Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/nsun/public_html/old/engine/classes/templates.class.php on line 239 حجت الاسلام محمد رضا رنجبر - انسان http://old.n-sun.ir/ fa حجت الاسلام محمد رضا رنجبر - انسان http://old.n-sun.ir/yandexlogo.png http://old.n-sun.ir/yandexsquarelogo.png DataLife Engine توبه و گناه کردن( قسمت چهارم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1659--.html توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر گرجفا کردی اندیشه کن حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Fri, 06 May 2011 02:22:33 +0430 توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت چهارم ) گرجفا کردی اندیشه کن وفا پیش گیر و کرم پیشه کن (توبه ) هر عمل کوچکی نتایج بزرگ دارد . دنیا مزرعه است ، هرچه شما در مزرعه بکارید رشد و تکثیر می کند . شما یک گندم می کارید ، هفتصد گندم بدست میآورید . هر عملی انجام بدهید ، تکثیر میشود و نتایج بی شماری خواهد داشت . چه مثبت و چه منفی . اگر کار بد کردی ، بترس . چون این اعمال بد هم تکثیر میشوند . اعمال شر و خوب با هم فرق دارند . اعمال شر مثل این است که شما یک خاری بکارید ، همان رشد میکند ولی اعمال خوب مثل این است که شما یک دانه گندم بکارید و تعداد زیادی گندم بدست مبیاورید . خدا می گوید : تو یک کار خیر بکنی ، من ده تا هم کنارآن می گذارم . مثل این است که شما یازده دانه کاشته باشی و ببینید چقدر محصول برداشت خواهی کرد . انسان وقتی اعمال شر هم انجام میدهد ، این اعمال رشد میکنند مگر اینکه به خدا بگویید : من نفهمیدم . توبه کنید و جلوی رشد آنرا خواهد گرفت . خد ا کند خدا جلوی آنرا زود بگیرد . خدا با بدی های ما دو جور برخورد می کند . یک وقت شما بدی میکنید ، خدا شما را دوست دارد و سریع ضربه خودش را می زند . این تنبیه را انجام میدهد و زمان به آن نمی دهد ولی اگر شما را نخواهد ، به شما مهلت می دهد و ده سال دیگر با شما تسویه حساب میکند . در این ده سال تورم آن را هم حساب میکند . کسی مهریه اش ده سال پیش ده هزار تومان بوده است . الان اگر بخواهند حساب کنند ، خیلی میشود . خدا میگوید : ده سال پیش ، تو فلانی را جلوی ده نفر رسوا کردی . الان زمان رسانه است من شما را جلوی پانصد هزار نفر رسوا میکنم . کاری به عدل خدا ندارد . عملش رشد می کند ، قانونش این است . هرچه به دنیا بدهید ، سبزش می کند چون مزرعه است . مگر اینکه اگر خلافی کرد ، استغفار کند . پیامبر تصور خطا را می کرد ، استغفار می کرد . اما م سجاد (ع) می گوید : خدایا کار من خراب است . کارش خراب نبود تصور این را داشت و استغفار میکرد . بیا بُخل را کنار بگذار و اهل وفا باش . منبع :  http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 توبه و گناه کردن( قسمت سوم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1652--.html توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر  نرو زیر بار گنه ای پسر حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Thu, 05 May 2011 03:23:25 +0430 توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت سوم )  نرو زیر بار گنه ای پسر  که حمام عاجز بود از ثواب کار ثواب و خیر مثل بال است و انسان را بالا می برد . سعدی میگوید : گناه مثل بار است ، آدم را پایین میکشد هرچند هم که کوچک باشد . چون مسیر ما طولانی است ، گناه کم هم سنگین است . اگر قرار باشد این لیوان را دست بگیریم ، دویست گرم وزنش