Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 مرتبط با روانشناسی - انسان http://old.n-sun.ir/ fa مرتبط با روانشناسی - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine آيا فطرت الهي در انسان ايجاد جبر مي کند ؟ http://old.n-sun.ir/nevisandeghan/ba-ravan/1369--.html آيا فطرت الهي در انسان ايجاد جبر مي کند ؟ نخست لازم است واژة فطرت تعريف شود تا افق مناسب براي بحث ايجاد گردد. «فطرت» از مادة «فطر» به معناي شکافتن چيزي از طرف طول است، سپس به هرگونه.... مرتبط با روانشناسی Fri, 11 Mar 2011 02:58:32 +0330                 آيا فطرت الهي در انسان ايجاد جبر مي کند ؟ نخست لازم است واژة فطرت تعريف شود تا افق مناسب براي بحث ايجاد گردد. «فطرت» از مادة «فطر» به معناي شکافتن چيزي از طرف طول است، سپس به هرگونه شکافتن اطلاق شده است و از آن جا که آفرينش و خلقت به منزلة شکافتن پردة تاريک عدم است، يکي از معاني مهم اين واژه، همان آفرينش و خلقت است. واژه فطرت معناي ابداع و اختراع را نيز افاده مي‌کند.  فطرت بر وزن فعله است که دلالت بر نوع مي‌کند و در لغت به معناي گونه‌اي خاص از آفرينش و خلقت است. بنابراين فطرت انسان؛ يعني سرشت خاص و آفرينش ويژة انسان، ظاهراً اين لغت را اول بار قرآن کريم در مورد انسان به کار برد و پيش از آن، کاربرد واژة فطرت سابقه‌اي نداشته است اکنون که معناي فطرت روشن شد، بايد گفت که انسان فطرتاً مختار است فطرت الهي در انسان جبر ايجاد نمي‌کند. به گفتة علامه طباطبايي(ره): «اگر انسان خود را فطرتاً مختار نمي‌دانست هيچ گاه با فکر، فعلي را انجام نمي‌داد و يا ترک نمي‌کرد و هرگز اجتماعي را که داراي شئون مختلفه امر و نهي و پاداش و تربيت و ساير توابع است برپا نمي‌کر اگر انسان فطرتاً اختيار نداشته باشد ديگر جايي براي وظيفه و تکليف و امر و نهي و پاداش و کيفر باقي نخواهد ماند. بلکه مستلزم پوچي و بي‌هدف بودن نظام تکوين مي‌باشد. زيرا چنانکه از آيات قرآن روايات و براهين عقلي بدست مي‌آيد هدف از آفرينش جهان طبيعت، فراهم شدن زمينة آفرينش انسان است تا با فعاليت اختياري و عبادت و بندگي خداي متعال، به والاترين کمالات و مقام قرب الهي نايل گردد و شايستة دريافت رحمت‌هاي ويژة پروردگار شود، و در صورتي که انسان، اختيار نداشته باشد شايستة دريافت پاداش و نعمت‌هاي جاوداني و رضوان الهي نخواهد شد و هدف آفرنيش نقض خواهد گرديد و دستگاه آفرينش به صورت يک صحنة وسيع خيمه شب‌بازي در خواهد آمد که انسان‌ها عروسک‌هاي آن را تشکيل مي‌دهند وبي‌اختيار، حرکاتي در آنان پديد مي‌آيد. بنابراين انسان فطرتاً مختار است که به چند دليل قابل اثبات مي‌باشد: 1. وجدان: همة جوامع بشري اعم از خداپرست و مادي و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند که بايد «قانون» بر جوامع انساني حکم‌فرما باشد و افراد در مقابل قوانين مسئوليت دارند و کساني که از قانون تخلف کنند بايد به نحوي  مجازات شوند. بنابراين حاکميت قانون و مسئوليت افراد در برابر آن، و مجازات متخلف، از مسايلي است که مورد اتفاق همگان است، و اين مسأله که از آن به وجدان عمومي تعبير مي‌شود. روشن‌ترين دليل بر اختيار انسان است. زيرا اگر انسان مجبور باشد، چگونه او را در برابر قوانين مسئول بدانيم و به هنگام تخلف، در قانون به پاي ميز محاکمه بکشانيم و تحت بازپرسي قرار بدهيم.