Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 مرتبط با نهج البلاغه - انسان http://old.n-sun.ir/ fa مرتبط با نهج البلاغه - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine کرامت انسان در نهج البلاغه 310389 http://old.n-sun.ir/nevisandeghan/ba-naij/545--310389.html کرامت انسان در نهج البلاغه پدید آورنده  : عبدالعلی محمدی  مرتبط با نهج البلاغه Sun, 20 Jun 2010 20:01:33 +0430 کرامت انسان در نهج البلاغه پدید آورنده  : عبدالعلی محمدی  ظاهراً همين توانهاي نهاني بود كه انسان زميني را شايسته سجده فرشتگان آسماني كرد و همين استعدادهاي نهفته در وجود بشر بود كه به بركت آن ، زمين جاي آسمان را گرفت و جلوه هاي آسماني در زمين تجلي يافت ؛ زمين تجليگاه جلوه هاي آسماني و زمينيان، تجلي بخش اراده هاي ملكوتي شدند و بدينسان؛ فلسفه آفرينش انسان تحقق يافت و انسان در پرتو اراده حق تعالي با فعليت بخشيدن به توان هاي پر راز و رمز دروني خويش به منصب از پيش منظور شده و نقطه اوج كمال انساني؛ يعني خلافت الهي در زمين دست يافت. در واقع، مي توان گفت انسان" گل سر سبد آفرينش" و شاهكار خلقت است كه به خاطر آن، آفريدگار هستي نداي" فتبارك الله احسن الخالقين" سر داد و اين، يعني اين كه آفريدگار و آفريده هر دو، احسن اند و اين معنا زماني دقيق تر مي شود كه بر اساس فلسفه صدرايـــي، جهان آفرينش را پرتــوي از نور مطلـق و هستـي جهانيان را مراتب دانيه اي از عاليترين مرتبه وجود بدانيم . براين اساس، كمال و جمال موجودات در قرب كمال مطلق و در مجاورت جمال نامحدود است و هر آنچه فاصله ها كمتر شوند، شاخصه هاي كمال، برجسته تر و آفريده ها كامل تر مي شوند و انسان كه در اين ميدان، به نداي" فاستبقوا الخيرات" و " سارعوا الي مغفره من ربّكم" جواب مثبت داده است ، تا قاب قوسين او ادني هم پيش رفته و تا آنجا مي تواند در اين مسير گام نهد كه به جز خدا نبيند. اين همه، مرهون شاخصه كرامت انسان و معلول همان ويژگي جوهري است كه از ازل در كنه وجود او نهاده شده و در دو بعد تكوين و تشريع تجلي يافته است ؛ كرامت در تكوين، انسان را احسن المخلوقين و كرامت در تشريع، او را اكرم عند الله قرار داد. باري؛ در اين نوشتار كوتاه بر آنيم تا با استضائه از كلام نوراني يكي از بهترين زمينيان آسماني؛ حضرت اميرالمومنين علي (ع) به صيد گوهر كرامت بپردازيم و در پرتو ارشادات رحماني او، مرواريد جان را در صدف كرامت جاي دهيم و با نهج البلاغه او منهج آدميت بپيماييم و منهاج انسانيت بر افروزيم تا باشد كه كوير تشنه وجود مان از قطرات زلال كوثر فيض او سير آب شود. منشأ كرامت سوال اساسي و مهمي كه در اين رابطه مطرح مي شود اين است كه كرامت انسان از چه چيزي ناشي مي شود و اصولاً منشأ كرامت انسان چيست؟ آيا وجود طبيعي و شخصيت فيزيكي انسان منشأ كرامت اوست يا كمالات و تواناييها و ويژگي هاي انحصاري او موجب كرامت وي مي گردد؟  به تعبير ديگر، آيا همين كه انسان ، انسان خوانده مي شود و به عنوان انسان زاده شده و به نام انسان به دنيا مي آيد ، داراي كرامت است يا صرف وجود طبيعي او در اين مسئله نقش چشمگيري نداشته و آنچه در اين رابطه تعيين كننده به حساب مي آيد، كمالات و شايستگي هاي روحي و معنوي اوست؟ هرچند بر اساس رويكرد هاي مادي گرايانه و تفسير هاي پوزيتيويستي از زندگي انسان، وجود طبيعي و مادي انسان، منشأ كرامت و بلكه مهمترين عامل آن است؛ همچنانكه اعلاميه هاي حقوق بر آن تاكيد دارند . اما بر اساس نگرش متافيزيكي به انسان و زندگي او در پاسخ به پرسش فوق مي توان گفت: انسان به دليل اين كه تركيبي از روح و جسم است و به لحاظ اين كه پيوندي عميق و ناگسستني با جهان غير مادي دارد، همان طوري كه زندگي او در پيوند با دنيا و آخرت و به عبارتي در ارتباط با جهان ماده و معنا مي باشد، لوازم وجودي او و از جمله كرامت او ناشي از عوامل گوناگون مادي و معنوي است. بر اين اساس، هم وجود طبيعي و هم ويژگيها و كمالات نفساني انسان، هر دو، منشأ كرامت وي به حساب مي آيند . چنانكه قرآن كريم، دو گونه كرامت و به تعبيري كرامت انسان را با توجه به هر دو بعد تكويني و ارزشي ثابت مي داند و بر آن تصريح مي نمايد. كرامت طبيعي و ارزشي كرامت از ريشه كرم و كريم است و كريم در لغت به معناي كسي است كه انواع خير و شرف و فضيلت را در خود گرد‌ ‌‌‌‌آورده است.(1) بر همين مبنا، كرامت يعني اين كه انسان، موجودي داراي شرف و عزت  و حيثيت ارزشي است.(2) به عبارت ديگر، مراد از تكريم انسان از سوي خداوند متعال، عنايت ويژه خداوند نسبت به انسان و شرافت بخشيدن به او با نعمتي اختصاصي است كه ديگران از آن محروم اند. پس تكريم يك معناي نفسي است نه همانند تفضيل، اضافي و معناي آن، اين است كه انسان در اثر آن ، به طور ذاتي و تكويني داراي شرف و كرامت است.(3) اين معنا، بيانگر كرامت طبيعي يا تكويني انسان است. چنانكه قرآن مجيد مي فرمايد: و لقد كرّمنا بني آدم و حملناهم في البرّ و البحر و رزقناهم من الطّيّبات و فضّلناهم علي كثيرٍ ممّن خلقنا تفضيلاً. .( اسراء/70)  ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا (بر مركب هاي راهوار) حمل نموديم و از انواع روزي هاي پاكيزه به آنها روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده ايم برتري بخشيديم بر اساس ديدگاه مفسران، تكريم در اين آيه شريفه به معناي آن است كه خداوند متعال، به انسان نعمت هاي گوناگوني بخشيده و مراد از تكريم در اين آيه، تكريم به نعمت است. چنانكه در ادامه آن، موارد مشخصي از نعمت هاي الهي را بر مي شمارد ؛ مواردي چون بهره گيري انسانها از وسائل حمل و نقل دريايي و زميني ، استفاده از خوراكي هاي پاكيزه و گوارا و برتري انسان نسبت به ساير موجودات كه از نظر برخي، اين برتري در آن است كه انسان با دست اما ساير موجودات مادي با دهان غذا مي خورند؛ يا اين كه انسان مستوي القامه است اما ساير موجودات بر چهارپا يا بر روي شكم راه مي روند ؛ يا به دليل آن است كه انسان داراي قوه تمييز و عقل است؛ و يا به خاطر آن است كه انسان مي تواند با تسلط بر ساير آفريده ها از آنها كار بكشد و آنان را به خدمت بگيرد(4) اما به نظر مي رسد دليل اصلي كرامت انسان در بزرگترين نعمت اختصاصي وي؛ يعني بهره مندي از قدرت عقل است كه به وسيله آن مي تواند حق و باطل، خير و شر و سود زيان را از همديگر تشخيص دهد . اين نعمت، دقيقاً همان چيزي است كه انسان را از ساير موجودات متمايز مي سازد.