است ولی اگر بخواهیم دو ساعت دست بگیرم وزن آن سنگین میشود و سخت است . علاوه براین ، گناهان کوچک مقدمه گناهان بزرگ هستند . امام رضا (ع) می فرماید : گناهان کوچک ، زمینه گناهان بزرگ هستند . برای روشن شدن آتش از بوته های کوچک استفاده می کنند . در ضمن گناهان کوچک ، کوچک باقی نمی مانند . قبل از انقلاب ، نقدی بر شعر آب را گل آلود نکنیم سهراب سپهری نوشتند ، و به او گفتند: تو نگران آب آلوده یک کبوتر هستی و آمریکا دارد بمب بر سر کشور نپال می ریزد و او را زیر سوال برده بودند . ایشان جوا ب کتبی ندادند ولی د رمجلسی گفتند : اگر آنها دغدغه ای به اندازه آب آلوده یک کبوتر داشتند ، بر سر همنوع های خودشان آتش نمی ریختند . مشکل آنها همین است که نسبت به مسائل کوچک سهل انگار شدند و به اینجا رسیدند . محمود غزنوی یک سفاک و خونخوار بود ولی در همان زمان فردوسی می گفت : میازا موری که دانه کش است . شما مثل محمود غزنوی نباش . به این مسائل کوچک مثل مور اهمیت بده تا مثل او نشوی . منبع :  http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 توبه و گناه کردن( قسمت دوم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1645--.html توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر  فراشو چو بینی ره صلح باز حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Sun, 01 May 2011 02:16:37 +0430 توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت دوم )  فراشو چو بینی ره صلح باز  که ناگه در توبه گردد فراز حضرت علی (ع) در نهج البلاغه تعبیری دارد که می گوید : بیایید الان دست بکار شویم . الان قلم دست فرشته ها است و دارند می نویسند . هر حرکت ریزی که شما انجام بدهید ، اینها می نویسند . قرآن هم می گوید : در مقابل هر عمل ، ریز پاداش عظیمی وجود دارد . اگر خانمی از روی رغبت و محبت یک لیوان آب به همسرش تعارف کند ، این عمل مساوی آن است که یک سال تمام شب زنده داری بکند و تمام روزه ها را هم روزی داری کند . یک پاداش عظیمی در پیش است . هر کس بخواهد بیاید ، او را راه می دهند زیرا در باز است یعنی همین مشکلات روزانه ما نشان می دهد که در باز است . قدیم به کوچه های تنگ ، کوچه های آشتی کنان می گفتند . وقتی دو نفر از دو طرف می آمدند ، در این کوچه های تنگ ، چمشان به چشم هم می خورد و تنشان بهم می خورد و بالاخره سر گِله باز می شد و همانجا با هم آشتی می کردند. چی باعث آشتی شد ؟ تنگی کوچه . خدا وقتی میخواهد بین خود و بنده آشتی ایجاد کند ، یک تنگناهایی بین خود و بنده اش ایجاد می کند . که بنده سراغ او برود و آن آشتی ایجاد بشود . پس این گرفتاری ها بخاطر صلح است ، پس در باز است . سعدی هم میگوید : راه صلح و آشتی باز است و دلیلش هم همین گرفتاری ها است. اما همیشه این جوری نیست . ممکن است با یک سردرد به بیمارستان بروید و دکتر بگوید شما یک ماه بیشترزنده نیستید ، در اینجا در توبه باز نیست و بسته میشود . منبع :  http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 توبه و گناه کردن( قسمت اول ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1638--.html توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر  گرت رفت از اندازه بیرون بَدی حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Sat, 30 Apr 2011 02:54:29 +0430 توبه و گناه کردن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت اول )  گرت رفت از اندازه بیرون بَدی  چو دانی که بد رفت ، نیک آمدی .