[5] 2. انکار اصل اختيار در انسان، ماية سقوط تمام ارزش‌هاي انساني است ودر نتيجه ميان نيکوکار و بدکار، ستمگر و دادگر، خدمت‌گزار و جاني، فرقي نخواهد بود زيرا هيچ کدام از اين دو گروه در انجام عمل خود، مختار و آزاد نبوده و يک رشته عوامل مرموز، از مرئي و نامرئي افراد را به اعمال خوب و بد سوق مي‌دهد. 3. انکار اختيار نه تنها، ارزش‌هاي اخلاقي را بر باد مي‌دهد و مباني حقوقي را ويران مي‌سازد. بلکه لطمه‌اي بر کرامت انسان وارد مي‌کند که هيچ انسان فطري، آن را نمي‌پذيرد، زيرا يگانه تفاوت انسان با حيوان همين است که دومي در کار خود از اصل انتخاب و آزادي محروم است و سرنوشت زندگي را غرايز آن به دست گرفته است و اگر انسان نيز به همين سرنوشت دچار باشد و عوامل مرموز اعم از کشش‌هاي دروني و عوامل بيروني او را مقهور خود سازد، در اين صورت چه تفاوتي ميان جاندار دوپا و درنده چهارپا خواهد بود. 4. اصولاً اعزام پيامبران، تشريع قوانين و کوشش‌هاي تربيتي و برنامه‌هاي پرورشي همه بر اصل اختيار و آزادي انسان استوار يافته است واگر اين اصل متزلزل گردد براي هيچ کدام معناي صحيحي نخواهد بود و بايد تمام کوشش‌هاي دانشمندان علوم ديني را تلاش بي‌ثمر دانست. قرآن کريم نيز مي‌فرمايد: که ما همه افرد را از طريق فطرت و آفرينش، از طريق عقل و خرد و از راه اعزام پيامبران به راه راست هدايت کرديم اين انسان است که کفر را بر هدايت ترجيح مي‌دهد چنانکه مي‌فرمايند: «انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا» ما او را به راه راست هدايت کرديم او يا سپاس‌گزار است و يا کفران مي‌کند 5. تمام آياتي که در آن امر و نهي و تکليف و برنامه آمده است، همه دليل بر اختيار و آزادي ارادة انسان است چراکه انسان مجبور بود، امر و نهي، لغو و بيهوده بود. تمام آياتي که سخن از ملامت بدکاران و مدح و توصيف نيکوکاران مي‌گويد، دليل بر اختيار است، چراکه در صورت جبر هم آن ملامت و هم آن مدح و ستايش معني ندارد. 6. تمام آياتي که سخن از سؤال در روز قيامت و محاکمه در آن دادگاه و سپس پاداش و کيفر و بهشت و دوزخ مي‌گويد دليل بر اختيار است، چون در فرض جبر تمام اينها نامفهوم و سؤال و محاکمه و مجازات بدکاران ظلم محض است. 7. تمام آياتي که سخن از اين مي‌گويد که انسان در گرو اعمال خويش است مانند: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِينَة هر انساني در گرو اعمال خود مي‌باشد. «وَ کُل امري کَسَبَتْ رَهِينَ  هر فردي در گروه اعمال است که انجام داده و مانند اينها به روشني اختيار انسان را ثابت مي‌کند  بنابراين انسان فطرتاً مختار و آزاد است. زيرا هدف از آفرينش، فراهم شدن بستر فعاليت اختيار براي انسان است تا بتواند به قلّة رفيع کمالات نايل آيد. اگر انسان آزاد و مختار نباشد، اعزام پيامبران، تشريع قوانين و کوشش‌هاي تربيتي، لغو و بيهوده خواهد بود. منابع براي مطالعه بيشتر 1. پنجاه درس اصول عقايد براي جوانان، تأليف آيت الله مکارم شيرازي، درس‌هاي هفتم و هشتم. 2. منشور جاويد، تأليف آيت الله سبحاني، ص388ـ315. 