(5) حضرت اميرالمومنين(ع) نيز در اين رابطه با بيان زيبا و زبان رسا مي فرمايد:  ... خداوند متعال از قسمت هاي گوناگون زمين، خاكي جمع نمود و آب برآن افزود تا گلي خالص شد... آنگاه روحي در آن دميد تا به صورت انساني درآمد كه مهمترين ويژگي هاي آن از اين قرار اند: ذهني دارد كه او را به جولان مي اندازد؛ انديشه اي دارد كه با آن در موجودات ديگر تصرف مي كند؛ اعضا و ابزاري دارد كه آنها را به خدمت مي گيرد و شناختي دارد كه با آن حق و باطل، طعمها و بوي ها، رنگ ها و اجناس را از هم تشخيص مي دهد.(6)  يا در جاي ديگر مي فرمايد:  آگاه باشيد زميني كه شما را بر پشت خود حمل مي كند و آسماني كه بر شما سايه مي گستراند، فرمانبردار پروردگار شمايند و بركت آنها به شما نه از روي دلسوزي يا براي نزديك شدن به شما و نه به اميد خيري از شما است بلكه آنها مامور شده اند تا به شما نفع برسانند و وظيفه دارند تا براي تامين مصالح شما قيام نمايند.(7) همچنانكه ملاحظه مي شود بيانات فوق بر كرامت طبيعي يا تكويني انسان نظر دارد و انسان را از اين جهت كه انسان است و از نعمت هاي ويژه و اختصاصي بهره مند مي باشد، داراي كرامت مي خواند و اين گونه كرامت را صرفاً نسبت به وجود طبيعي وي مترتب مي داند. اما در مقابل، انسان به لحاظ اختيار و انجام اعمال اختياري و در واقع، به لحاظ روحي و معنوي نيز داراي كرامت  مي باشد كه از آن با عنوان كرامت اكتسابي يا ارزشي ياد مي شود و در حقيقت، اين كرامت همان چيزي است كه انسان را به مقام انساني رسانده و منصب خلافت الهي را كه از ازل براي وي منظور شده بود، قابل دسترسي مي سازد. قرآن كريم در اين رابطه مي فرمايد: يا ايّها النّاس انّا خلقناكم من ذكرٍ و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اكرمكم عندالله اتقيكم... ( حجرات/13)   اي مردم ما شما را از  يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ همانا گرامي ترين شما نزد خداوند متعال، با تقوا ترين شماست...  قسمت اول اين آيه شريفه بيانگر اين نكته است كه انسان ها از اين جهت كه انسانند، هيچ گونه تفاوت و تمايزي نسبت به همديگر ندارند و هيچ كدام از آنها نسبت به ديگري برتري ندارد. تفاوتي كه از جهت تقسيم و دسته بندي آنان تحت عناوين قوم و قبيله و امثال آن پديد مي آيد، صرفاّ به خاطر حصول شناخت نسبت به يكديگر است ، نه براي تفاخر و برتر بيني برخي اقوام نسبت به برخي ديگر. زيرا اجتماع انساني ، بدون شناخت افراد نسبت به همديگر قوام نخواهد يافت و افراد بدون شناخت ، هيچگونه كمك و همكاري با يكديگر نخواهند داشت. اما قسمت دوم آن ، كه در بر دارنده اين جمله ( انّ اكرمكم عندالله اتقيكم ) مي باشد ، مبين اين امر است كه كرامت انسان نزد خداوند متعال، نه بر اساس طبيعت و توان طبيعي او بلكه بر مبناي چيزي است كه قرآن مجيد از آن با عنوان تقوا ياد مي كند. با توجه به اين كه انسان به طور طبيعي به دنبال امتيازاتي است كه او را از ديگران متمايز گرداند و با عنايت به اين كه انسانها پيوند و تعلق خاطري به زندگي دنيوي دارند، به طور طبيعي، شرف و كرامت را در امتيازات مادي مي دانند... امتيازاتي وهمي كه اگر انسان را به هلاكت و شقاوت نياندازد، هيچ گونه شرف و كرامتي را براي انسان به ارمغان نمي آورد... در حالي كه شرف حقيقي آن است كه انسان به سعادت حقيقي؛ يعني حيات طيبه و ابدي دست يابد و اين شرف و كرامت  فقط با تقوا به دست مي آيد كه تنها وسيله براي دستيابي به سعادت اخروي است كه سعادت دنيوي را هم به دنبال دارد.