(توبه ) وقتی شما در یک جاده می روید مثلا هزار کیلومترهم رفته اید و وقتی می فهمید اشتباه رفته اید ، همین که بفهمید اشتباه رفته اید ، برمی گردید . شروع بازگشت شما وقتی است که بفهمید راه را اشتباه رفته اید . سعدی می گوید : کسی که در مسیر بدی و خلاف می رود ، کافی است بفهمد که در مسیر خلاف است ، برمی گردد و توبه می کند . هر قدر هم که دور شده باشد ، برمی گردد . آنجا نقطه خوب شدن است . من به تو امضاء می دهم که همین که بفهمی اشتباه کرده ای ، خوب می شوی . حالا این فهم برای انسان کی اتفاق می افتد؟ وقتی که انسان روی افکارش دُگم و متعصب نباشد و نگوید : همین که من می گویم درست است . مداد صفت باشد . فرق خودنویس و مداد این است که مداد وقتی می نویسد دیگر به شما اجازه حک و اصلاح می دهد ولی خودنویس این طور نیست . انسان باید مثل مداد باشد و اجازه حک و اصلاح بدهد . اصلاح پذیر باشد و جایی برای بازگشت خودش بگذارد . مرحوم آوینی بخاطر این ویژگی اش آوینی شد . مرحوم آوینی در آثارش گفته که گذشته من ، یک گذشته دیگری بود . گفته : من آدمی غربی بودم . غربی فکر می کردم . غربی زندگی می کردم . کتابهای غربی را مطالعه می کردم ولی ایشان مداد صفت بود و وقتی امام آمد و افکار امام را دید ، گفت : دیدم حق این است و من اشتباه کرده ام . تمام نوشته ها و کتابها ها و یادداشته هایم را آتش زدم . دیدم حرف درست این است که امام می گوید . مثل وضعیتی که مولانا به شمس پیدا کرده بود . مولانا به سراغ شمس رفت و گفت : بیا راه را به ما نشان بده . خودش در دیوان شمس نقل می کند . گفت : شیخی و سری ، پیشرو و راهبری . گفت : تو برای خودت پیشرو و شیخی هستی و همه پشت سر تو راه می افتند ، تو کی میتوانی بیایی و پیش من ژولیده زانو بزنی ؟ گفت : شیخ نییَم ( نی اَم ) ، پیش نییَم ، من هیچ تعلقی به این عنوان ها ندارم . همه این ها را بخاطر تو ، دور می ریزم . من می خواهم شاگردی تو را بکنم . گفت : تو شمع شدی ، قبله یک جمع شدی . شمع نییَم ( نی اَم ) جمع نییَم ، دود پراکند ه شدم . من همه این ها را دور می ریزم . گفت که با بال و پری ، من پَر و بالت ندهم ، در هوس بال و پَرش ، بی پَر و پَرکنده شدم . گفت : تو برای خودت یال و کوپال درست کرده ای . گفت : همه را دور می ریزم . همه را کنار می گذارم . شمس یک شخصیتی از خودش درست کرد که حتی درامریکا هم ، طرفدارانی دارد . برای اینکه ما روی افکار خودمان تعصب نداشته باشیم ، باید یک راه را طی کنیم . آن این است که این قدر قاطعیت روی افکار و رفتار خودمان ، پیش بینی و پیش گویی هایمان به خرج ندهیم . اگر یک مربی قبل از بازی بگوید : تیم من صد درصد از این زمین برنده بیرون خواهد آمد ، اگر در رسانه گفت و تیتر شد و اگر فردا تیم او بازنده از زمین بیرون آمد ، در اینجا برای اینکه خُرد نشود ، بایدهمه چیز را خُرد کند . بازی و داور را باید خُرد کند . مثل کودکی که می خواهد پروانه بگیرد و صد شاخه گل را در زیر پا ِله میکند . او هم برای اینکه بتواند شخصیت خودش را حفظ کند ، خیلی از حقیقت ها را لگد مال می کند. ولی اگر از همان ابتدای بازی بگوید : بازی است . بُرد و باخت دارد . ما هم کار کرده ایم ، شاید برنده باشیم تا خدا چه بخواهد . او وقتی از زمین بازنده بیرون بیآید ، راه را برای خودش باز گذاشته ، شکسته و خرد نمی شود و هیچ اتفاقی هم برایش نمی افتد . ما که از خدا بالاتر نیستیم . خدا که دنیای علم و معرفت است ، قاطعانه حرف نمی زند . می گوید : نماز و روزه بخوانید شاید که ... راه را باز میگذارد و همه