3. سرشت انسان (پژوهشي در خداشناسي فطري) تأليف علي شيرواني، ناشر معاونت امور استاتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول زمستان 1376،‌ کل کتاب. منبع : http://arzil.parsiblog.com/712887.htm ویژگیهای انسان سالم http://old.n-sun.ir/nevisandeghan/ba-ravan/652--.html ویژگیهای انسان سالم از دیدگاههای روانشناسان   بسمه تعالی این ویژگیها دیدگاههای روانشناسان مختلف درباره انسان سالم ، کامل یا بالغ است که پاره ای از آن ها در من و شما کم و بیش وجود دارد که با کمی تلاش می توان آنها تقویت کرد و آنهایی را که در ما نیست را می توان ایجاد نمود. کار مشکلی نیست . فقط کمی سعی و تلاش می خواهد:   مرتبط با روانشناسی Thu, 15 Jul 2010 21:27:02 +0430 ویژگیهای انسان سالم از دیدگاههای روانشناسان   بسمه تعالی این ویژگیها دیدگاههای روانشناسان مختلف درباره انسان سالم ، کامل یا بالغ است که پاره ای از آن ها در من و شما کم و بیش وجود دارد که با کمی تلاش می توان آنها تقویت کرد و آنهایی را که در ما نیست را می توان ایجاد نمود. کار مشکلی نیست . فقط کمی سعی و تلاش می خواهد:   1-      انسان سالم امکانات ، خواسته ها ، تواناییها و اهداف و علایق خود را   می شناسد:   ما چقدر اهداف و علایق خود را می شناسیم. آیا می دانیم برای چه زندگی   می کنیم . برای چه کار می کنیم ، و برای چه شغل فعلی را انتخاب کرده ایم یا دانشگاه رفته ایم. چرا ازدواج می کنیم و برای چه دارای فرزند می شویم؟ بیشتر مردم نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه از زندگی خود می خواهند . انسان سالم برای خود و شناخت خود وقت می گذارد. تا توانایی، استعدادها، اهداف و علایق خود را بشناسد. با خود عهد کنیم و ماهی یکبار با خود یک ساعت خلوت کرده و اهداف خود و  مسیری که طی یک ماه گذشته رفته ایم را بررسی کنیم و مراقب باشیم که از مسیر خارج نشویم. هر قدمی که می خواهیم بر داریم از خود بپرسیم برای چه ؟ و چه می خواهیم؟   2-      انسان سالم در برابر وقایع و اتفاقات سخت زندگی احساس یأس و ناامیدی نمی کند:   انسان سالم می داند که هیچ زندگی آرمانی برای هیچ انسانی وجود ندارد ، لکن از تلاش و کوشش باز نمی ایستد و اگر زمانی هم با مانع روبرو شود  ضمن اینکه دچار یأس و ناامیدی نمی گردد آن را مانع ندانسته بلکه تنگناهایی تلقی می کند که با کمی تلاش می توان از آن گذشت. تمرین کنیم تا هنگام مواجهه با تنگناها ضمن تقویت توکل در خود ، در کمال آرامش راهکار منطقی و عملی ایجاد کنیم.   3-      انسان سالم از زندگی بیشتر احساس رضایت و خو.شی می کند و کمتر گرفتار نارضایتی و ناخوشی می شود. به عبارتی دیگر انسان سالم قسمت پر لیوان را هم می بیند:   واقعیت این است که ما در زندگی خودمان نکات مثبت و ارزنده بسیاری داریم که می توانیم به آنها ببالیم و با فکر کردن به آنها احساس ارزشمند و خوشایندی   می کنیم. طبیعت ما انسانها این است که معمولا نکات منفی را بیشتر می بینیم و مورد توجه قرار می دهیم و باید تمرین کنیم تا بتوانیم بخش مثبت و خوب زندگی خودمان را بینیم . ندیدن نکات مثبت زندگی خود و دیگران و دیدن وبازگو کردن نکات منفی باعث شده تا به مرور ما تبدیل به انسانهای شاکی شویم که دائما در حال نق زدن و غر زدن هستیم     ( اسم آن را فرهنگ نق زدن و نالیدن گذاشته ایم).