Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 دکتر عرفان نظر آهاری - انسان http://old.n-sun.ir/ fa دکتر عرفان نظر آهاری - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine نامه هاي خط خطی (هفته پنجاه و یکم) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3358-نامه-هاي-خط-خطی-(هفته-پنجاه-و-یکم).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته پنجاه و یکم) همه کس مرگ را می چشد و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت.هر کس را از آتش دور کنند و به بهشت آورند،کامیاب شده است و این زندگی چیزی جز کالایی فریبنده نیست. دکتر عرفان نظر آهاری Sun, 15 Mar 2015 08:30:12 +0330     نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته پنجاه و یکم) همه کس مرگ را می چشد و شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت.هر کس را از آتش دور کنند و به بهشت آورند،کامیاب شده است و این زندگی چیزی جز کالایی فریبنده نیست. آل عمران/ 185 همه ی آدمها می میرند. همه ی آدمها. هیچ کس نیست که زنده بماند. حتی پیامبرها و امامها هم مرده اند. پرنده ها و پروانه ها هم می میرند. درختها و گلها هم می میرند. هیچ چیز و هیچ کس نمی ماند. اما چرا برای مردن باید به دنیا بیاییم. این همه زندگی می کنیم ، این همه زحمت می کشیم و سعی می کنیم آدم نیکوکاری بشویم و آخرش می میریم. همین! من هم می میرم. این را مطمئنم. ولی نمی دانم کی و کجا و چه جوری. یعنی هیچ کس نمیداند. شاید این طوری بهتر باشد. فقط تویی که این را می دانی. فقط تو. شاید همین امروز آخرین روز زندگی من باشد. شاید همین نوشته،آخرین نوشته ی من باشد. هیچ کس نمی تواند از مردن فرار کند. هر چقدر هم که پولدار باشد،هر چقدر هم که باهوش باشد،هیچ راهی وجود ندارد. خودت گفته ای: هر جا که باشید،ولو در حصارهای سخت استوار،مرگ شما را در می یابد. اما آدمها دوباره زنده می شوند و این موضوعی است که تو بارها و بارها گفته ای. مثل دانه ای که برای سبز شدن کاشته می شود. زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده و زمین را پس از مردنش زنده می کند و شما نیز این چنین از گورها بیرون اورده می شوید. روم/ 19 آیا مرگ پایان همه چیز است؟ اگر این طور باشد زندگی چیز خیلی غم انگیزی می شود. تو چه فکر می کنی؟ تو درباره ی مرگ چه نظری داری؟ آیا ما با مردن تمام می شویم؟ در این باره با خدا حرف بزن. ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی (هفته پنجاهم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3340-نامه-هاي-خط-خطی-(هفته-پنجاهم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته پنجاهم ) به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم   ( بقره/ 40 ) خدایا! من خیلی وقتها زیر قولم زده ام . هم زیر قولهایی که به خودم داده ام وهم قولهایی که به تو و دیگران داده ام . خیلی وقتها حرفهایی می زنم که یادم می رود به آن عمل کنم، یا وقتی فکرش را می کنم ... دکتر عرفان نظر آهاری Sun, 16 Nov 2014 22:42:31 +0330     نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته پنجاهم ) به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم بقره/ 40 خدایا! من خیلی وقتها زیر قولم زده ام . هم زیر قولهایی که به خودم داده ام وهم قولهایی که به تو و دیگران داده ام . خیلی وقتها حرفهایی می زنم که یادم می رود به آن عمل کنم، یا وقتی فکرش را می کنم می بینم انجام دادنشان برایم خیلی سخت است . پس بی خیال می شوم . تعجب کردم