساساً براى ما سواى تو ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو گردد . تو كِى پنهان شده اى تا محتاج بدليلى باشيم كه به تو راهنمائى كند . و چه وقت دور مانده اى تا آثار تو ما را به تو واصل گرداند . كور باد آن چشمى كه تو را نبيند كه مراقب او هستى . و زيان كار باد سوداى آن بنده كه از محبت خويش به او بهره اى ندادى .
خدايا فرمان دادى كه به آثار تو رجوع كنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) به پوششى از انوار و راهنمايى و از بينش جوئى تا بازگردم بسويت پس از ديدن آثار هم چنانكه آمدم بسويت از آنها كه نهادم از نظر به آنها مصون مانده و همتم را از اعتماد بدانها برداشته باشم كه براستى تو بر هر چيز توانائى .
خدايا اين خوارى من است كه پيش رويت عيان و آشكار است و اين حال (تباه ) من است كه بر تو پوشيده نيست . از تو خواهم كه مرا به خود برسانى و بوسيله ذات تو بر تو دليل مى جويم . پس به نور خود مرا بر ذاتت راهنمائى فرما و به يادآر مرا با بندگى صادقانه در پيش رويت .
خدايا بياموز به من از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت .
خدايا مرا به حقائق نزديكان درگاهت بياراى و به راه اهل جذبه و شوقت ببر .
خدايا بى نياز كن مرا به تدبير خودت در باره ام از تدبير خودم و به اختيار خودت از اختيار خودم و بر جاهاى بيچارگى و درماندگيم مرا واقف گردان .
خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاكم كن از شك و شرك خودم پيش از آنكه داخل گورم گردم به تو يارى جويم پس تو هم ياريم كن و بر تو توكل كنم پس مرا وامگذار و از تو درخواست كنم پس نااميدم مگردان و در فضل تو رغبت كرده ام پس محرومم مفرما و به حضرت تو خود را بسته ام پس دورم مكن و به درگاه تو ايستاده ام پس طردم مكن .
خدايا مبرّا است خوشنودى تو از اينكه علت و سببى از جانب تو داشته باشد پس چگونه ممكن است من سبب آن گردم .
خدايا تو به ذات خود بى نيازى از اينكه سودى از جانب خودت به تو برسد . پس چگونه از من بى نياز نباشى .
خدايا براستى قضا و قدر مرا آرزومند مى كنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى شهوت اسير كرده پس تو ياور من باش تا پيروزم كنى و بينايم كنى و بوسيله فضل خويش بى نيازم گردانى تا بوسيله تو از طلب كردن بى نياز شوم توئى كه تاباندى انوار (معرفت ) را در دل اوليائت تا اينكه تو را شناختند و يگانه ات دانستند و توئى كه اغيار و بيگانگان را از دل دوستانت براندى تا اينكه كسى را جز تو دوست نداشته و به غير تو پناهنده و ملتجى نشوند و توئى مونس ايشان در آنجا كه عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى كه راهنمائيشان كنى آنگاه كه نشانه ها برايشان آشكار گردد . چه دارد آنكس كه تو را گم كرده . و چه ندارد آنكس كه تو را يافته است . براستى محروم است آنكس كه بجاى تو بديگرى راضى شود و بطور حتم زيانكار است كسى كه از تو به ديگرى روى كند . چسان مى شود بغير تو اميدوار بود در صورتى كه تو احسانت را قطع نكردى ؟ و چگونه از غير تو مى توان طلب كرد با اينكه تو تغيير نداده اى شيوه عطابخشيت را .
اى خدائى كه به دوستانت شيرينى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت به چاپلوسى برخاستند و اى خدائى كه پوشاندى براولياء خودت خلعتهاى هيبت خود را پس آنها در برابرت به آمرزش خواهى بپاخواستند . توئى كه ياد كنى پيش از آنكه ياد كنندگان يادت كنند و توئى آغازنده به احسان قبل از آنكه پرستش كنندگان بسويت توجه كنند . و توئى بخشنده عطا پيش از آنكه خواهندگان از تو خواهند . و توئى پربخشش و سپس همان را كه به ما بخشيده اى از ما به قرض مى خواهى .
خدايا مرا بوسيله رحمتت بطلب تا من به نعمت وصالت نائل گردم . و بوسيله نعمتت مرا جذب كن تا به تو رو كنم .
خدايا براستى اميد من از تو قطع نگردد و اگرچه نافرمانيت كنم چنانكه ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم . همانا جهانيان مرا بسوى تو رانده اند و آن علمى كه به كرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده .
خدايا چگونه نوميد شوم و تو آرزوى منى. و چگونه پست و خوار شوم با اينكه اعتمادم بر تو است .
خدايا چگونه عزت جويم با اينكه در خوارى جايم دادى و چگونه عزت نجويم با اينكه به خود مُنْتَسِبَم كردى .
خدايا چگونه نيازمند نباشم با اينكه تو در نيازمندانم جاى دادى يا چگونه نيازمند باشم . و توئى كه به جود و بخششت بى نيازم كردى . و توئى كه معبودى جز تو نيست شناساندى خود را به هر چيزو هيچ چيزى نيست كه تو را نشناسد . و توئى كه شناساندى خود را به من در هر چيز و من تو را آشكار در هر چيز ديدم و توئى آشكار بر هر چيز .
اى كه بوسيله مقام رحمانيت خود (بر همه چيز) احاطه كردى او عرش در ذاتش پنهان شد . توئى كه آثار را به آثار نابود كردى و اغيار را به احاطه كننده هاى افلاك انوار محو كردى .
اى كه در سراپرده هاى عرشش محتجب شد از اينكه ديده ها او را درك كنند .
اى كه تجلى كردى به كمال زيبائى و نورانيت و پابرجا شد عظمتش از استوارى . چگونه پنهان شوى با اينكه تو آشكارى يا چگونه غايب شوى كه تو نگهبان و حاضرى .
براستى تو بر هر چيز توانائى و ستايش مخصوص خدا است تنها
منبع : سایت آوینی |