و در حال حاضر این فرهنگ را ما به وضوح در فرهنگ خود مشاهده می کنیم و جالب آنکه فقط هم می نالیم و هیچگاه برای آن کاری نمی کنیم. بیائیم از این پس نکات مثبت زندگی خود و دیگران را هم ببینیم و مورد توجه قرار دهیم تا انشاءالله مثبت اندیشی عادتمان شود.   4- انسان سالم قادر به بر قراری ارتباطات ومناسبات دوستانه و صمیمانه با دیگران است :   کسی که بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند . انسان سالمی  است انسان سالم به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرده و روابط عمیق و صمیمی بلند مدت برقرار می کند. ما چقدر قادریم با دیگران ارتباط موثر برقرار کنیم و این ارتباط را تداوم بخشیم . برقراری ارتباط موثر تکنیکی آموختنی است . و هر کس به راحتی می تواند آن را آموزش ببیند و به راحتی هم به کار ببندد.   5- انسان سالم خود عهده دار زندگی خویشتن است:   انسان سالم ضمن اینکه با دیگران مشورت می کند ولی خود مسئولیت عواقب آن را می پذیرد. ما چه می کنیم؟ آیا دیگران را در شکست های خود مقصر می دانیم یا خود مسئولیت آنها را می پذیریم؟ باید توجه داشت که هر آنچه در پی مشورت با دیگران برای اهداف ما رخ        می دهد. تصمیم گیرنده نهایی خود ما هستیم. و انتخاب خود ما بوده نه زور و اجبار دیگران ، پس خود ما عواقب آنرا بپذیریم.   6-  انسان سالم خود و دیگران را دوست می داردو از محبت کردن به آنها لذت می برد:   انسان سالم دیگران را صمیمانه دوست دارد و بدانها عشق می ورزد . انسان سالم از هر اقدامی برای کمک به دیگران فرو گذاری نمی کند. آیا آیا تا به حال شده در خیابان دست نابینایی را برای عبور از خیابان گرفته و به او کمک کرده باشید؟ چه احساسی داشتید؟ مطمئنا احساس خوشایندی بوده آیا او در مقابل به شما چیزی داده که این گونه خرسند شده اید؟ مطمئنا خیر . پس چرا تا مطمئن نباشیم از طرف مقابل چیزی به ما می رسد یا نه گامی برای او بر نمی داریم. بیائیم دست در دست هم به یکدیگر عشق بورزیم ، همدیگر را دوست بداریم . بدانیم که این لحظات دیگر بر نمی گردد. این لحظات با هم بودن و به هم عشق ورزیدن را غنیمت شمرده و تا می توانیم دست  یکدیگر را در گذر از این دنیا گرفته و یار ویاور هم باشیم. ما در هیچ جا زندگی نمی کنیم، ما حتی در این کره خاکی هم زندگی نمی کنیم. ما در قلب کسانی زندگی می کنیم که دوستشان داریم و به آنها عشق می ورزیم.   7- انسان سالم به ماهیت  وجود خود پی می برد و خوب وبد خود را  می شناسد و قبول دارد:    ما تا چه اندازه در خو.د تفکر کرده و نسبت به خود شناخت داریم و یا هنگامی که دیگران به ما بازخو.ردی از رفتارمان می دهندمی پذیریم. پس ضمن اینکه در رفتار خود تفکر و تدبیر می کنیم در صورتی که اطرافیان رفتار ما را مورد نقد قرا ردهند به این توجه داشته با شیم که ممکن است ، درست می گویند وقتی اگر فکر کنیم درست تشخیص نداده اند باید این را در نظر داشت که ما چگونه رفتار کرده ایم که نمود بیرونی آن برای دیگران چیزی غیر از تصور و خواست ما بوده . پس هنگامی که دیگران رفتار ما را مورد انتقاد قرار می دهند . در قدم اول حق را به آنها داده و از زاویه دید آنها خود را بنگریم، به احتمال غریب ، به تعیین آنچه آنها دیده اند درست خواهد بود و البته اگر منصفانه خود را بنگریم).   