(8) چنانكه حضرت اميرالمومنين(ع) در اين رابطه مي فرمايد:  و اوصاكم بالتّقوي و جعلها منتهي رضاه و حاجته من خلقه. فاتّقوا الله الّذي انتم بعينه و نواصيكم بيده و تقلّبكم في قبضته...  خداوند متعال شما را به تقوا سفارش نمود و آن را نهايت خشنودي خود و خواستش از بندگان قرار داد. پس بترسيد از خدايي كه در پيشگاه او حاضريد، اختيار شما در دست اوست و همه حالات و حركات شما را زير نظر دارد.(9)  يا در جاي ديگر مي فرمايد :  فاعتصموا بتقوي الله فانّ لها حبلاً وثيقاً عروته و معقلاً منيعاً ذروته.  به تقواي الهي روي آوريد كه رشته آن استوار، دستگيره آن مستحكم و قله بلند آن پناهگاهي مطمئن مي باشد. (10) بنا براين، كرامت در اين معنا بر اساس ارزش و اعمال اختياري انسان شكل مي گيرد و مراد از آن ، همان شرف و حيثيت و ارزشي است كه با كوشش اختياري در مسير تزكيه نفس و تحصيل معرفت و تقرب به خداوند به دست مي آيد و از آنجا كه تلاش انسان ها در اين راستا يكسان نيست و هر كس به تناسب حال و توان و درك خويش، در اين راه گام مي نهد، لزوماّ اين كرامت ؛ يعني كرامت ارزشي و اكتسابي كه با كوشش خود انسان به دست مي آيد، داراي مراتب و مدارج مختلف است.(11) كرامت اخلاقي و حقوقي كرامت انسان همان گونه كه به دو نوع تكويني و اكتسابي يا طبيعي و ارزشي قابل تقسيم مي باشد، از منظري ديگر به دو نوع اخلاقي و حقوقي يا فردي و اجتماعي نيز قابل دسته بندي است. اگر مبناي دسته بندي نخست، ملاحظه انسان از نظر طبيعي و ارزشي بود، معيار اين دسته بندي رابطه فرد با ديگران است. به عبارت ديگر، اگر فرد انساني تنها و بدون هيچگونه رابطه اي با ديگران در نظر گرفته شود، در اين صورت كرامت انسان ؛ چه كرامت طبيعي و چه ارزشي ، عنوان اخلاقي مي يابد و صرفاً از منظر اخلاق، ارزشمند و شايسته احترام دانسته مي شود و اثر ديگري بر آن مترتب نخواهد بود. از اين منظر تمام ويژگي ها و امتيازات افراد انساني، اعم از تكويني و ارزشي، فردي شمرده شده و نسبت به خود فرد داراي اهميت مي باشد ؛ به گونه اي كه ديگران در قبال آن امتيازات و خصايص هرچند بسيار برجسته و متعالي، هيچ گونه مسئوليتي نخواهند داشت و همه امتيازات و اختصاصات افراد، مزايا و ارزش هاي فردي تلقي گشته و در نتيجه، كرامت انسان _ به هر معنا كه با شد _  يك ارزش كاملاً فردي خواهد بود و ثمره و بهره اجتماعي نخواهد داشت. اما اگر فرد انساني در رابطه با ديگران و به لحاظ ارتباطات وي با ساير افراد ، مد نظر قرار گيرد ، در اين صورت ؛ كرامت انسان معناي حقوقي و اجتماعي پيدا مي كند و بنا براين معنا ، داراي آثار و پيامد هاي اجتماعي و حقوقي خواهد بود. به بيان ديگر، زماني كه فرد انساني در ظرف روابط اجتماعي و در درون جامعه مورد مطالعه و بررسي واقع شود ، در اين فرض، كرامت وي داراي آثار حقوقي و پيامد هاي اجتماعي مي باشد. زيرا در اين حالت، ديگران به ويژه حكومت نمي توانند نسبت به آن ، بي تفاوت باشند. فرد در جامعه و در ظرف روابط اجتماعي داراي حقوق و تكاليفي  مي باشد كه در قبال ديگران و نسبت به ساير افراد و در رابطه فرد با جامعه و به خصوص در روابط سياسي وي قابل طرح مي باشد. اگر اين مسئله را با توجه به حقوق شهروندي وبا عنايت به حقوق مدني و سياسي افراد در نظر بگيريم، اهميت اين مسئله بيش از پيش آشكار مي شود. و مهمتر از آن، اين كه اگر