|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
نگاهی دیگر
هوا بدجورى توفانى بود و پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرك پرسید:“ببخشین خانم! شما كاغذ باطله دارین؟“ كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. وقتی چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپایى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
قلوه سنگ ها
استاد جعبه سنگيني را روی میز گذاشت و يك ليوان بزرگ شيشه اي از آن بيرون آورد. سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آنها را داخل ليوان انداخت. آنگاه از دانشجويان كه با تعجّب به او نگاه مي كردند، پرسيد: آيا ليوان پر شده است؟ همه گفتند بله پر شده است. استاد مقداري سنگ ريزه را از جعبه برداشت و آن ها را روي قلوه سنگ هاي داخل ليوان ريخت ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
همدردی
همینطوری که توی آینه نگاه میکرد، متوجه شد که دیگه مویی روی سرش نمونده. چند ماهی بود که به خاطر توموری که توی مغزش داشت، شیمی درمانی میکرد. توی سن پانزده سالگی تمام موهای سرش ریخته بود. کیفش رو برداشت. باید به مدرسه میرفت ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
ادیسون
ادیسون در سنین پیری پس از كشف چراغ برق یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را در آزمایشگاه بزرگ و مجهّزش، هزینه می كرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود. و هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود كه نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
پُل
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح درِ خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـّاری را دید ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
طناب
کودکی از مسئول سیرک پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و این خیلی خطرناک است!! صاحب فیل گفت: این فیل چنین کاری نمی تواند بکند چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است و او با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است! ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
خواربار فروش
زنی با لباس های کهنه و مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربار فروشی محلّه شد و با خجالت به صاحب مغازه گفت که شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه اش بی غذا مانده اند و از او خواست کمی خواربار به او بدهد تا وقتی کاری پیدا کرد قرض خود را ادا کند ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
لیوان آب
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پر از آب را به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: 50 گرم! 100گرم! 150 گرم! ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
قورباغه ها
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودالی افتادند که منتهی به گودال عمیق تری می شد. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد ...
دانلود کنید |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحیم
زیر باران
کوتاه نوشت های حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|