راهها را نمی بندد . یک طرف ما هستیم ویک طرف خدا هست. حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می گوید : من خدا را از فسخ عضائم شناختم . یعنی می گویم : این اتفاق می افتد و بعد نمی افتد . ما باید به سمت دین بیاییم . منبع :  http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت هشتم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1632--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر  صد انداختی تیر و هرصد خطاست حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Fri, 29 Apr 2011 02:12:16 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت هشتم )  صد انداختی تیر و هرصد خطاست  اگر هوشمندی یک انداز و راست (سخن) در میدان تیر، بعضی ها که ناشی هستند روی رگبار میگذارند و تیرشان تمام میشود. هیچ کدام هم به هدف نمیخورد ولی بعضی ها روی تک تیر میگذارند و دقت می کنند و به خال می زنند . سخن های ما مثل تیر است . وقتی حرف می زنید یعنی دارید تیراندازی میکنید . آیا در تیراندازی حاضر هستید تفنگ تان را به هر طرف بگیرید ؟ چقدر دقت میکنید که کسی جلویتان نباشد و فقط هدف را بزنید. در حرف زدن هم باید نشانه بگیرید و تمرکز داشته باشید . باید هدف داشته باشید و بی هدف حرف نزنید . یک وقت به کسی می خورد که نباید بخورد . هدف گیری کنید تا دیگران برداشت منفی نکند و باعث دلخوری نشود . اکثر سوء تفاهم ها از همین جا است . ورودی شیطان از سخن است . پیامبر می گوید : اکثر کسانیکه به جهنم می روند بخاطر زبانشان است . سعدی می گوید : صد تا تیرت خطا است . یک تیر راست بزن . سخن هم باید کوتاه باشد . خطبه های حضرت علی (ع) یک دقیقه ای و دو دقیقه ای است . یک موقع بحث سیاسی است یکساعت حرف می زنید . ولی میخواهید مردم را نصیحت کنید ، باید کوتاه صحبت کنید زیرا تاثیر گذارتر است . حرف اگر کوتاه باشد در جامعه موج بیشتری ایجاد می کند تا وقتی شما پنجاه دقیقه حرف بزنید و هی موجی ایجاد نمی شود . ما بجای آدمها برفی ، آدم حرفی شده ایم . شما در یک سخنرانی چهل دقیقه ای ، مصاحبه ای بکنید و ببینید چقدر مطلب در ذهنشان است . باور کنید یک نکته بیشتر در ذهنشان نمانده است . پس اگر ایشان همین یک نکته را میگفتند کافی بود. بقیه اش هدر رفت . بعضی مواقع همین یکی هم گم میشود . اگر خود ما که در مجالس صحبت می کنیم ، می گفتیم : ما سه دقیقه صحبت میکنیم و بعد می نشینیم و درباره این صحبتهایمان ، هرکس سوالی دارد جواب میدهیم ، قطعا تاثیرش بیشتر است . من چهل دقیقه صحبت کنم و متکلم وحده باشم . این فایده ای ندارد . گاهی سعدی خوانی می کنیم و میگوییم سعدی حرفهای خوبی می زند . و یک ساعت هم طول می کشد این اشکالی ندارد . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت هفتم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1625--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر  کم آواز هرگز نبین خجل حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Thu, 28 Apr 2011 03:27:47 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت هفتم )  کم آواز هرگز نبین خجل  جُوی مشت بهتر یا یک توده گل (سخن) خواننده ای که در سال زیاد آلبوم به بازار می دهد ، کیفیت کارش پایین می آید . از محبوبیت می افتد . اما خواننده ای که هر دوسال یک آلبوم می دهد ، کیفیتش بالا است و محبوبیتش هم بیشتر می شود . ما آدمها هم همینطور هستیم . آدمهای کم حرف هیچ وقت شرمنده نمیشود . اگر آدم یک مشت جو بدهد ، بهتر است تا یک تپه گِل بدهد . میخواهد بگوید سخن مثل عطر است . عطر خیلی خوب را باید کم بزنید . اگر زیاد بزنید هم خودتان سردرد می گیرید و هم دیگران اذیت می شوند . اگر سخن خیلی تاثیر گذار باشد باید کم بزنید چون خودت شرمنده خواهی شد . چون کسی که زیاد حرف بزند ، حرف زیادی هم ، خواهد زد . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت ششم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1618--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر  نباید سخن گفت ناساخته حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Wed, 27 Apr 2011 03:28:27 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت ششم )  نباید سخن گفت ناساخته نشاید بریدن نینداخته بزّازها اول پارچه را اندازه میگیرند و بعد می بُرند بخاطر همین هم ، دور ریز ندارند ویا کم دارند . اگر به عکس کار بکنند ، ورشکست می شوند . سعدی میگوید : تو وقتی حرف می زنی ، پارچه می بِری . پس قبل از اینکه رش بزنی ، اندازه بگیر . اندازه گیری داشته باش . آخر این حرفی را که من می زنم به کجا برمی خورد ؟ چه حاصلی دارد ؟ هر حرفی را نزن . حرفت باید خودش را ساخته باشد . اگر خودش ساخته شد می تواند دیگری را هم بسازد . یک تکه آهن تا خودش ساخته نشود ، از آن کاری برنمی آید . اگر این آهن بیل شد ، آنگاه میتواند سازندگی داشته باشد چون اول خودش ساخته شده است . حرف باید خودش حسابی باشد تا یک تاثیر حسابی بگذارد . حرفی که بر اساس حساب نیست ، نباید بگویید تا پارچه را اندازه گیری نکردید نباید ببرید . اول ببین این حرف اندازه طرف است و بعد حرفت را بگو . چه وقت به شما بر میخورد ؟ وقتی حرف من از اندازه ی شخصیت شما پایین تر است . چون اندازه گیری نکردم و به اندازه شخصیت شما با شما رفتار نکردم . مثل یک لباسی است که به شما تنگ است و به شما فشار میآورد . یا شخصیتت خیلی بالا است و من یک تعریفی از شما می کنم و شما مغرور می شوید و همین شما را به زمین می زند . مثل مادری که لباسش را به دختر بچه اش بدهد ، اندازه اش نیست . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت پنجم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1611--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر  صدف وار گوهر شناسان راست حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Tue, 26 Apr 2011 02:05:37 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت پنجم )  صدف وار گوهر شناسان راست  دهان جر به لؤلؤ نکردند باز . (زبان) شیشه عطر را تا باز نکنید ، بویی از آن بیرون نمی آید و وقتی آنرا باز کنید ، سریعا بوی خوش از آن بیرون می آید . خوبان و کسانی که اهل معنویات هستند مثل شیشه عطر هستند . اینها براحتی حرف نمی زنند ، ولی وقتی حرف می زنند ، حرف می زنند راه گشایی و گره گشایی میکنند . مثل درخت نخل است . وقتی آنرا تکان بدهید می ریزد . حالا چه کسی میتواند درخت نخل را تکان بدهد ؟ کم کسی است که بتواند این افراد را به حرف در بیاورد . ولی وقتی حرف می زنند ، حرفهایشان اصولی و اساسی است . خیلی ها شعر گفتند ولی شعر آنها نماند ولی چرا شعر حافظ ماند ؟ زیرا او شعرنمی گفت و اگر هم می گفت ، حسابی میگفت . آب اگر گل آلودشد ، صفایی ندارد . تو هم اگر گِل آلود باشی ، وقتی کنار تو می نشینند ، لذت نمی برند و ضفایی از تو نمی برند . سعدی میگوید : آنها که گوهر شناس هستند باید با زحمت به حرفشان در بیاوری و وقتی دهانشان باز شد به تو حکمت می دهند . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت چهارم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1605--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر زبان دَرکش ای مرد بسیار دان حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Mon, 25 Apr 2011 02:40:30 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت چهارم ) زبان دَرکش ای مرد بسیار دان  که فردا قلم نیست بر بی زبان شما در دادگاه هر حرفی نمی زنید . حساب شده حرف می زنید . چون می بینید افرادی نشسته اند و می نویسند . الان تصویربرداری هم می کنند . این ها برعلیه شما سند می شود و باید آنها را ثابت کنید . در بنگاه هم که قراردادی می نویسید ، روی کلمه به کلمه اش تامل می کنید . گاهی مشاور میگیرد و با حقوقدان مشورت می کنید . این عالم در نگاه قرآن مثل یک دادگاه است . مثل یک بنگاه معاملاتی است . یعنی کلمه به کلمه ای که ما می گوییم ، می نویسند . قرآن می گوید : ما می نویسم و نسخه برداری می کنیم . شما حرف نمی زنید مگر اینکه دو نفر آنها را می نویسند . اگر کسی این ها را بفهمد ، سعدی می شود و می گوید : تو که سطح اطلاعات و معلوماتت بالا است ، باید خاموش باشی و کم حرف بزنید . آنهایی که کم می دانند ، اصلا نباید لب باز کنند . علامه طباطبایی بسیار دان بود و وقتی کنارش می نشستی ، حرف نمی زد . عده ای پیش ایشان رفتند که از صحبت های ایشان استفاده کنند و ایشان سکوت کردند . آنها گفتند ما آمده ایم از صحبت های شما استفاده کنیم . ایشان گفتند : اینکه می گویند حرف حساب دو کلمه است اشتباه است . حرف حساب یک کلمه است و آن را شما به من بزنید . قرآن هم می گوید : من یک سخن با شما دارم . ما کم دان هستیم و از آن طرف بسیار گو هستیم . طرف در باره موضوع اطلاعات چندانی ندارد ولی ساعتها حرف می زنیم . کسی می تواند یک ساعت حرف بزند که هفتاد ساعت مطالعه بکند . کیومرث صابری گفته بود که ناصر خسرو چهل سال دنیا را زیر پا گذاشت ، چهل صفحه سفرنامه نوشت . فلانی یک هفته به ینگه دنیا رفته و یکسال است که در روزنامه اطلاعات پاورقی می نویسد . ما یک ساعت مطالعه نمی کنیم و ساعتها صحبت می کنیم و بخاطر همین است که صحبت ها خاصیت ندارد . اگر صحبت ها خاصیت داشت ، الان جامعه باید خیلی متحول میشد . تحول ایجاد نمی شود . چون پشت این ها مطالعه نیست . تحقیق و تامل و تفکر نیست . یک شیشه عطر از عصاره بسیار زیادی گل درست شده است و وقتی یک قطره می زنید ، اطراف را عطرآگین میکند . ما کی می توانیم اطرافمان را عطرآگین کنیم ؟ وقتی که ساعتها مطالعه کرده باشیم . این صحبت تاثیر گذار است . سعدی هم همین را میگوید . بعضی ها می گویند : ما زیاد حرف می زنیم زیرا اسلام زیاد حرف دارد . این یک نقص است . زیرا اگر یک دکتر به بیمارش دارو زیاد بدهد ، یعنی پزشک ماهری نیست . بعضی ها برعکس فکر می کنند . دکتر باید بیماری شما را علت یابی کند و دارو بدهد . اسلام طبیب است و دارو زیادی نمی دهد . اسلام طبیب حاذقی است .حرف زیادی ندارد . پس چرا ما را به سکوت دعوت میکنند ؟ چون ما برای گفتن خیلی حرف نداریم . سعدی میگوید : اگر تو بی زبان باشی ، فردا خیلی با تو کار ندارند . با کسانی کار دارند که زیاد حرف می زنند ، نقل مجلس میشوند و روابط عمومی قوی دارند ، اینها فردا بیچاره هستند . چون اینها حرف زده اند و باید تک تک حرفها را جواب بدهند . ولی کسی که بی زبان است ، مشکلش کمتر است در حالیکه الان او را محکوم می کنند و میگویند : طرف خُل است و روابط عمومی اش ضعیف است و افسرده است . اگر اینها را تحمل بکند و خودش را همرنگ دیگران نکند ، فردا مشکلات او خیلی کمتر است . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453 زبان و سخن( قسمت سوم ) http://old.n-sun.ir/andishmandan/ranjbar/1598--.html زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر حرفهای مردم من را ناراحت و افسرده می کند . با زبان آنها چه کارکنم ؟ حجت الاسلام محمد رضا رنجبر Fri, 22 Apr 2011 02:21:28 +0430 زبان و سخن حجت الاسلام رنجبر ( قسمت سوم ) حرفهای مردم من را ناراحت و افسرده می کند . با زبان آنها چه کارکنم ؟ شما سعی کنید در زمستان حتما بستنی بخورید . شما وقتی بستنی می خورید دمای بدنتان پایین می آید . یعنی پایین تر از دمای بیرون . آن وقت می بینید که سرمای بیرون گزنده نیست . چون هر قدرهم که دمای بدن شما پایین بیاید ، از بیرون سردتر نیست . از جهت معنوی هم همینطور است . اگر خودش در درون با خودش سرد بگیرد . بگوید : تو چیزی نیستی، عددی نیستی ، خطاهایت را ببین ، اصلا به تو آدم می گویند ، اگر کسی با خودش این طوری رفتار کند ، وقتی در بیرون با او سرد می گیرند ، اصلا تاثیر منفی روی او نمی گذارد . در شرح بایزید بسطامی این را می گویند : در کوچه راه می رفت . روی سرش خاکستر ریختند . او لبخند زد و گفت : من درخور آتش هستم . اینها که خاکستر می ریزند ، محبت میکنند . با خودش در درون خیلی یخ برخورد میکند . آنهایی که حرف مردم برایشان گزنده میشود ، در درون روی خودشان خیلی حساب باز کرده اند و فقط خوبی های خودشان را می بینند و معایب خودشان را نمی بینند . سطح توقعشان بالا می رود و با یک حرف می شکنند . مثا بادکنکی که باد شده و با یک نوک سوزن می ترکد و قابل تعمیر هم نیست ولی اگر بادکنک کمی باد داشته باشد ، اگر کاردی به آن بزنیم همان قسمت پاره میشود و قابل ترمیم هم هست . نکته مهمتر اینکه بی جهت نیست که در آیات روی مرگ این قدر تاکید شده است . اگر ما مرگ را جدی بگیریم ، زندگی را شوخی می گیریم و در شوخی هر اتفاقی بیفتد ، انسان ناراحت نمی شود. اگر در حال شوخی با دوستت ، یک پارچ آب روی سر شما خالی کند ، شما ناراحت نمی شوید . می خندید . اما در عالم جدی ، اگر یک استکان آب هم بریزد ، شما عصبانی می شوید و برخورد می کنید . چون جدی است . ما مرگ را شوخی می گیریم و زندگی را جدی گرفته ایم . حالا ممکن است بگویند : یاد مرگ غم می آورد . این اشتباه محض است . دین آمده تا شادی بیاورد . یکی از عوامل مهم شادی یاد مرگ است . چرا گلفروش ها ، گلهایشان این قدر شاداب هستند . زیرا یاد مرگ هستند . می گویند : اگر به گلها آب ندهیم ، خشک می شوند و پژمرده می شوند . بخاطر همین ، هوا و آب را به اندازه و به موقع بع گلها می دهند . چون یاد مرگ آنها هستند . اگر یاد مرگ گلها نبود ، گلها خشک می شدند . اگر انسان یاد مرگ بکند و بگوید : من این روز را در پیش دارم و روزی از اینجا خواهم رفت ، دائم مواظب رفتار و حرکات است . مواظب زندگی کردنش هست . این مواظبتها به انسان شادابی می دهد . هیچ کدام از پیامبران در زندگی افسرده نبودند . یک راوی پیدا نمی کنید که بگوید : وقتی من انبیاء را می دیدم ناراحت بودند . می خوانیم پیامبر همیشه متبسم بود با آنهمه جنگ ها و مشکلات . ما روی مرگ فکر نمی کنیم . برداشتی از مرگ نداریم . شما هرجوری که درباره مرگ فکر بکنید به شما شادابی میدهد . منبع : http://ch3.iribtv.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=323&Itemid=453