فرد انساني در درون جامعه سياسي خاص و به ويژه جامعه سياسي ايدئولوژيك مورد توجه قرار گيرد، اهميت كرامت انسان  و به طور خاص، كرامت ارزشي و اكتسابي وي دو چندان خواهد گرديد . شاهد زنده و دليل روشن اين مدعا، واقعيت هاي اجتماعي و مسائل مطرح در عرصه حقوق شهروندي و امتيازات افراد در جوامع سياسي مختلف و كشورهاي گوناگون مي باشد. چنانكه در يك جامعه ليبرال و در سايه يك حكومت ليبراليستي، علي رغم شعارهاي جذاب و گيرا، افراد ايدئولوژيك و غير ليبرال و به طور خاص مسلمان، از بسياري از امتيازات و موقعيت يك ليبراليست محروم مي باشند. همچنانكه عكس قضيه نيز صادق است و افراد ليبرال و غير معتقد در ميان مسلمانان و در دستيابي به مناصب حكومتي و سياسي، جايگاه و موقعيت يك مسلمان معتقد و تابع ارزش هاي ديني را ندارند. بنابر اين، كرامت اجتماعي يا حقوقي انسان تابع سيال ميزان رابطه فرد با جامعه مي باشد . هر اندازه كه رابطه فرد با جامعه عميق تر و مستحكم تر باشد و پيوند وي با افراد ديگر، ابعاد و زواياي فراوان داشته باشد، از كرامت بيشتر و افزونتر بر خور دار خواهد بود. و برعكس، هر آنچه ميزان رابطه فرد كاهش يابد ، كرامت اجتماعي وي نيز كمتر خواهد شد. اما در مجموع، حد اقلِ كرامت اجتماعي براي تمام افراد انساني در تمام جوامع بشري متصور و چه بسا موجود است. با مروري گذرا بر فرازهايي از نهج البلاغه اميرالمومنين(ع) به نكات آموزنده اي در رابطه با كرامت اجتماعي افراد و شهروندان بر مي خوريم. چنانكه آن حضرت خطاب به يكي از كارگزاران مي نويسد: و آمره ان لا يجبههم و لا يعضههم و لا يرغب عنهم تفضّلاً بالاماره عليهم فانّهم الاخوان في الدّين...  و به او سفارش مي كنم كه با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگويد و به جهت اين كه بر مردم حكومت دارد، به آنان بي اعتنايي ننمايد. زيرا آنان برادران ديني اند... (12) و در همين رابطه، خطاب به مالك اشتر مي نويسد: و اشعر قلبك الرّحمه للرعيه والمحبه لهم و اللطف بهم و لا تكوننّ عليهم سبعاً ضارياً تغتنم اكلهم. فانّهم صنفان: امّا اخٌ لك في الدين او نظيرٌ لك في الخلق... مهرباني با مردم را پوشش دل خود قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حيوان شكاري باشي كه خوردن آنان را غنيمت داني. زيرا مردم دو دسته اند: يا برادر تو در دين و يا همانند تو در آفرينش اند.(13)   همچنين ، به دنبال شكايت جمعي از شهروندان نسبت به بد رفتاري يكي از كارگزاران ، خطاب به وي مي فرمايد: فانّ دهاقين اهل بلدك شكوا منك غلظهً و قسوهً واحتقاراً و جفوهً. و نظرت فلم ارهم اهلاً لان يدنوا لشركهم و لا ان يقصوا و يجفوا لعهدهم... همانا كشاورزان محل حكومت تو از خشونت و قساوت و تحقير و بدرفتاري تو به من شكايت نمودند. من در اين باره انديشيدم. نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، چون مشركند و نه سزاوار بد رفتاري، زيرا با ما هم عهدند.(14)  بر اساس اين سخنان ارزشمند و رهنمود هاي راهگشا به اين نتيجه مي رسيم كه در نظام ديني و در پرتو حكومت اسلامي، تمام افرادي كه به عنوان شهروند جامعه سياسي و تابع حكومت اسلامي به شمار مي روند از كرامت اجتماعي در حد ضرورت، برخوردارند و كسي، به ويژه حكومت و حاكم اسلامي نمي تواند نسبت به اين اندازه از كرامت اجتماعي شهروندان ، بي تفاوت باشد يا آن را ناديده بگيرد. پس به دليل اين كه كرامت اجتماعي در ظرف رابطه فرد با ديگران مطرح مي شود، به اين نتيجه مي رسيم كه شرط لازم براي كرامت اجتماعي يا حقوقي، داشتن تابعيت نظام سياسي است.