8- انسان سالم آشفتگی و ناراحتی  های خود را به نحو قابل قبول و جامعه پسند آشکار می کند:    ما اعتقاد داریم و نمی گوئیم انسان سالم هیچگاه ناراحت نمی شود. بلکه آنچه مسلم است هر کسی در برهه ای از زندگی خود ممکن است ناراحتی ها و آشفتگی هایی برایش پیش بیاید. آنچه مهم است این است که فرد بتواند به شیوه ای مقبول و منطقی ناراحتی خود را نشان دهد. نه با ایجاد مشکل برای دیگران . توجه داشته باشیم که هیاهو وقیل و قال دیگران را متوجه مشکل کردن رفتار ناپسندی بوده و فقط یک ذهن ناسالم ممکن است دست به چنین کاری بزند. پس به عنوان یک انسان سالم در هنگام آشفتگی آن را به نحو جامعه پسندانه بروز دهیم.   9- انسان سالم توانایی خود کنترلی خوبی دارد:   یعنی در مقابل عوامل بیرونی زود واکنش نشان نمی دهد. و رفتارهایش بستگی به عوامل بیرونی ندارد. وآنچه که انجام می دهد متأثر از عوامل بیرونی نیست بلکه انتخاب خود اوست. برای مثال دانش آموزی دیر به مدرسه می رسد و دلیل آنرا دیر آمدن اتوبوس ذکر می کند.یا هنگامی که معلم و والدینش حضور دارند. درس می خواند و هنگامی که آنها نیستند مطالعه نمی کند. همچنین افراد شاغلی که با تأخیر به محل کار می رسند دلیل آن را رفتن سرویس مطرح می کنندیا در حضور افراد ما فوق کار و وظایف شغلی خود را به خوبی انجام می دهند این حالتها بیانگر اشخاصی است که خود کنترلی پائینی دارند، یا به عبارتی کانون کنترل آنها بیرونی است . ولی آن دسته از دانش آموزانی که دلیل دیر رسیدن را به ایستگاه اتوبوس دیر آمدن خود مطرح می کنند به بدون نیاز به حضور دیگران تکلیف خود را انجام می دهند و آن دسته از کارکنانی که دیر رسیدن به سر کار را نرسیدن به سرویس عنوان می کنند و بدون نیاز به حضور افراد ارشد و ظایف شغلی خود را به نحو احسن انجام می دهند بیانگر اشخاصی هستند که کانون کنترل آنها درونی است. به عبارتی دیگر هنگامی که انجام دادن یا ندادن کاری در فردی شرط وجود یا عدم وجود بیرونی باشد این دسته از افراد کانون کنترل بیرونی دارند و خود کنترلی آنها ضعیف است و آن دسته از افراد که انجام دادن یا ندادن کار بستگی به وجو.د یا عدم وجود عوامل بیرونی باشد کانون کنترلشان درونی است و خود کنترل خوبی دارند. با تمرین وممارست می توان کانون کنترل را درونی کرد و خود کنترلی را قوی نمود و کمتر در برابر نا ملایمت بیرونی تکانشی عمل کرد و مشکلات درونی را به عوامل بیرونی نسبت نداد.   10- انسان سالم هم در تنهایی، هم در جمع احساس شادی و خوشی    می کند:    به هر حال مواقعی پیش می آید که تنها هستیم یا در جمع قرار می گیریم در این لحظات چگونه احساسی داریم . آیا در هر دو صورت خرسند می شویم و حداکثر لذت را از آن می بریم یا احساس نا خوشایندی به ما دست میدهد ؟ انسان سالم در هر دو صورت ، چه در جمع ، چه در تنهایی احساس کسالت نکرده و حداکثر بهره را می برد. برای تنهایی خود برنامه دارد . و وقتی هم که در جمع قرار می گیرد از بودن در جمع خرسند بوده و لذت می برد.   11-انسان سالم واقعیت  ها را همانگونه که هست می پذیرد:   ما چقدر آمادگی پذیرش واقعیت زندگی خود را داریم و با آن کنار می آئیم. با آنکه دایم در حال جنگ با واقعیت های زندگی خود هستیم . آیا این یک واقعیت نیست که ما در ایران زندگی می کنیم و به جای نق و ناله کردن این واقعیت را بپذیریم و اگر می توانیم برای بهبود شرایط زندگی در ایران قدمی برداریم . اگر نه حداقل دائما از کمبودها و      نا بسامانی ها شکایت نکنیم بلکه برای ااصلاح آن قدمی برداریم.   12- انسان سالم دیگران را تحقیر نمی کند و برای خود مزیتی قائل     نمی شود:   منظور این است که انسان سالم دیگران را کوچک نپنداردو حقیر جلوه نمی دهد و خود را نسبت به دیگران برتر و والاتر نمی داند و خود را ارجح نشان نمی دهد . بنابراین مراقب ابشیم که با رفتار خود و دیگران را تحقیر و ذلیل نکنیم و مواهب دنیا را فقط مختص خود ندانیم.   13- انسان سالم اجازه نمی دهد تحت تسلط دیگران قرار گیرد و دیگران را هم تحت تسلط خود نمی آورد:   انسان سالم نه به دیگران زور می گوید نه زور را می پذیرد این بدان معنی نیست که انسان سالم مدیر نمی شود تا دیگران را تحت تسلط خود در نیاورد. بلکه مقصود این است که به زور دیگران را به کاری وادار نکند.   14- انسان سالم از هر فرصتی برای شادی و دوری از نگرانی استفاده    می کند به گونه ای که بذله گویی او موجب آزار و اذیت دیگران نمی شود:   انسان سالم تلاش می کند خود و دیگران را به هر صورتی که شده ( البته بدون آزردن فردی ) شاد کند و از شاد کردن دیگران دریغ نمی ورزد. مراقب است شادی او منجر به ناراحتی و پریشانی دیگران نشود همچنین با تمسخر کردن دیگری فضای شاد برای دیگران فراهم نمی کند. ما برای شاد کردن خود و دیگران چه می کنیم؟ آیا با تمسخر کردن دیگران شادی می کنیم یا با شاد و خرسند کردن دیگران احساس شادی می کنیم ؟ به عبارتی شادی خود را در شادی دیگران می بینیم.   15- انسان سالم اجازه تقویت به حالت هایی نظیر بدبینی، سوء ظن ، غرور ، نخوت ، شک ، حسد ، خودخواهی و هیجانهای منفی از این قبیل را به خود نمی دهد:   هیجانهای منفی بدون خواست فرد برایش پیش می آید لکن انسان سالم با تمرکز بر آنها و تکرار آن افکار این هیجانات را تقویت نمی کند یعنی دست فرد نیست که دچار اینگونه هیجانها نشود ولی فرد می تواند با تمرین و ممارست افکار مربوط به این هیجانات را از خود دور کند، ویا نشخوار فکری (تکرار ذهن) موجبات تقویت این هیجانها را فراهم   نمی آورد و بلافاصله این هیجانات را از خود دور می کند.   16- انسان سالم ، دیگران از دست و زبان و پندار و کردارش در امان هستند:   آخرین ویژگی انسان سالم همان  قانون «  پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک » است  انسان سالم به این نکته توجه دارد که رفتار او ، بیان او و حتی افکار او موجب رنجش دیگران نگردد و منجر به آزار و اذیت آنها نشود. به عبارتی توجه به بازی (برنده-بازنده) دارد و مراقب است که اطرافیان او با رفتار و کردار و گفتارش بازنده نباشد.   ما چگونه هستیم؟.........   معاونت دانشجویی  فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شیراز  اداره مشاوره و راهنمایی دانشجویان بهمن ماه 85