وقتی دیدم در قرآن این همه آیه درباره ی قول دادن و وفای به عهد وجود دارد . پس این موضوع برای تو خیلی مهم است . تو آدمهایی را که زیر قولشان می زنند ، دوست نداری و می گویی آنها زیانکارانند . مثلاً در سوره ی « توبه » آیه ی 27 همین را گفته ای : « کسانی که پیمان خدارا پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داد می گسلند و  در زمین فساد می کنند، زیانکارانند . » قبلاز اینکه ما به دنیا بیاییم ، تو از ما پرسیده بودی : «  آیا من پروردگار شما نیستم ؟ » و ما همه گفته بودیم : «. بله، هستی » و آن وقت قولهایی به تو دادیم کهانسان باشیم ، رشد کنیم و بزرگ شویم  . قول دادیم که دوستت داشته باشیم . قول دادیم که جهان را زیبا کنیم ، زیباتر از اینکه هست و کاری نکنیم که به قانون تو بر بخورد . اما وقتی به دنیا آمدیم یادمان رفت و همه ی قول و قرار هایمان را فراموش کردیم . ما خیلی چیزها را زیر پا گذاشتیم ، می دانم . خدایا! نمی خواهم من هم جزء آدمهایی باشم که قولهایشان مثل خانه ی عنکبوت سست است . کمکم کن خداکه قول هایم را سفت و محکم کنم ، تا هیچ کس حتی شیطان هم نتواند ، طناب قولهای مرا پاره کند . راستش را بگو ، تو خوش قولی یا بد قول ؟ تا به حال شده زیر قولت بزنی و باعث ناراحتی دیگران بشوی؟ یا برایت پیش آمده که از بدقولی دیگران، حسابی دلخور شده باشی ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی (هفته چهل و نهم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3318-نامه-هاي-خط-خطی-(هفته-چهل-و-نهم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته چهل و نهم ) و داستان راستین دو پسر آدم را برایشان بخوان ،  آنگاه كه قرباني اي كردند . از یكي شان پذیرفته شد و از دیگري پذیرفته نشد . گفت  : « تو را مي كشم » گفت  : « خدا ( قرباني را)فقط از پرهیزگاران مي پذیرد . » «اگر تو دست دراز كني تا مرا بكشي، من دست بر تو دراز نمي كنم تا تو را بكشم . من از خدا كه  پروردگارجهانیان است مي ترسم . من مي خواهم تو با گناه من و گناه خودت به سوي خدا بازگردي و از اهل آتش باشي و این سزاي ستمگران است . اما نفسش ... دکتر عرفان نظر آهاری Tue, 26 Aug 2014 22:13:45 +0430       نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری (هفته چهل و نهم ) و داستان راستین دو پسر آدم را برایشان بخوان ،  آنگاه كه قرباني اي كردند . از یكي شان پذیرفته شد و از دیگري پذیرفته نشد . گفت  : « تو را مي كشم » گفت  : « خدا ( قرباني را)فقط از پرهیزگاران مي پذیرد . » «اگر تو دست دراز كني تا مرا بكشي، من دست بر تو دراز نمي كنم تا تو را بكشم . من از خدا كه  پروردگارجهانیان است مي ترسم . من مي خواهم تو با گناه من و گناه خودت به سوي خدا بازگردي و از اهل آتش باشي و این سزاي ستمگران است . اما نفسش او را به كشتن برادر ترغیب كرد واوكشت واز زیانكاران شد . » مائده/ 27  30 مدتهاست كه قصه ي هابیل و قابیل را خوانده ام و بارها براي هابیل گریه كرده ام و همیشه با خودم گفته ام : « كاشكي قصه ي برادركشي را هیچ كس بلد نبود . » مي داني خدا، برادركشي زشت ترین رسم تاریخ است . آدمهابرادركشي را از قابیل یاد گرفتند و هي تكرار كردند و تكرار كردند و تو جلویشان را نگرفتي . كاش هیچ وقت این قصه را برایشان تعریف نركده بودي . كاش هیچ وقت نمي دانستند كه چنین اتفاقي ، افتادنی است . دنیا پر از كشتن شد، پر از خون و جنگ . شاید فرشته هایت راست گفته اندكه این آدمرا خلق نكن . آدمها روي زمین مي جنگند و خونریزي راه مي اندازند . زمین تو پیش از ما پاك بود . ما آلوده اش كرده ایم . خدایا، ما را ببخش . بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم هر آدميدر درونش یك هابیل و قایبل دارد و اگر هابیلش را رشد ندهد، اگر از دفاع نكند و مراقبش نباشد ، قایبل حتماً او را خواهد كشت . این جنگ را هیچ كس نمي بیند . جنگ هابیل و قابیل كه در دلمان دارد اتفاق مي افتد . تنها تویي ، تنها تویي كه مي بیني . خدایا! به هابیل من كمك كن . راستي، تو از ماجراي هابیل و قابیل خبر داري ؟ قصه اش را بلدي ؟ به نظر تو معني این قصه چیست ؟ چرا قابیل برادرش را كشت ؟ ادامه این قصه به كجا مي رسد؟ به این قصه بیشتر فكركن و اگر به نتیجه اي رسیدي، بنویس . ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی ( هفته چهل و هشتم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3295-نامه-هاي-خط-خطی-(-هفته-چهل-و-هشتم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و هشتم ) آگاه باشید که دوستان خدا ترسی ندارند و غمگین نمی شوند . یونس/ 62 هر وقت غمگین می شوم  ، هر وقت پر می شوم از ترس و دلشوره ،  یاد این آیه می افتم و به خودم می گویم «  یادت باشد با این قلب مچاله شده و ابرو های گره کرده نمی توانی جزء دوستهای خداباشی . خدا آدم های غُرغُرو و ترسو و بی حوصله را دوست ندارد » دکتر عرفان نظر آهاری Sun, 18 May 2014 22:13:51 +0430     نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و هشتم) آگاه باشید که دوستان خداترسی ندارند و غمگین نمی شوند . یونس/ 62 هر وقت غمگین می شوم  ، هر وقت پر می شوم از ترس و دلشوره ،  یاد این آیه می افتم و به خودم می گویم «  یادت باشد با این قلب مچاله شده و ابرو های گره کرده نمی توانی جزء دوستهای خدا باشی .خدا آدم های غُرغُرو و ترسو و بی حوصله را دوست ندارد » آن وقت هرجا که باشم اسمت را صدا می کنم و شروع می کنم  با تو حرف زدن. راستی تو اینجور وقتها صدای مرا می شنوی ؟ این چه سوالی است که می کنم  . مطمئنم که می شنوی . تو قوی ترین دوست دنیا هستی، مهربان ترین و دلسوزترین . هرکاری از دست تو بر می آید و تو همیشه بهترینها را برای من می خواهی  . پس چرا باید بترسم  . برای چی باید غصه بخورم ؟ تو اینجایی . همین جا که من هستم  . من دستم را می گذارم توی دستت  . تو لبخند می زنی و من گرم می شوم . باد می آید و همه ی غم و غصه هایم را با خود می برد . پشتم همیشه به تو گرم است  . و خیالم جمعِ جمع که تو هستی  ، که کمک می کنی ، که مواظبی . باید تلاش کنم و مراقب باشم که شیطان سر نرسد . او همیشه با خودش ترس و غصه می آورد . خدایا!  همین جا پیش من بمان . تو خود خود خوشحالی و خود خود آرامشی . خیلی چیزها برای غمگین شدن وجود دارد و همیشه موضوعی برای غصه خوردن هست . اما تو با غم و غصه ها و ترسهایت چه کار می کنی ؟ تو برای نترسیدن و غصه نخوردن چه پیشنهادی داری ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی ( هفته چهل و هفتم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3273-نامه-هاي-خط-خطی-(-هفته-چهل-و-هفتم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و هفتم ) چون قصد کاری کنی بر خدا توکل کن ، چرا که خدا توکل کنندگان را دوست دارد . اگر خدا شما را یاری کند،هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر شما را خوار کند ،چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ پس مومنان باید بر خدا توکل کنند  _ آل عمران 160/  159 دکتر عرفان نظر آهاری Sun, 23 Mar 2014 09:22:56 +0430       نامه هاي خط خطی   نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و هفتم) چون قصد کاری کنی بر خدا توکل کن ، چرا که خدا توکل کنندگان را دوست دارد . اگر خدا شما را یاری کند،هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر شما را خوار کند ،چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد کرد؟ پس مومنان باید بر خدا توکل کنند  _ آل عمران 160/ 159 خدایا! گاهی وقتها یادم می رود که تو هستی و خیال می کنم قرار است همه ی کارها را خودم تنهایی انجام بدم . به همین خاطر وحشت می کنم . می ترسم و توی دلم خالی می شود . شاید همین وقتهاست که خیلی ناامید می شوم . مادربزرگ همیشه می گوید : (  کارت را بکن ، اما تنهای تنها نه . باید دست به دست خدا بدهی تا کارها روبه راه شود . توکل یعنی همین . ) اما من بعضی آدمها را می شناسم که هر کاری می خواهند بکنند ، می گویند: ( به خداتوکل کن . ) وخودشان را می کشند کنار و توقع دارند کارها خود به خود درست شود . مطمئنم تو اینجورش را دوست نداری . اعتماد کردن به تو خوب است . اینکه تکیه بدهیم به تو و مطمئن باشیم تو هستی و کمکمان می کنی ، اما ما آدم یم و تو انتظارات زیادی از ما داری. این درست نیست که ما وظایف خودمان را روی دوش تو بگذاریم . البته درست هم نیست که فکر کنیم همه ی کارها را خودمان می توانیم انجام بدهیم . شاید قشنگ تر این باشد که یک سرکارها را تو بگیری و یک سر کارها را ما . مادربزرگ راست می گوید . من و تو باید دستمان را توی دست هم بگذاریم . مطمئنم اینجوری زندگی بهتر و زیباتر خواهد شد . تصمیمهای جدیدت را با خدا در میان بگذار و بگو که چقدر به کمکهای او احتیاج داری؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی( هفته چهل و ششم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3253-نامه-هاي-خط-خطی(-هفته-چهل-و-ششم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری و ذوالنون ( یونس) را به یاد بیاور، آن گاه که خشمناک از میان قوم خود رفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم . سپس در تاریکیها صدا زد : « هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی و من از ستمکارانم . »  ما دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه نجات بخشیدیم و مومنان را این چنین نجات می دهیم. انبیاء/ 88 , 87 دکتر عرفان نظر آهاری Wed, 19 Feb 2014 07:01:33 +0330 نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و ششم ) و ذوالنون ( یونس) را به یاد بیاور، آن گاه که خشمناک از میان قوم خود رفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم . سپس در تاریکیها صدا زد : « هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی و من از ستمکارانم . »  ما دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه نجات بخشیدیم و مومنان را این چنین نجات می دهیم. انبیاء/ 88  87 قصه ی یونس را می خوانم و تعجب می کنم  . آدمها واقعاً عجیبند . حتی وقتی پیامبرند ، باز هم عجیبند . باورم نمی شود . یعنی یونس با تو قهر کرد ؟ یعنی از تو دلخور شد و رفت ؟ از تو فرار کرد ؟ رفت کجا ؟  با آن کشتی کجا می خواست برود ؟ جایی که تو نباشی ؟ شاید یادش رفته بود که تو همه جا هستی ، چه در کشتی ، چه در دریا و چه در شکم ماهی . یونس از پیامبران بود . چون به آن کشتی پر از مردم گریخت ، قرعه زدند و او قرعه را باخت . ماهی او را بلعید و او خود را سرزنش می کرد . پس اگر از گروه تسبیح گویان نبودوتا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و بر افراز سرش بوته ی کدویی رویانیدیم و او را به سوی صدهزار نفر یا بیشتر فرستادیم. صافات/ 147  139 شاید ماهی یعنی تنهایی؛ یک تنهایی سیاه و وحشتناک . اما در همین تنهایی است که یونس دوباره یاد تو می افتد و دوباره به نور و ساحل و روشنایی می رسد . اگر یونس به اشتباهش پی نمی برد ، اگر عذر خواهی نمی کرد و تو او را نمی بخشیدی . باید تا ابد در شکم ماهی می ماند . قصه ی یونس، همه ی آدمهاست . شاید خیلی از آدمها تا ابد در شکم ماهی می مانند و هیچ وقت هم نمی فهمید که دارند در شکم سیاه یک ماهی، ته ته یک اقیانوس تاریک زندگی می کنند . خدایا! مواظبم باش و نگذار چشمانم به سیاهی اقیانوس و تاریکی شکم ماهی عادت کند . به ماجرای یونس و ماهی فکر کن، به تجربه سخت و عجیب یونس . به نظر تو خدا  با این داستان چه چیزی را می خواهد به ما یاد بدهد ؟ آیا تو هم تا به حال مثل یونس با خدا قهر کرده ای ؟ و آیا تا به حال توی شکم سیاه ماهی افتاده ای ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی نامه هاي خط خطی( هفته چهل و پنجم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3235-نامه-هاي-خط-خطی(-هفته-چهل-و-پنجم-).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری همان کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از خطای مردم می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد .  آل عمران/ 134 من عصبانی می شوم . من جوش می آورم . من از کوره در می روم . این جور وقتها دیگر خودم نیستم . دکتر عرفان نظر آهاری Thu, 09 Jan 2014 19:54:22 +0330 نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل و پنجم ) همان کسانی که در توانگری و تنگدستی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می خورند و از خطای مردم می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد .  آل عمران/ 134 من عصبانی می شوم . من جوش می آورم . من از کوره در می روم . این جور وقتها دیگر خودم نیستم . کارهایی می کنم که مال من نیست . اصلاً از جنس کارهای من نیست . وقتی یک نفر لجم را در می آورد، دیگر دست خودم نیست . حواسم نیست که چه می گویم و چه کار می کنم . شاید شیطان می رود توی جلدم . آن وقت از توی گلوی من داد و بیداد راه می اندازد؛ کاسه کوزه به هم می ریزد و کلی خرابکاری می کند . اما بعد از اینکه شیطان از جلدم بیرون رفت، پشیمان می شوم و نمی دانم چه جوری آبروریزیها را جمع و جور کنم . آن وقت از خودم بدم می آید و می گویم اگر یک کم طاقت می آوردم و آرام می گرفتم، اگر یک کم به قول مادربزرگ دندان روی جگر می گذاشتم، اوضاع و احوال این قدر به هم ریخته نمی شد . امروز که این آیه را خواندم، خیلی فکر کردم با ذهنم کلنجار رفتم و از خودم پرسیدم : « چرا خدا می گویدفرو خوردن خشم؟ مگر خشم یک چیز فرو خوردنی است  » ؟ آن وقت بود که احساس کردم هر بار که عصبانی می شوم و دیگران عصبانیتم را می بینند، در حقیقت من خشمم را بالا می آورم و قسمتهای زشت وجودم را روی دیگران استفراغ می کنم . چقدر چندش آور و ناراحت کننده است ! خدایا! مواظبم باش و در چنین موقعهایی آرامم کن . نگذار شیطان به کارهایی وادارم کند، که زشت است و پشیمانی می آورد . چرا عصبانی نشدن کار سختی است ؟ آیا برای تو هم سخت است ؟ هیچ وقت پیش آمده که از عصبانی شدنت پشیمانشده  باشی ؟ وقتی خیلی عصیانی می شوی و از کوره در می روی، برای آرام کردن خودت چه کار می کنی ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی   نامه هاي خط خطی ( هفته چهل و چهارم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3215-نامه-هاي-خط-خطی-(-هفته-چهل-و-چهارم--).