(15) به طوري كه اگر كسي تابعيت ؛ يعني همان پيوند معنوي، حقوقي و سياسي را با نظام سياسي نداشته باشد ، علي رغم اين كه ممكن است به لحاظ فردي در حد زيادي از كرامت طبيعي و ارزشي برخوردار باشد اما به دليل فقدان رابطه لازم با جامعه ، نمي تواند از كرامت اجتماعي يا حقوقي بهره مند باشد. جمع بندي و نتيجه با توجه به آنچه بيان شد به اين نتيجه مي رسيم كه : 1.    بر خلاف اعلاميه هاي حقوق كه تنها بر كرامت طبيعي انسان تاكيد دارند، از منظر اميرالمومنين(ع) انسان، هم داراي كرامت تكويني است وهم داراي كرامت ارزشي؛ 2.    كرامت طبيعي در حقيقت، نعمت الهي است كه به انسان عطا گرديده و در اثر آن ، انسان داراي توانايي ها و قدرتي شده است كه مي تواند در اشياي ديگر و در جهان ماده تصرف كند. اين كرامت به انسان امكان مي دهد تا با استفاده از توانايي ها و استعدادهاي خويش، در پي كسب كرامت ارزشي و دستيابي به مقام والاي انساني خود برآيد ؛ 3.    آنچه اهميت بنيادين دارد كرامت ارزشي و اكتسابي انسان است كه از طريق آن ، مي تواند به بالاترين مقام معنوي و به مقام قرب الهي دست يابد . از همين جهت، راههاي رسيدن به كرامت اكتسابي كه تقواي الهي بهترين و مطمئن ترين راه وصول به آن است ، از اصول اخلاق اسلامي شمرده شده و در متون اخلاقي و كلام بزرگان ديني  و از جمله حضرت اميرالمومنين(ع) به طور جدي مورد تاكيد واقع شده است ؛ 4.    كرامت طبيعي و اكتسابي ، تنها به زندگي فردي انسان محدود نمي شود. بلكه به طور آشكارتري در عرصه زندگي اجتماعي و در روابط فرد با ديگران و جامعه مطرح مي گردد و از اين منظر، با آنكه كرامت اجتماعي انسان تابع سيال رابطه فرد با جامعه است و چند و چون آن به ميزان رابطه فرد با جامعه بستگي دارد اما به هيچ وجه نمي توان آن را ناديده انگاشت. حكومت اسلامي موظف است كرامت اجتماعي افراد و شهروندان را _ در حد ضرورت _ محترم شمارد. پي نوشتها 1.    ابن اثير، النهايه في غريب الحديث ، قم ، انتشارات اسماعيليان ، 1364 ، ج4 ، ص 166 و ابن منظور، لسان العرب ، لبنان ، دار احياء التراث العربي ، 1405 ، ج 12 ، ص 510. 2.       محمد تقي جعفري ، حكمت اصول سياسي اسلام ، تهران ، بنياد نهج البلاغه ، 1379، ص 350. 3.       محمد حسين طباطبايي، الميزان ، قم ، موسسه النشر الاسلامي ، 1402 ، ج 13 ، ص 156. 4.    شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن ، مكتب الاعلام الاسلامي ، 1409 ، ج 6 ، ص 503 و طبرسي، مجمع البيان ، بيروت ، موسسه الاعلمي للمطبوعات ، 1415 ، ج 6 ، ص 273- 274. 5.       الميزان ، ج13 ، ص 156 و 158. 6.       نهج البلاغه ، خطبه 1. 7.       همان ، خطبه 143. 8.       الميزان ، ج 18 ، ص 327. 9.       نهج البلاغه ، خطبه 183. 10.   همان ، خطبه 190. 11.   حكمت اصول سياسي اسلام ، ص 356- 357. 12.   نهج البلاغه ، نامه 26. 13.   همان ، نامه 53. 14.   همان ، نامه 19. 15.   رك: محمد تقي مصباح يزدي، نظريه حقوقي اسلام ، قم ، انتشارات موسسه امام خميني،1380 ، ص294- 302.  منبع : http://forqan.blogfa.com/post-9.aspx