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکترعرفان نظر آهاری بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته ،حسد می بردند . نساء/54 همیشه هستند آدمهایی که چیزهایی بیشتر از ما داشته باشند و همیشه دلیلی وجود دارد که باعث حسادت ما بشود . وقتی حسود می شویم ، بدجنس هم می شویم و دلمان می خواهد چیزهای بهتری را که یک نفر دیگر ... دکتر عرفان نظر آهاری Wed, 11 Dec 2013 10:36:17 +0330 نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکترعرفان نظر آهاری ( هفته چهل و چهارم  ) بر مردم به خاطر نعمتی که خدا از فضل خویش به آنان ارزانی داشته ، حسد می بردند .  نساء/ 54 همیشه هستند آدمهایی که چیزهایی بیشتر از ما داشته باشند و همیشه دلیلی وجود دارد که باعث حسادت ما بشود . وقتی حسود می شویم ، بدجنس هم می شویم و دلمان می خواهد چیزهای بهتری را که یک نفر دیگر دارد، از او بگیرند و به ما بدهند . ولی چون چنین چیزی اصلاً شدنی نیست، ما از آن آدم بدمان می آید . شاید هم متنفر بشویم و دلمان را پر می کنیم از نفرین و دعا های بد . آن وقت هی لجمان می گیرد؛ هی حرص می خوریم و هی عذاب می کشیم . شاید این هم از کلک های شیطان است که آدم را به جان خودش می اندازد . انگار آدم با دست خودش، خودش را آتش می زند . وقتی حسودی می کنیم کبریت می زنیم به روحمان . می سوزیم تا همه ی زحمت هایی را که برای شاختن آن کشیده ایم، دود بشود و برود هوا . واقعاً که ... مگر ما با خودمان دشمنیم ! مگر همه چیز مال تو نیست ؟ مگر همه ی آدم ها بنده های تو نیستند ؟ مگر تو همه را دوست نداری و با همه بخشنده نیستی ؟ پس چرا ما گاهی به بخشندگی های تو حسودی می کنیم ؟ این خیلی بد است . اینکه تحمل نداریم هیچ کس، هیچ چیزی بهتر و بیشتر از ما نداشته باشد . خدایا! نگذار این جوری باشد . پاک کنت را بردار و هر جای دلم ذره ای حسودی دیدی زود پاکش کن . چرا بعضی چشم دیدن خوشیختی دیگران را ندارند ؟ چرا در ضرب المثل ها گفته اند : «  حسود هرگز نیاسود .  » آیا تو هم بعضی وقتها حسود می شوی ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی   نامه هاي خط خطی ( هفته چهل و سوم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3200-نامه-هاي-خط-خطی-(-هفته-چهل--و-سوم--).html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری به تکبر از مردم روی مگردان و به خودپسندی بر زمین راه نرو،زیرا خداوند هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد . لقمان/ 18 خدایا! چه اتفاقی افتاده که ما آدم ها فکر می کنیم خیلی مهم هستیم ؟ خودمان را میگیریم و خیال می کنیم یک سر و گردن از همه بالاتریم . تافته ی جدا بافته ایم و حسابمان از حساب همه  ... دکتر عرفان نظر آهاری Wed, 20 Nov 2013 05:36:30 +0330 نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل  و سوم  ) به تکبر از مردم روی مگردان و به خودپسندی بر زمین راه نرو،زیرا خداوند هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد . لقمان/ 18 خدایا! چه اتفاقی افتاده که ما آدم ها فکر می کنیم خیلی مهم هستیم ؟ خودمان را میگیریم و خیال می کنیم یک سر و گردن از همه بالاتریم . تافته ی جدا بافته ایم و حسابمان از حساب همه جداست . فکر می کنیم با عالم و آدم فرق داریم . می دانم که تو از آدم های خودخواه خوشت نمی آید . می دانم که بارها و بارها گفته ای که آدم های متکبر و مغرور را دوست نداری . باز یاد شیطان می افتم و حرفهایش . خدا گفت : وقتی تو را به سجده فرمان دادم،چه چیز تو را از آن بازداشت ؟ گفت: من از او بهترم . مرا از آتش آفریده ای و او را از گل . گفت : از این مقام فرود آی که تو حق نداری در آن گردن کشی کنی . بیرون رو که تو از خوارشدگانی . فکرش را که می کنم میبینم ، ما آدم ها خیلی وقتها پا جای پایشیطان می گذاریم . ما هم می گوییم : از او بهترم . چرا فکر می کنیم ما از درختها و پرنده ها بهتریم ،یا از زمین و آسمان ، یا از هر چه که تو آفریده ای . چرا به خودمان اجازه می دهیم که هر کاری دلمان خواست با جهان تو بکنیم ؟ ما نابود می کنیم ،خراب می کنیم و از بین می بریم . همیشه هم خیال می کنیم فقط ماییم که حق داریم . چرا سهم دیگران را نمی دهیم ؟ خدایا! چرا ما همه چیز را برای خودمان می خواهیم ؟ خدایا! ما چقدر خودخواهیم ، چقدر خودخواه ! می دانی که شیطا ن به جرم تکبر از درگاه  خداوند رانده شد . چرا خدا ما آدم های مغرور و خودخواه را دوست ندارد ؟ فکر می کنی برای اینکه مغرور نباشیم ، باد چه کارهایی انجام بدهیم ؟ می توانی چند تا پیشنهاد بدهی ؟ ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی         نامه هاي خط خطی ( هفته چهل و دوم ) http://old.n-sun.ir/minitext/erfan/3179--.html نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری سستی نکنید و اندوهگین نباشید ؛ زیرا اگر ایمان آورده باشید، برتری خواهید یافت . آل عمران/ 139 گاهی طوفان می شود و من می شوم یک بچه گنجشک ضعیف و مردنی . جوجه ای توی یک آشیانه . کنج یک درخت که هر آن ممکن است از آن بالا بیفتد و  بمیرد . گاهی باد می وزد، تند و تند و من می شوم یک نهال کوچک که تازه چند تا شکوفه ... دکتر عرفان نظر آهاری Mon, 04 Nov 2013 21:18:16 +0330 نامه هاي خط خطی نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری ( هفته چهل  و دوم  ) سستی نکنید و اندوهگین نباشید ؛ زیرا اگر ایمان آورده باشید، برتری خواهید یافت . آل عمران/ 139 گاهی طوفان می شود و من می شوم یک بچه گنجشک ضعیف و مردنی . جوجه ای توی یک آشیانه . کنج یک درخت که هر آن ممکن است از آن بالا بیفتد و  بمیرد . گاهی باد می وزد، تند و تند و من می شوم یک نهال کوچک که تازه چند تا شکوفه داده . باد شکوفه هایم را می برد و نزدیک است که ریشه ام را از جا بکند . همیشه از این بادها می وزد؛ همیشه از این طوفان ها می آید و تو همیشه می گویی : استقامت، استقاامت، استقامت . تو دوست نداری دوستانت بیدهایی باشند که با هر بادی می لرزند، یا شاخه های نازکی که بی بهانه می شکنند . تو می خواهی دوستانت کوه باشند؛ درختان ریشه دار باشند ؛ قوی باشند . گاهی از تو خجالت می کشم . از خود هم . بس که شکستنی و نازک نارنجی ام . « همراه با آنان که با تو رو به خدا کرده اند، همچنان که مامورشده ای ثابت قدم باش .  » این آیه را در سوره ی « هود » خواندم . سرم را بالا می گیرم و حس می کنم باید به راهم ادامه بدهم، با اطمینان و محکم . یاد پیامبرانت می افتم که همیشه دشمنان زیادی داشتند و دور و برشان پر از سختی بود ؛ اما می ایستادند؛محکم محکم . چون دستشان در دست تو بود و به پشتیبانی تو دلگرم بودند . آنها تو را داشتند . پس، از هیچ چیز نمی ترسیدند . خدایا!کمکم کن تا نلرزم و نشکنم و نیفتم . تا حالاتوی یک ماجرای سخت گیر افتاده ای، یک ماجرای ناجور و وحشتناک ؟ و شده که تحمل کنی، محکمِ محکم ؟ شده که از استقامت خودت لذت ببری ؟ قصه ی یکی از آن استقامتهای قشنگت را بنویس . ( ادامه دارد ) منبع : کتاب نامه هاي خط خطی